فرماندهى، از ارکان مهم در سازمان نیروهاى مسلح است. فرماندهى موفق کسى است که ساختار وجودى حوزهى فرماندهى خود را با موازین و معیارهاى اسلامى سازمان دهد و دغدغهى اصلى او، اجراى احکام دینى و فرامین امامت و ولایت باشد و در برخورد با نیروهاى تحت امر خویش، طعم شیرین اخلاق و فضایل اسلامى را به آنان بچشاند؛ به طورى که همگان او را به عنوان فردى ملتزم به احکام شریعت، الگوى خود قرار دهند. چنانچه یکى از اسرار موفقیت سپاهیان در صدر اسلام همین نکته بوده است. بین فرمانده و افراد تحت امر، رابطهى اسلامى حاکم بود و مدیریت و هدایت فرماندهان در نفوذ معنوى در قلب و روح نیروها استوار بوده است. در چنین فضایى، نیروها صادقانه از فرماندهان خویش اطاعت مىکردند؛ به تعبیر امام راحل (ره) فرماندهان جنگهاى مسلمانان در صدر اسلام، هم امام محراب بودند و هم فرماندهى میدان حرب:
»سردارهاى جنگهاى اسلامى، امام جماعت هم بودند. همان سردارى که مىفرستادند، حاکم کذا بود، یا مىفرستادند، رئیس لشکر کذا بود، امام جماعت هم بود، آنها صالح بودند.» (1).
بدین ترتیب فرماندهى نیروهاى مسلح اسلام باید مؤمن و معتقد به ارزشهاى اسلامى باشد؛ اگر چنین نباشد، نمىتواند ارتشى مکتبى و الهى را سازماندهى کند. مولاى متقیان على «علیهالسلام» وقتى مالک اشتر را به عنوان حاکم و فرمانده سپاه مصر
گسیل مىداشت: طى نامهاى به مردم آن سامان چنین فرمودند:
اما بعد بعثت الیکم عبدا من عباد الله لا ینام ایام الخوف و لا ینکل عن الاعداء ساعات الروع. (2).
»اما بعد، من یکى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که به هنگام خوف، خواب به چشم راه نمىدهد و در ساعات ترس و وحشت، از دشمن هراسى ندارد.»
1) همان، ج 7، ص 131.
2) نهجالبلاغه، نامهى 12.