تمایز بین نظامیان و غیرنظامیان مسئلهای قدیمی در تاریخ جنگها نیست. (1) دست کم تا قرون وسطی مفهوم جنگ بدین معنا بود که تمام ساکنان کشور دشمن، مانند یکدیگرند و با همه باید به یک نوع رفتار کرد، اما در مقدمهی بیانیهی سال 1868 سنپترزبورگ تصریح شد که «تنها هدف مشروع در جنگ، تضعیف نیروهای مسلح دشمن است.» و به تدریج، «اصل تمایز» یا «اصل ایمنی غیرنظامیان» بیشتر و بیشتر مورد توجه قرار گرفت. مقررات سالهای 1899 و 1907 لاهه به طور ابتدایی و ناقص حمایت از افراد عادی را پذیرفتند. کنوانسیون چهارم ژنو بین افراد غیرنظامی و نظامی تمایز آشکاری قائل شد. پروتکل نخست 1977 نیز به شکل بارزی نحوه و میزان حمایت از افراد غیرنظامی را گسترش داد و تأکید کرد که هر کس رزمنده بودن وی به اثبات نرسد در زمرهی افراد عادی خواهد بود. ممنوعیت گسترش حملات نظامی به غیرنظامیان یا اصل «تفکیک شخصی» در بندهای 1 تا 3 مادهی 51 پروتکل نخست 1977 ژنو نیز زیر عنوان «حمایت از جمعیت غیرنظامی» چنین آمده است:
1 – جمعیت و افراد غیرنظامی از حمایت کلی در برابر خطرهای ناشی از عملیات نظامی برخوردار خواهند شد. برای تحقق این حمایت، قواعد زیر که مکمل دیگر قواعد لازم الاجرای حقوق بینالمللاند، در تمامی شرایط رعایت خواهند شد.
2 – جمعیت و افراد غیرنظامی نباید هدف حمله قرار گیرند. همچنین، اعمال یا تهدیدهای خشونتآمیز که منظور اصلی از آن ایجاب رعب و وحشت میان جمعیت غیرنظامی باشد، ممنوع است.
بند 4 مادهی 51 پروتکل نخست 1977 مقرر میکند که حملههای کورکورانه و بدون تبعیض ممنوع است. این حملهها عبارتاند از:
الف) حملههایی که علیه یک هدف نظامی ویژه صورت نگیرد.
ب) حملههایی که با استفاده از روشها یا وسایل جنگی صورت گیرد که
نتوان آن را علیه یک هدف نظامی ویژه به کار گرفت.
ج) حملههایی که در آن، از روشها یا وسایل جنگی استفاده میشود که اثرهای کاربرد آن را نمیتوان طبق مقررات پروتکل حاضر محدود کرد. در نتیجه، در هر یک از این گونه موارد، این حملهها نوعی است که اهداف نظامی و افراد یا اموال و اهداف غیرنظامی را بدون تفکیک از یکدیگر هدف اصابت قرار میدهند.
بند 5 همان ماده در ادامهی بند 4 است. افزون بر دیگر موارد، انواع حملههای زیر در زمرهی حملههای کورکورانه به شمار میآیند.
الف) حمله از طریق بمباران با هر روش و وسیلهای که تعدادی هدف نظامی مشخص و مجزای درون یک شهر، قصبه، روستا یا ناحیهی دیگری که تجمع مشابهی از افراد و اموال غیرنظامی را در خود جای داده است، به منزلهی هدف نظامی واحدی قلمداد میکند.
ب) حملهای که انتظار میرود، به طور اتفاقی صدمهی جانی به افراد غیرنظامی، مجروح شدن آنها و وارد آوردن خسارت به اهداف غیرنظامی یا مجموعهای از آنها را موجب میشود که نسبت به ویژگیهای نظامی مشخص و مستقیمی که پیشبینی شده است، بیش از حد باشد.
ممنوعیتهای جنگ کورکورانه در بندهای 4 و 5 پروتکل نخست 1977 به حملههای هوایی محدود نشده است. حملهها و بمباران هوایی گستردهی مناطق پرجمعیت دارای اهداف نظامی، که در آنها، هم افراد غیرنظامی و هم اهداف نظامی و غیرنظامی بدون تفکیک و تمییز منهدم میشوند، مرکز ثقل ممنوعیتهای حملههای کورکورانه و بدون تبعیض مندرج در پروتکل است.
با وجود این ممنوعیتهای صریح حقوق بینالملل بشردوستانه، رژیم عراق تجاوز به قلمرو ایران و حمله به شهرها و مناطق مسکونی ایران را آغاز کرد. نیروهای ارتش عراق با هر وسیله و روشی که توانستند به انهدام اهداف غیرنظامی پرداختند. بخش گستردهای از این اهداف غیرنظامی مناطق مسکونی و شهرهای بیدفاع بودند که ساکنانشان با حملههای موشکی،
هوایی و توپخانهای دشمن به خاک و خون کشیده شدند. همچنین برخی از مکانهایی که هدف اصابت موشک یا راکت و بمبهای هواپیمای دشمن قرار گرفتند، مدارس، بیمارستانها، اموال و مکانهای فرهنگی، تأسیسات ضروری برای ادامهی حیات مردم بودهاند که حقوق بینالملل بشردوستانه از جمله کنوانسیون چهارم ژنو و پروتکل الحاقی نخست 1977 و… حمله به آنها را ممنوع کردهاند.
درباره حملههای وحشیانه و بدون تبعیض ارتش عراق به هدفهای غیرنظامی ایران، به بخشی از سخنان صدام حسین، رئیس رژیم عراق، اشاره میشود:
»بنابراین، هر کس که عراق را آزار دهد، از ضربات کوبندهی ما در دفاع از عراق ایمن نخواهد شد، حتی اگر لازم باشد این ضربهها در عمق خاک ایران صورت پذیرد. ما طی دو روز گذشته، این چنین اقدام کردیم و از این پس نیز، این گونه اقدام خواهیم کرد و در صورت ادامه شیوهی تجاوزکارانهی آنان، ضربات کوبنده و ویرانگر خود را افزایش خواهیم داد.» (2).
ضربات کوبندهای که صدام از آن یاد میکند، جز حمله به شهرهای بیدفاع و کشتار بیرحمانهی مردم مظلوم ایران و تخریب منازل آنها مفهوم دیگری دربر نداشت؛ جنایتی ضدبشری که تا پایان جنگ به دست ارتش عراق ادامه داشت.
صدام در سخنان دیگری، خطاب به خلبانان عراقی چنین میگوید:
»… هر یک از شما و دوستانتان در نیروی هوایی وقتی که ضربات دقیق خود را به مغز این[…]محتضر و هدفهای اقتصادی وی فرود میآورد، پایان جنگ را نزدیکتر و بدین ترتیب از ریخته شدن خون یاران نظامیاش جلوگیری میکند، اما هنگامی که خطایی – هر چند اندک – را مرتکب میشود، خونهای ریخته شده بر اثر ادامهی جنگ بر گردن او خواهد بود.» (3).
آری منطق صدام این گونه بود. با شقاوت و عداوت تمام به خلبانان عراقی میگفت برای جلوگیری از ریخته شدن خون همقطاران خود، باید خون مردم ایران را بریزند و در این زمینه، آنها را از کوچکترین خطا بر حذر میکرد.
بدین ترتیب، هزاران نفر از مردم مظلوم و بیدفاع کشورمان با بمباران هوایی ارتش عراق به شهادت رسیدند. در قسمتهای پیشین، به میزان تلفات و خسارات این حملههای کورکورانه و بدون تبعیض اشاره شد.
اما در مورد پروتکلهای 1977 الحاقی به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو 1949 و سلاحهای جدید، به ویژه موشکهای دوربرد، یادآوری این نکته لازم است که با در نظر گرفتن و ملاحظهی موشکهای دوربرد مجهز به سیستمهای رایانهای هدایت تا هدف، آثار مخرب این سلاحها بر اهداف و افراد غیرنظامی محتمل و قابل پیشبینی است. این امر انتخاب سلاحهایی که نقض یا رعایت ممنوعیتها را در پی دارد، به طراحان و فرماندهان واگذار میکند. پیچیدگی قواعد، قدرت و سرعت روشهای نوین حمله و انواع سلاحهای مورد استفاده در (مخاصمات) از عوامل ایجاد مشکلات کنونی اجرای ممنوعیت حملهی کورکورانهاند. درباره این قواعد، گاهی اعلام میشود که مقررات مربوط به مخاصمات باید ساده و به آسانی قابل فهم و تشخیص باشد. این امر درست نیست؛ چرا که مخاصمه، یعنی موضوع این قواعد و به عبارت دیگر، آنچه این قواعد برای آن وضع شده است، خود، تنوع و پیچیدگی گستردهای دارد و مشکلات عملی تأمین اجرای این قواعد، طاقتفرساست. یک قدرت حامی در وضعیتی نیست که بتواند روشهای نوین و جدید مخاصمه و جدال مستقر در مراکز کنترل، مکانها و سایتهای پرتاب و مراکز پوشش را کنترل و نظارت کند.
واقعیت این است که با در نظر گرفتن مفاد پروتکل نخست 1977، در حملههایی که با رعایت ممنوعیتهای حملههای کورکورانه صورت میگیرد، بخش درخور توجهی از تسلیحات نمیتوانند مشارکت کنند (این امر یک وضعیت دوگانه ایجاد خواهد کرد) و ممکن است یا از سلاحهای مزبور استفاده نشود یا پروتکل رعایت نشود (که اغلب، احتمال وقوع حالت دوم قویتر است(.
ممنوعیت حمله علیه شهرکهای نظامی مجزا و مستقل از یکدیگر که با تمرکز مشابهی از اهداف غیرنظامی احاطه شده و در تعریف حملههای کورکورانه مندرج میباشند، از دیگر مشکلات اجرای این اندیشهاند.
دقت ساز و کارهای هدایت هدف، که اکنون در اختیار روشهای نوین مخاصمه قرار دارد، آثار مخرب و گستردهی سلاحهای جدید را در پی خواهد داشت. اگر پروتکل نخست در این مورد تلاش کرده باشد تا آنچه را معاهدات خلع سلاح قبل از آن ناممکن دانسته بودند، به دست آورد (یعنی خودداری از استفاده از سلاحهای جدید که اغلب، قدرت انهدام بالایی دارند(، ممکن است تلاش آن بیفایده بوده باشد؛ زیرا به احتمال زیاد دولتهای قدرتمند و مقتدر نظامی، به کنار گذاشتن یک جانبهی سلاحهای نوین خود، که با هزینه کردن منابع مالی بسیار به دست آوردهاند، تمایل ندارند. مشکل بتوان گفت که سلاحهای کشتار جمعی مطابق با قواعد منع حملههای کورکورانه استفاده شوند.
با وجود این، یکی از علل اختلاف در استفاده از این گونه سلاحها (اختلاف نظر و برداشت تابعین حقوق بینالملل، به ویژه دولتها و سازمانهای مقتدر نظامی در برابر دولتهای جهان سوم و در حال توسعه) درباره «میزان قلمرو دولت و تراکم جمعیت» در چارچوب واژهها و عبارتهای پروتکل است. احتمال دارد که پیچیدگی زیاد قواعد منع حملههای کورکورانه بیشتر به سود یک متهم به ارتکاب به نقض آن مقررات تمام شود.
در جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به رغم ممنوعیت آشکار و صریح حملههای کورکورانه و بدون تبعیض و با در نظر گرفتن پیچیدگی ممنوعیتها، رژیم عراق بیشتر حملههای خود را بدون اینکه هدف خاصی را در نظر بگیرد بیشتر و به عمد علیه جمعیت غیرنظامی و شهرهای بیدفاع به کار گرفت (مصادیق در این باره فراوان است(؛ زیرا برای این رژیم اهمیت نداشت که آیا حملات موشکی و بمبارانهای هوایی مکررش مزیت نظامی ویژهای دربر دارد یا خیر. در واقع، آنچه مهم بود اینکه با شلیک موشکهای دوربرد و بمبارانهای هوایی به شهرها و مناطق مسکونی رعب و وحشت، ترس و نارضایتی بیشتری در مردم پدید آورد و با این شیوه ملت ایران را نسبت به نظام جمهوری اسلامی بدبین کند و مردم را برانگیزد تا برای خاتمه دادن به جنگ به مسئولان نظام فشار آورند.
1) ناصر قرباننیا، اخلاق و حقوق بینالملل، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، انتشارات سمت، 1378، ص 145.
2) ستاد تبلیغات جنگ (شورای عالی دفاع جمهوری اسلامی ایران(، ستیز با صلح، چاپ دوم 1366، ص 152.
3) همان.