بررسی واکنش نظامی جمهوری اسلامی ایران در برابر تهاجم عراق از آن جهت مهم و ضروری است که این بررسی میتواند، «ارزیابی دولت عراق از توان نظام ایران» و نقش آن در تصمیمگیری برای تهاجم به ایران و همچنین «عوامل مؤثر بر ناکامی و شکست عراق» را روشن سازد.
از فروردین تا 31 شهریور 1359 مرزهای ایران به طور مکرر مورد تجاوز نیروهای عراقی قرار گرفت ولی نیروهای نظامی ایران هرگز واکنش مناسب و قاطعی از خود نشان ندادند (1) و همین مسئله، عراقیها را در اقدام به تجاوز و امیدواری برای دستیابی به پیروزی سریع و آسان تشویق کرد. ارزیابیهای رسانههای خارجی و کارشناسان و تحلیلگران نیز با برداشتهای دولت عراق از وضعیت نظامی ایران مطابقت و همسویی داشت.
با این ملاحظه کلی، دو سؤال اساسی مطرح میشود: اول، علت ناتوانی نیروهای نظامی ایران برای باز دارندگی عراق از تهاجم به ایران چه بود؟ دوم، اگر نیروهای نظامی ضعف و کاستیهای اساسی داشتند، پس چه عواملی منجر به ناکامی عراق شد؟
تاکنون در بررسیهای انجام شده، کمتر به نقش نیروهای نظامی در بازدارندگی عراق اشاره شده است، تیمسار صیاد شیرازی (2) جانشین وقت رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی نیز در مورد وضعیت ارتش توضیحاتی را ارائه میکند که در روشن شدن این بحث بسیار مفید است. وی میگوید:
»تصور کنید ارتشی مضمحل را که سران خیانت کار آن یا دستگیر انقلاب گردیده و محاکمه و اعدام شدهاند و یا راه هزیمت در پیش گرفته و پناه به بیگانه بردهاند. سراسر کشور در تب یک جنگ ویرانگر میسوخت و پس از آن، کرانههای غربی وطن، ناجوانمردانه توسط جمعی خود فروخته اشغال گردیده بود، سستی و رخوت مضاعف درون ارتشیان موج میزد و تجربه تلخ گزینش اولین رئیس جمهوری نااهل انقلاب این سستی را تشدید میکرد.
آیا ارتش با رهبری یک روحانی قادر به انجام دادن وظیفه و[به دست آوردن]پیروزی خواهد بود؟ این کلام یاران ارتشی ما بود که از جو آتشزای ایام نخست جنگ نشأت[می]گرفت.«(3).
جانشین وقت رئیس ستاد مشترک ارتش (تیمسار آراسته) نیز در توضیح اقدامات ارتش، طی مصاحبهای با روزنامه کیهان، مراحل آن را چنین ذکر کرد:
»1- مرحله نخست، سد کردن و متوقف کردن دشمن و اجرای عملیات چریکی.
2- مرحله دوم، اجرای تکهای محدود (4) به منظور ضربه زدن و انهدام نیروهای دشمن و خسته و فرسوده نمودن متجاوز که با شش عملیات تا قبل از سال 1360 عملی شد.
3- مرحله سوم که عملیات تهاجمی گسترده در سر تا سر جبهه بود و با کمک سپاه پاسداران و بسیج مردمی و یا به تنهایی عملی گردید…«(5).
بدون تردید – چنان که در این اظهارات آمده است – نیروهای نظامی فاقد آمادگی و توانایی لازم برای «بازدارندگی» و مقابله مؤثر در برابر پیشروی ارتش عراق به عمق مناطق مرزی بودند. در این زمینه، آیت الله خامنهای (نماینده وقت حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع) فرمودند:
»روزهای اول مرتب خبر میرسید که عراقیها فلان جا را گرفتند و تا فلان جا پیشروی کردهاند و این قدر نیرو آوردهاند یا فلان شهر تهدید میشود و از جمله شهرهایی که به شدت تهدید میشود، دزفول بود. در حالی که ما آن جا نیرو کم داشتیم و وقتی هم به فرماندهان ارتش میگفتیم، میگفتند نیرو کم داریم و یا نیرو و تجهیزات هر دو را با هم نداریم و راست هم بود. به این معنا که آمادگیهای لازم را برای خودشان در این جنگ تهیه ندیده بودند. در صورتی که ابزارهای زیادی داشتیم ولی از کار افتاده بود و مهمات زیادی داشتیم که اینها از وجودش خبر نداشتند، افراد زیادی هم داشتیم که اینها در پادگانها حضور نداشتند و لذا وضعمان خیلی بد بود.«(6).
بعدها، با تشدید درگیریهای سیاسی در داخل کشور، بنیصدر – با وجود آن که فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت – تلاش میکرد، با سلب مسئولیت از خود، نیروهای خط امام را در وضعیت به وجود آمده مقصر نشان دهد. آیت الله خامنهای در همان زمان در نماز جمعه تهران خطاب به بنیصدر فرمودند:
»نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بودید، (7) چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانستند مقاومت کنند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به
فرماندهی کل قوا برگزید. در اول مهر ماه 1359، یعنی هفت ماه تمام بعد از فرماندهی کل قوا[یی]شما جنگ شروع شد. در این هفت ماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامیان را آموزش ندادید؟ آیا اینها را چه کسی میبایست انجام میداد؟ چرا شما وقتی جنگ شروع شد و خرابی کار شما در هفت ماه گذشته آشکار میشود، تقصیرها را به گردن این و آن میاندازید؟ وقتی از ایشان میپرسند چرا ارتش را سر و سامان ندادهاید؟ میگوید: «چون کسان دیگری در ارتش دخالت کردهاند.» منظور ایشان دادگاههای انقلاب و ارتش است. چون افراد متهم به کودتا را دستگیر کرده بودند. آقای بنیصدر توقع داشتند در ارتش علیه جمهوری اسلامی کودتا بشود و کودتاچیان آزاد گردند و دستگیر نشوند!؟«(8).
این مسائل نشان میداد که ارتش آمادگی لازم را برای دستیابی به «بازدارندگی» در برابر عراق و نیز توان «مقابله مؤثر» را پس از تهاجم آن کشور نداشت. در عین حال، رخدادهایی که در پی تهاجم عراق به ایران پدید آمد، تمام سیاستهای عراق را در هم ریخت و نیروهای متجاوز با ناکامی و شکست مواجه شدند.
1) برابر مندرجات کتاب «نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس» از انتشارات سازمان سیاسی – عقیدتی ارتش، جلد اول، نبردهای غرب دزفول، با وجود این که در ماههای فروردین و اردیبهشت 1359 نیروهای ارتش به مرز اعزام شدند،لیکن در خرداد همان سال با ا ین توجیه که «تهدید برطرف شده است«، نیروهای لشکر 92 به پادگان مراجعت کردند و یک ماه بعد کودتای نوژه سازمان دهی و اجرا شد.
2) تیمسار علی شیرازی در فروردین 1378 به وسیله سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شهادت رسید.
3) روزنامه اطلاعات، 16 / 3 / 1375، مقاله مردی به ازای شرف.
4) از 31 شهریور 1359 تا پیش از پایان همین سال، سلسله تلاشهایی که ارتش و به فرماندهی بنیصدر انجام داد، گسترده و با هدف آزادسازی مناطق اشغالی بود؛ فی المثل بنابر مندرجات مجموعه پنج جلدی منتشره از سازمان عقیدتی – سیاسی ارتش، عملیات 23 مهر باهدف آزادسازی منطقه غرب کرخه بود؛ عملیات سوم آبان با هدف شکستن محاصره آبادان؛ عملیات 16 دی ماه در هویزه با هدف آزادسازی منطقه غرب کارون و خرمشهر بود و عملیات 20 دی ماه با هدف شکستن محاصره آبادان انجام گرفت. بنابراین مشخص نیست به چه دلیل این عملیاتها محدود ذکر شده است.
5) روزنامه کیهان، 15 / 7 / 1375، مصاحبه تیمسار آراسته (جانشین وقت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران(.
6) انتشارات سروش، مجموعه مصاحبههای سال 1361 و 1362 مصاحبه در مورد شهادت شهید چمران، 12 / 3 / 1361، صص 64 و 65.
7) بنیصدر در بهمن 1358 با رأی مردم رئیس جمهور و در اسفند همان سال به دستور امام خمینی به فرماندهی کل قوا منصوب شد.
8) نماز جمعه تهران، 29 / 3 / 1360، مندرج در روزنامههای 30 / 3 / 1360.