جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رفتار با اسیران در اردوگاه‏ها

زمان مطالعه: 21 دقیقه

قراردادها و پروتکل‏های الحاقی به کنوانسیون‏های چهارگانه‏ی سال 1949 ژنو، در هر وضعیتی به محض وقوع برخورد مسلحانه، برای کشورها لازم الاجراست. اما با وجود همه این مقررات، اسیران مظلوم و بی‏دفاع به بهانه‏های واهی در اردوگاه‏ها به شهادت می‏رسیدند و به بدترین شکل شکنجه می‏شدند و به اشکال مختلف زیر فشار و مضیقه قرار می‏گرفتند.

طبق گزارش‏های هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل – که در سال 1362 برای تحقیق درباره رفتار با اسیران جنگی، از ایران و عراق (اردوگاه‏های

موصل 1 و 2) بازدید کرد (1) و به صورت جداگانه درباره‏ی حادثه‏ی سال 1982 این اردوگاه‏ها گزارش‏های زیادی را دریافت کرد – حکومت عراق تصدیق کرده که اشتباهات عمده‏ای را در آغاز جنگ مرتکب شده است. در گزارش هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل آمده است: اسیران درباره حادثه 26 ژوئیه 1982 (4 مرداد 1361) در اردوگاه موصل شماره‏ی 1 چنین اظهار کردند:

چند روز پیش از حادثه، پانصد اسیر از اردوگاه شماره‏ی 2 موصل به اردوگاه شماره‏ی 1 موصل انتقال یافتند. این افزایش جمعیت تشنج و ناآرامی زیادی را در میان اسیران موجب شد، هر چند قبلا آنها به دلیل مسائل ایدئولوژیکی به دو گروه مخالف و موافق حکومت ایران تقسیم شده بودند. نمایندگان اسیران از مقامات درخواست کردند که این اضافه جمعیت را در طبقه‏ی دوم خوابگاه که ویژه‏ی نگهبانان و افسران است، جا دهند، اما آنها مخالفت کردند. اردوگاه شماره‏ی 1 موصل به شکل مربع بود که از دو قسمت روبه‏روی هم تشکیل شده بود. یک قسمت شامل خوابگاه‏های (شماره 8 تا 13) اسیران مخالف حکومت ایران بود و قسمت دیگر شامل هفت خوابگاه (شماره‏های 1 تا 7) اسیران موافق حکومت ایران را در خود جای داده بود. تقریبا تمامی تازه‏واردان را در خوابگاه‏های شماره 1 و 2 جا دادند؛ در نتیجه جو ناآرامی بر آنجا حاکم شد. حدود 125 اسیر در خوابگاه شماره‏ی 1 و 150 اسیر در خوابگاه‏های 7 و 2 اسکان داده شده بودند. از روز حادثه تمام درهای خوابگاه به جز خوابگاه شماره‏ی 1 در ساعت 2:00 بعد از ظهر، قفل شده بودند. یکی از اسیران، که نگهبان ظاهرا وی را برای حضور و غیاب به دفتر برده بود، از بازگشت به خوابگاه خودداری کرد و در پی آن بعضی از اسیران خوابگاه شماره‏ی 1 نیز از او پیروی کردند. در همان حال اسیرانی که داخل خوابگاه‏ها بودند، به دادن شعار «الله اکبر، خمینی رهبر» پرداختند و دیگران نیز با آنها همراه شدند.

صدا هر لحظه بیشتر می‏شد تا اینکه اسیران خوابگاه شماره‏ی 2 پنجره‏ها را شکستند و در را به کمک اسیران بیرون باز کردند و در حالی که می‏دویدند، قفل درهای خوابگاه‏های شماره‏ی 7 و 3 را شکستند. نهصد تن از اسیران به حیاط وارد شدند. آنها می‏کوشیدند تا با استفاده از پله‏ها به طبقه‏ی دوم بروند، اما با آتش نگهبانان روبه‏رو شدند. حدود هشت تا دوازده نفر از نگهبانان به طور مرتب روی اسیران آتش گشودند که طی آن، یک اسیر در وسط حیاط و یکی دیگر در داخل خوابگاه کشته شد. دو اسیر دیگر نیز به دلیل جراحت‏های شدید در بیمارستان جان سپردند و چندین تن دیگر نیز مجروح شدند.

هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل درباره حادثه مزبور چنین قضاوت کرده است:

الف) جمعیت اضافی خوابگاه‏ها یکی از علل وقوع حادثه بود.

ب) بدرفتاری و حبس آنها در سالن‏ها به عنوان تنبیه دسته‏جمعی نیز عامل دیگر حادثه بود.

ج) رفتار تازه‏واردان نیز احتمالا در این حادثه نقش داشته است؛ زیرا اسیران با هم اختلاف عقیده داشتند.

به عقیده‏ی هیئت مزبور، نگهبانان نه تنها در میان شورشیان تیراندازی کردند، بلکه در میان اسیران خوابگاه‏های در بسته نیز آتش گشودند؛ زیرا دستور داشتند به هر ترتیب نظم را برقرار کنند. هیئت اظهار کرد ما نمی‏توانستیم ثابت کنیم که تیراندازی برای دفاع از خود بوده است. به طور کلی، به رغم تمامی اقدامات انجام شده، اوضاع در اردوگاه خوب نبود و باز هم جمعیت اضافی دیده می‏شد. رفتار با اسیران بهبود نیافته بود و آنجا تعداد زیادی اسیر بیمار و زخمی وجود داشت که باید به میهن خود برگردانده می‏شدند. (2).

همان طور که هیئت یکی از علل حادثه را جمعیت اضافی خوابگاه‏ها دانسته، باید افزود که اصولا عوامل بیولوژیکی در تحریک غریزه‏ی پرخاشگری و خشونت‏آمیزی انسان تأثیر بسیاری دارد. مطالعات انجام شده روی انسان در

زندان و اردوگاه‏های پرجمعیت، به این نتیجه منجر شده است که تراکم بیش از حد جمعیت ممکن است بی‏قراری، حساسیت شدید و درگیری مداوم را در پی داشته باشد.

افزون بر این، ماده‏ی 25 کنوانسیون سوم ژنو مقرر می‏کند: «وضع مسکن اسیران جنگی باید به خوبی وضع مسکن نیروهای کشور بازداشت کننده که در همان ناحیه اقامت دارند، باشد و اخلاق و عادات آنان رعایت شود، ضمن آنکه در هیچ حالی، نباید وضع مسکن برای سلامتی آنان مضر باشد.«

همچنین، دولت بازداشت کننده مکلف است که برای جلوگیری از بروز درگیری، اسیرانی را که عقاید مخالف دارند، در اردوگاه‏های مجزا نگهداری کنند (ماده‏ی 22 کنوانسیون سوم ژنو(.

مطابق ماده‏ی 42 کنوانسیون سوم ژنو، استفاده از زور در شرایط معینی یا هنگام خطر نباید از نیاز معقول تجاوز کنند و استعمال اسلحه، به ویژه علیه کسانی که فرار می‏کنند، تنها باید به عنوان آخرین راه باشد، آن هم پس از اخطارهای قبلی که با اوضاع و احوال متناسب باشد؛ بنابراین، استفاده‏ی غیرضروری مسئولان عراقی، از زور مانند آتش گشودن در میان خوابگاه‏های در بسته زندانیان جنگی، بدون اخطار قبلی، جز نقض ماده‏ی مزبور مفهوم دیگری ندارد.

حادثه‏ی اردوگاه موصل 2 نیز هنگامی روی داد که تمامی اسیران بدون آب و غذا به مدت پنج تا شش روز در خوابگاه‏هایشان زندانی شده بودند. مقامات عراقی اردوگاه هنگامی این اقدامات را انجام دادند که اسیران به طور دسته‏جمعی به دلیل اعتراض به تنبیه نمایندگانشان که زندانی شده و نگهبانان با آنان بدرفتاری کرده بودند، از خوردن غذا خودداری کردند. علت زندانی شدن نمایندگان اسیران این بود که آنها مخالف جدا کردن اسیران ارتش منظم (3) بودند. نیروهای بسیجی روز پیش از حادثه پنجره‏ها و قفل

خوابگاه‏هایشان را شکستند و در حیاط نشستند تا نمایندگان جدیدشان را برای صحبت با فرمانده اردوگاه انتخاب کنند؛ زیرا نمایندگان قبلی هنوز در توقیف بودند، اما فرمانده اردوگاه از صحبت با نمایندگان جدید خودداری کرد و در عوض پایین آمد و به آنها دستور داد به خوابگاه‏هایشان برگردند، اما آنها نپذیرفتند. ظاهرا، اسیران از این می‏ترسیدند که دوباره در خوابگاه‏ها را بر رویشان قفل کنند. هیچ حادثه‏ای در آن روز اتفاق نیفتاد، اما روز بعد، یک افسر ارشد وارد اردوگاه شد و دوباره به تمام اسیران دستور داد تا به اتاق‏هایشان برگردند، اما آنها باز هم اطاعت نکردند. بدین ترتیب، وی با یک علامت دستور داد تا تعداد زیادی نگهبان با میله‏های آهنی و دیگر وسایل از بیرون اردوگاه با یورش به زندانیان حمله کنند. در همان جا دو اسیر شهید شدند و تعداد زیادی از آنها آسیب دیدند. دو اسیر دیگر نیز به دلیل جراحت‏های شدید، بعدا در بیمارستان شهید شدند. نگهبانان به خوابگاه هجوم آوردند و تشک‏ها، پتوها و لوازم اسیران را به تلافی شکست در جنگ بستان از بین بردند. در همان روز حادثه یا روز بعد، 30 تا 35 اسیر که به طور ناگهانی به چنگ ضاربان افتاده بودند، به طبقه‏ی دوم انتقال یافتند. همچنین نگهبانان نمایندگانشان را که هنوز در آنجا نگهداری می‏شدند، با کابل شکنجه کردند. آنها به مدت بیست روز در آنجا نگهداری شدند و غذای روزانه‏شان کاهش داده شد و به طور متناسب، هدف حمله قرار گرفتند. هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل در این باره اظهار کرد: «براساس اطلاعاتی که به دست آوردیم، چنین حوادثی در اردوگاه انبار و اردوگاه شماره‏ی 1 رمادیه نیز روی داده است.» (4).

درباره این حادثه، که منشأ آن جداسازی بسیجیان از ارتشیان بود، باید گفت:

ماده‏ی 22 کنوانسیون سوم ژنو جداسازی اسیران جنگی متعلق به نیروهای مسلحی را که هنگام دستگیری در آن نیروها خدمت می‏کردند، منع می‏کند، درباره این عمل غیرقانونی یکی از آزادگان می‏گوید: «روز 18 آذر ماه سال 1361، که نیروهای عراقی به ما حمله کردند، در نهایت توحش همه را به باد

کتک گرفتند. آن روز چند نفر از اسیران شهید و تعداد کثیری نیز مجروح و مصدوم شدند و تا دو تا سه ماه آب و غذای ما را به حداقل ممکن رساندند تا شاید از نماز و واجبات شرعی و حمایت از مسئولان نظام دست برداریم تا اینکه سرانجام ناامید شدند و وضعیت اردوگاه به حالت عادی برگشت.«

یکی دیگر از آزادگان می‏گوید: «دشمن می‏گفت باید بسیجیان از ارتشیان جدا شوند، اما رزمندگان به شدت با این عمل بعثی‏ها مخالفت کردند؛ زیرا می‏دانستند آنها نیت سویی دارند، هر چند تعدادی از آنها شهید و تعدادی نیز مجروح شدند.

چند روز بعد، گروهی از نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ به اردوگاه آمدند و گزارش‏هایی از وضعیت اردوگاه و نارسایی‏های موجود تهیه کردند و رفتند، بدون اینکه هیچ تغییری در برخوردهای غیرانسانی عراقی‏ها حاصل شود.» (5).

آزاده‏ی دیگری نقل می‏کند: «در اردوگاه، برادر معلمی به نام «فرخی» که اهل دزفول بود، کلاس‏های سوادآموزی دایر کرده و روی پاکت‏های سیمان و کاغذ سیگار، جمله‏های ساده‏ای را برای بی‏سوادان می‏نوشت و با آنها کار می‏کرد. یک روز عراقی‏ها از ایشان مدادی گرفتند و فهمیدند که کلاس سوادآموزی دایر کرده است. ایشان را بردند و آنقدر زدند و شکنجه کردند تا به شهادت رسید.» (6).

اصولا تنبیهات جزایی انحصارا در مورد اعمالی به اجرا درمی‏آید که در قوانین دولت نگهدارنده یا در حقوق بین‏الملل جرم شناخته شده باشند. همچنین، در قوانین یا حقوق مزبور در هنگام ارتکاب جرم فعلیت داشته باشند. مجازات را تنها دادگاه ذی‏صلاح تعیین خواهد کرد. مدعی علیه باید امکان دفاع از خود را داشته باشد و یک نفر مدافع صاحب صلاحیت به او کمک کند. مجازات اعدام تنها بعد از انقضای یک مهلت شش ماهه قابل اجراست. (7).

به شهادت رساندن اسیران به بهانه‏ی انجام فعالیت‏های مذهبی که از نظر موازین حقوق بین‏الملل بشردوستانه منعی نداشت، از جمله اقدامات رژیم

عراق بود که در اردوگاه‏های اسیران جنگی صورت می‏گرفت. چند تن از رزمندگان اسیر مشاهدات خود از گوشه‏ای از این گونه جنایات رژیم صدام را چنین بیان کردند:

– «در یکی از اردوگاه‏ها، سربازی به نام «لفته» زمانی که کابل را به دست می‏گرفت، تمامی اسیران اردوگاه را تنبیه می‏کرد. با هر وحشیگری او، حداقل چهل پنجاه نفر از هوش می‏رفتند. یکی از دوستانم به نام «محرم» از داخل صف کمی سرش را بالا آورد. لفته با چشمانی سرخ و فریاد آمیخته با خشم گفت: «بیا بیرون«. با بیرون رفتن «محرم» از صف، سه چهار کابل رگباری بر سر و صورتش بارید و کابل پنجم را که بر پیکرش وارد آوردند، نقش زمین شد و به شهادت رسید.» (8).

– «»محمد رضایی» از فرماندهان گروهان یکی از گردان‏های لشکر مشهد بود. روزی او رابه حمام بردند. ما فقط صدای ضربات کابل و شلاق را می‏شنیدیم، گریه می‏کردیم. بعد از چند ساعت پیکر مطهرش را آوردند. آرام خفته بود و خون هنوز از محل بریدگی و جراحت‏های ناشی از ضربات نبشی و کابل بیرون می‏زد.» (9).

– «در اواسط دوران اسارتم در اردوگاه تکریت 11، عراقی‏ها یک برادر روحانی را به دلیل فعالیت‏های مذهبی حمام بردند، خرده شیشه روی بدنش ریختند و در زیر آب جوش حمام، آنقدر کابل بر بدنش زدند که به شهادت رسید.» (10).

– «نیروهای جنایتکار و ددمنش عراقی در کمال سنگدلی و شقاوت روی یکی از برادران اسیر به نام «موسی گرگ» که انسان فداکاری بود، نفت ریختند و زنده، زنده او را آتش زدند.» (11).

– در اردوگاه تکریت «کمپ 11«، یکی از زندانیان جنگی را به بهانه‏ی اینکه ریشش بلند و حتما پاسدار است، لخت کردند و او را روی شیشه خرده غلتاندند و سپس، روی زخم‏هایی که شکاف باز کرده بود، نمک ریختند. آنها به همین اندازه قناعت نکردند بلکه برای تکمیل جنایتشان او را در بشکه‏ای که آن را آتش زده بودند، انداختند و به طرز فجیع و دلخراشی به شهادت رساندند. (12).

ماده‏ی 13 کنوانسیون سوم ژنو بیان می‏کند: «هر عمل یا غفلتی از طرف دولت بازداشت کننده که به فوت یک اسیر جنگی منجر شود یا سلامت او را شدیدا به خطر اندازد، ممنوع است و در حکم تخلف مهم از این قرارداد شمرده می‏شود.«

باید یادآور شد که نه تنها براساس مقررات حقوق بین‏المللی بلکه طبق قوانین ارتش عراق، برای جرائمی مثل کتمان اطلاعات نظامی، چنین تنبیهاتی ممنوع تلقی می‏شد.

گفتنی است که حتی تعلیم دادن اسیران بی‏سواد، برگزاری مراسم مذهبی و خواندن دعا و… از جمله مواردی بودند که اسیران ایرانی به جرم انجام دادن آن، به دست سربازان عراقی به شهادت رسیدند.

این در حالی است که براساس مواد 34 و 38 قرارداد سوم ژنو 1949:

»اسیران جنگی برای اجرای مذهب خود و حضور در مراسم مذهبی خود آزادی کامل خواهند داشت و همچنین آنها باید بتوانند به ورزش‏های بدنی از جمله بازی و ورزش بپردازند و از هوای پاک آزاد استفاده کنند.«

همچنین در ماده‏ی 99 و ماده 100 قرارداد سوم سال 1949 ژنو آمده است: «هیچ اسیری را نمی‏توان به دلیل عملی تعقیب یا محکوم کرد که طبق قوانین دولت بازداشت کننده یا حقوق بین‏المللی، که در تاریخ ارتکاب آن عمل معتبر است، مصرحا ممنوع نباشد.«

بنابراین، دعا خواندن یا تعلیم بی‏سوادان، اعمال قابل تعقیبی نبودند که مستوجب چنین مجازات‏هایی باشند.

شکنجه‏های روحی و روانی جزو برنامه‏های تعطیل‏ناپذیر نظامیان عراقی در اردوگاه‏های اسیران جنگی ایران در عراق بود. برخی از اسیران به دلیل اینکه از اتهاماتی که دشمن به آنها وارد می‏کرد مبرا بودند، حرفی برای گفتن و اعتراف نداشتند، ولی بر اثر شکنجه‏های بی‏رحمانه و ضدانسانی به شهادت می‏رسیدند.

حتی چنانچه بر فرض تخلفاتی که طبق قوانین دولت بازداشت کننده مشمول حکم اعدام است، صورت گرفته باشد، باید قبلا مراتب به دولت‏های

حامی اطلاع داده شود. هیچ تخلفی را نمی‏توان بدون موافقت دولت متبوع اسیران با حکم اعدام مجازات کرد، چه رسد به اینکه اگر اسیری در اردوگاه می‏خندید یا گریه می‏کرد، دشمن به شدت او را تنبیه می‏کرد و برگزاری مراسم مذهبی یا فعالیت آموزشی مجازاتی در حد مرگ داشت.

طبق بند دوم از ماده‏ی 87 کنوانسیون سوم ژنو، صدور حکم اعدام اسیر جنگی فقط پس از توجه دادگاه به این نکته است که چون متهم تبعه‏ی دولت بازداشت کننده نیست و خارج از اختیار شخصی‏اش به جبهه فراخوانده شده، بنابراین هیچ گونه وظیفه وفاداری در قبال آن دولت ندارد. البته هرگز برای اسیرانی که به دست رژیم عراق در اردوگاه‏های اسیران جنگی به شهادت رسیدند، دادگاهی تشکیل نشد و برخلاف مواد 101،102، 103 و 104 قرارداد سوم سال 1949 ژنو آنها شکنجه، ضرب و شتم و شهید می‏شدند.

نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ طی دیدارهایشان از اردوگاه‏ها شواهد بسیاری از خشونت‏های جسمی و بدرفتاری در اردوگاه‏ها را شنیده و مشاهده نمودند که بیشتر نگهبانان و اسیران مورد اطمینان حکومت عراق، انجام داده بودند. آنها اذعان کردند که در تمام اردوگاه‏ها، بدون استثناء بر بدن تمام اسیران آثار کبودی مشهود بوده است. آنها اسیرانی را دیده‏اند که به دلیل ضربات وارد شده بر سر یا گوش‏هایشان، شنوایی یک گوش خود را از داده یا به طور کلی ناشنوا شده بودند. همچنین بعضی از آنها به دلیل ضربات وارد شده بر سرشان، بینایی خود را از دست داده یا ضعف بینایی پیدا کرده بودند. آنها اثر زخم‏ها و دندان‏های شکسته شده و… را نیز مشاهده کرده‏اند. نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ اظهارات اسیران درباره آویزان کردنشان به سقف و نواختن تازیانه به کف پاهایشان، وصل کردن شوک‏های الکتریکی، سوزاندن و… را تأیید نموده‏اند. کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ ضمن اشاره‏های مکرر به مقررات بی‏رحمانه و خشن حاکم بر اردوگاه‏های اسیران جنگی در عراق، سرانجام اجرای چنین مقرراتی را به دست نگهبانان و فرماندهان اردوگاه‏ها، در یادداشت ماه مه 1983 شدیدا محکوم کرد. (13).

در ادامه به برخی از گزارش‏های کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ و اظهارات اسیران آزاد شده‏ی ایرانی درباره شکنجه و رفتارهای بی‏رحمانه‏ی سربازان عراقی اشاره می‏شود.

گروه (ICRC(، (14) متوجه شد که پس از بازدید قبلی این گروه، چندین مورد بدرفتاری بسیار ظالمانه، در بازداشتگاه صورت پذیرفته است. آنها دریافتند که پیش از بازدید نمایندگان ICRC، مقامات بازداشتگاه تمامی اسیران جنگی را تهدید کرده و به آنان اخطار داده بودند که اگر درباره وقایعی که تا آن زمان رخ داده بود، با نمایندگان ICRC صحبت کنند، تمام اسیران اردوگاه را تنبیه می‏کنند. نتایجی که در بازداشتگاه صلاح‏الدین در پی تحقیقات مقامات ICRC در مورد وضعیت اسیران به عمل آمد، عبارت بودند از: ساعت‏ها آویزان کردن اسیران از دست‏ها و پاها در حالی که سر پایین و بدن با زمین تماس نداشته است. در بعضی از موارد دست و پا را با میله آهنی به هم بسته بودند و مدت زمان آویختن بین 10، 15، 16 تا 36 ساعت ادامه داشته است. اسیران را به چنگک‏هایی که پنکه‏ی سقفی به آن وصل بود، می‏آویختند یا در بیرون از بازداشتگاه، نزدیک قسمت اداری تنبیه می‏کردند و طوری این کار را انجام می‏دادند که در معرض آفتاب باشند. نحوه‏ی بستن و مدت طولانی آن زخم‏هایی در مچ دست‏ها و پاها ایجاد کرده که آثار آن حتی پس از گذشت هفته‏ها نیز معلوم بوده است.

قرار دادن اسیران در معرض آفتاب بدون آب و غذا، در حالی که از پاها آویخته شده بودند یا خواباندن روی زمین و بستن دست‏ها و پاها به نحوی که نتوانند تکان بخورند. ضرب و شتم نقاط ویژه‏ای از بدن با شدت و استمرار در حالی که شخص آویزان یا بسته شده بود. بعضی از ضرب و شتم‏ها به نحوی بود که اسیران تا چند روز یا چند هفته توانایی راه رفتن نداشتند. طی این برنامه، چشم و دهان اسیران بسته بود.

نشانه‏هایی که پزشک کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ پس از معاینه‏ی اسیران

مشاهده می‏کرد با شرح بدرفتاری‏های مزبور مطابق بود. وی (پزشک ICRC(، فرورفتگی عمیق در گوشت مچ دست‏ها، پینه و ترک دور مچ دست‏ها و پاها و از بین رفتن پوست پاها را مشاهده کرده بود. اکثر اسیران قربانی این بدرفتاری شده بودند. این بدرفتاری چندین بار در مورد چندین اسیر و هر بار در حضور دست کم، یکی از افسران قسمت فرماندهی بازداشتگاه انجام شده بود. نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ نخست طرز کار این کمیته و ICRC یادآوری کردند که حقوق بین‏المللی بشردوستانه مبنای کار کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ است. آنها به فرمانده اردوگاه یادآور شدند که بالاترین مقامات جمهوری عراق مکررا اعلام کرده‏اند که عراق قراردادهای ژنو مصوب 1949 را رعایت می‏کنند. نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ در ادامه‏ی صحبت‏هایشان توجه فرمانده بازداشتگاه را به ماده‏ی 14 قرارداد سوم ژنو جلب کردند که در آن چنین قید شده است: «این حق به اسیران جنگی داده شده است که در همه احوال احترام فردی و شرف سربازی آنان حفظ شود.» (15).

آنها ماده‏ی 13 از همین قرارداد و پاراگرافی از ماده‏ی 87) ک سوم) را خواندند که در آن قید شده است: «تنبیه دسته‏جمعی در قبال اعمال فردی، تنبیه بدنی، حبس در مکان‏هایی که نور کافی نداشته باشد و به طور عموم، هر نوع شکنجه و قساوتی ممنوع است.«

نمایندگان ICRC ابراز کردند که تمامی مواد مزبور نقض و با اسیران ایرانی به حدی غیرانسانی رفتار شده است که باید آنها را در بیمارستان بستری کنند. بدرفتاری (آویختن اسیران از دست‏ها و پاها، ضرب و شتم‏های مکرر، در معرض آفتاب قراردادن به مدت طولانی) آگاهانه و به قصد آزار شدید به عمل آمده است. تکرار این اعمال منفورانه با برنامه خاصی اجرا می‏شد. خلاصه آنکه تنها با لفظ شکنجه می‏شد آن را توصیف کرد. پزشک ICRC آثار و نشانه‏های زخم‏ها را معاینه کرده بود و ضمن برشمردن آثار آنها، ابراز کرد که جراحت‏ها و نشانه‏ها کاملا با ادعاهایی که درباره نحوه‏ی بدرفتاری شده است، مطابقت می‏کند. نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ ابراز کردند که این اعمال را باید نقض عمده‏ی قرارداد سوم ژنو تلقی کرد؛ ماده‏ی 13 وقتی اسیران را ترسانده بودند و ماده‏ی 78 هنگامی که آنها را به تنبیه دسته‏جمعی تهدید کرده بودند، نقض شده بود.

نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ اظهار کردند که مقررات و عادات در عراق و در ارتش آن، هر گونه که باشد، تنبیه اسیران جنگی به وضوح در ماده‏ی 89 قرارداد سوم ژنو ممنوع شده است.

نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ اظهاراتشان را بدین ترتیب پایان دادند که به دلیل شدید بودن نوع اعمالی که انجام شده است، نه تنها به فرمانده بازداشتگاه گزارش داده می‏شود، بلکه لازم است که به بالاترین مقامات نیز گزارش داده شود.

فرمانده بازداشتگاه به نمایندگان کمیته بین‏المللی صلیب سرخ اطمینان داد که اعمال انجام شده تکرار نمی‏شود و در آینده، ICRC با بازداشتگاه بهتری روبه‏رو خواهد شد. (16).

گزارش بعدی کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ از اردوگاه صلاح‏الدین حدود

یازده ماه پس از گزارش یاد شده، منعکس شد. این در حالی بود که فرمانده اردوگاه پس از شکایت چهار اسیر جنگی نزد نمایندگان صلیب سرخ مبنی بر اینکه طی مدتی که در زندان بوده‏اند با آنان بدرفتاری شده، مجددا در مهر 1363 به نمایندگان کمیته‏ی صلیب سرخ قول داد که در رفتار با اسیران جنگی تجدید نظر خواهد شد.

نمونه‏ای از شکایات اسیران جنگی است:

– حسن شریعتی‏فر، فرزند حسین به شماره‏ی اسارت 3461، اظهار کرد وی را در حیاط زندان بسته و مدت چند ساعت در معرض آفتاب قرار داده‏اند؛ سپس به درون زندان منتقل کرده و به مدت چندین روز به پنجره بسته‏اند.

– حسین عزیزپور، فرزند صالح به شماره اسارت 4676 نیز اظهار کرد که در حق وی نیز همین شکنجه‏ها را انجام داده‏اند.

– حشمت‏الله برجلو، فرزند عزیزالله به شماره‏ی اسارت 4546 هم اظهار کرد که وی را سه روز پیاپی بدون آنکه امکان نشستن داشته باشد، به پنجره‏ی زندان بسته‏اند، تنها روزی یک بار به مدت پانزده دقیقه او را باز می‏کرده‏اند.

– محمد فضل‏الله فرزند حسن به شماره اسارت 2789 هم گفت که با وی نیز همین رفتار را انجام داده‏اند.

دیگر اسیران جنگی نیز گفتند اسیرانی که تنبیه می‏شدند، تنها اجازه داشتند روزی چند دقیقه از زندان بیرون بیایند و طول مدت تنبیه هم به آنان گفته نشده بود.

فرمانده اردوگاه این اظهارات را نفی کرد و نمایندگان ICRC گفتند که ICRC در این باره، یادداشتی برای مقامات عراقی می‏فرستند. فرمانده بازداشتگاه موافقت کرد که به تمامی اسیرانی که تنبیه می‏شوند، طول مدت تنبیهشان اطلاع داده شود. وی همچنین موافقت کرد به اسیران تنبیه شده اجازه داده شود تا دست کم، روزی دو ساعت در هوای آزاد بمانند. (17).

نماینده‏ی بخش پزشکی کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ در تحقیقات خود، زخم‏های باقی مانده بر کف پا، تورم، خراشیدگی یا تشنج عضله در مهره‏های آخری ستون فقرات آنان را مشاهده کردند و متوجه جوی از هراس و تهدید بر بازداشتگاه شدند.

بسیاری از اسیران جنگی، به ویژه آنان که در بندهای 2 و 3 بودند، شکایت کردند که پس از رفتن هیئت سازمان ملل از بازداشتگاه در دی ماه 1363، نگهبانان آنها را بارها، با چوبدست و کابل زده‏اند. بدرفتاری ادعا شده یا به دلیل حرف زدن با ناظران سازمان ملل و یا به دلیل سرپیچی از مقررات خشن بازداشتگاه انجام شده بود. نمایندگان به شدت به طرز رفتار با اسیران جنگی و نبود انضباط کافی بین نگهبانان بازداشتگاه اعتراض کردند و به اطلاع فرمانده اردوگاه رساندند که این اعتراض را به گوش مقامات بالاتر آنها در بغداد می‏رسانند. فرمانده اردوگاه قول داد که مجددا انضباط را بین نگهبانان برقرار کند. (18).

گوشزدهای نمایندگان صلیب سرخ به مسئولان عراقی هرگز تأثیری بر رفتارهای خشن و ضدانسانی سربازان عراقی در برخورد با اسیران ایرانی نداشت و آنان رویه‏ی ظالمانه‏ی خود را ادامه دادند. این رفتارها در حالی انجام می‏شد که ماده‏ی 13 کنوانسیون سوم ژنو مقرر می‏کند: «هر عمل یا غفلت غیرموجه از طرف دولت بازداشت کننده که فوت اسیر جنگی را موجب شود یا سلامت او را شدیدا به خطر اندازد، ممنوع است و در حکم تخلف مهم از این قرارداد شمرده خواهد شد…«

در گزارش دیگری آمده است: «عموما از نظر روانی حالتی از ترس و نگرانی بر اسیران جنگی مستولی بود. اسیران جنگی تمام اتاق‏ها گفتند که از بدو آمدنشان به این اردوگاه، نگهبانان اغلب آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و با چماق و کابل روی پا، کف پا، زانوان، ران، پشت، بازوان، کمر و دست‏هایشان زده‏اند. پزشک کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ نشانه‏هایی یافت (کبودی، تورم اعضا، جراحت) که کاملا با اظهارات آنها مطابقت می‏کرد.» (19).

در گزارش کمیته آمده است: «از کتک زدن و دیگر تنبیهات بدنی، مانند خزیدن روی زانوها و آرنج‏های لخت شکایت شده بود. نمایندگان آثار خشونت‏های بدنی را دیدند که این اتهامات را با مدرک ثابت می‏کرد. اسیران مزبور به ابراز نامشان تمایل نداشتند زیرا از تنبیهات بعدی می‏ترسیدند.» (20).

ادعای رسمی دیگری که به نظر نمایندگان ICRC رسیده بود، چنین است: «در تاریخ 10 تیر 1361، چهار نگهبان عراقی، اسیر «عبدالحسین محبوب‏نیا«

را به اطاق کوچکی واقع در بند 3 بردند. سه بار و هر بار دو نگهبان، وی را بین ساعت 15:00 تا 19:00 زدند و چهار نگهبان در مورد وی رفتار وحشیانه‏ای انجام دادند. آنان به صورتش مشت زدند و وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. «شهاب‏الدین شهبازی» به شماره‏ی اسارت 0463 اسیری دیگر بود که مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی را در 24 تیر 1361، به قسمت توالت‏های بند 1 بردند و دست‏هایش را از پشت بستند. سپس، چهار نگهبان به مدت بیست دقیقه وی را آن قدر با چوب دستی زدند تا از دهان و گوشش خون سرازیر شد. نمایندگان در زمان حضور خود در اردوگاه‏ها مشاهده کردند که بسیاری از نگهبانان عراقی هنوز چوب‏دست حمل می‏کردند.» (21).

در گزارش دیگری به نقل از پزشک کمیته بین‏المللی صلیب سرخ آمده است: «سوراخ شدن پرده‏ی گوش بر اثر آسیب کاملا آشکار بود.» (22).

طبق اظهارات جمعی از اسیران، 770 نفر از آنها هنگام انتقال از اردوگاه موصل 4 به اردوگاه موصل 2 در تاریخ 17 اسفند 1362، وادار شده بودند که پس از ترک اتوبوس‏ها، از بین دو ردیف نگهبان عراقی ضمن تحمل ضربات باتوم و کابل عبور کنند. در این حادثه چندین اسیر مجروح شدند و دو تن دیگر چشمان خود را از دست دادند.

نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ با تأکید می‏افزایند: بدرفتاری با اسیران در روز 17 اسفند 1362، نقض جدی قراردادهای ژنو محسوب می‏شود. وظیفه‏ی مقامات عراقی ایجاب می‏کند برای تعیین مسئولیت این حوادث، تحقیقی را انجام دهند. (23) البته در تاریخ مزبور براساس سابقه و هماهنگی‏های قبلی، فرمانده اردوگاه به مرخصی رفته بود. در تاریخ 9 مرداد پس از حضور و غیاب به بهانه‏ای واهی، تمامی اسیران جنگی تنبیه و مجبور شدند زیر آفتاب بایستند. مطابق ماده‏ی 87 کنوانسیون سوم ژنو تنبیه کردن دسته‏جمعی اسیران به دلیل اعمال انفرادی ممنوع است.

اسارت یکی از نتایج اجتناب‏ناپذیر جنگ است و هدف از اسیر کردن افراد رزمنده، جلوگیری از مشارکت مجدد آنها در جنگ می‏باشد. لیکن مقررات بین‏المللی کنترل اسیران جنگی را طبق میل دولت بازداشت کننده جایز نمی‏شمرد. در مقابل، این مقررات وظایفی را بر عهده دولت بازداشت کننده اسیران جنگی می‏گذارد. از بین مسئولیت‏هایی که دولت بازداشت کننده در قبال اسیران جنگی دارد، رفتار انسانی با آنان مهم‏ترین مسئولیت است.

در ادامه به نمونه‏هایی از دیگر بدرفتاری‏های نگهبانان عراقی در اردوگاه‏های اسیران جنگی، که از قول شاهدان عینی، یعنی آزادگان، اشاره می‏شود:

– «یکی از تنبیه‏ها این بود که گودالی به اندازه‏ی قد افراد حفر می‏کردند و تا 24 ساعت افراد را در آنجا نگه می‏داشتند. فلک کردن نیز از تنبیه‏های رایج بود. شوک دادن و بستن اسیران به پنکه سقفی از رایج‏ترین تفریحات عراقی‏ها بود.» (24).

– «چه شب‏هایی که اسیران را گروه، گروه به خارج از اردوگاه و مقر فرماندهی می‏بردند و آنها را به شکل‏های مختلف شکنجه می‏کردند و با کابل و چماق بی‏رحمانه بر بدن آنها می‏کوبیدند. گاهی اوقات بر اثر ضربه‏های کابل و اصابت آن به سر بچه‏ها، نمی‏توانستند تا مدت‏های طولانی صحبت کنند. فلک کردن نیز یکی از روش‏های شکنجه بود. پاهای بچه‏ها را در فلک

می‏گذاشتند و آن قدر با کابل می‏زدند تا اینکه تمامی ناخن‏های پایشان می‏افتاد. سپس آنها را مجبور می‏کردند در سالنی به عرض دو متر که کف آن آب و نمک ریخته و تعدادی نگهبان‏های عراقی کابل به دست در دو طرف آن ایستاده بودند، راه بروند تا آب نمک در زخم پایشان نفوذ کند. سپس از دو طرف با کابل به کمر و سینه‏ی آنان می‏زدند و بعد نیز آنها را زندانی می‏کردند. هر شب نگهبانان هنگام خارج شدن از اردوگاه سهمیه‏ی کابل خود را بر پیکر رنجور زندانیان می‏زدند و همان غذای اندک بازداشتگاه را از آنان دریغ می‏کردند. تعدادی از اسیران را نیز به وزارت دفاع می‏بردند؛ جایی که زندانیان سیاسی عراق را نگهداری می‏کردند. در آنجا، با شکنجه و وصل کردن دستگاه‏های برقی، از آنها اقرار می‏گرفتند. با این حال، حاضر بودیم که شب تا صبح با کابل بر بدنمان بزنند، اما شاهد شکنجه شدن برادری مقابل چشمانمان نباشیم؛ زیرا این نوع شکنجه از کابل خوردن دردناک‏تر بود.» (25).

– «یکی از معروف‏ترین آنها سرگرد «مفید» بود. شاید آزاده‏ای نباشد که از جنایتکاری و زشت‏خویی او خبر نداشته باشد. یک روز به جرم اینکه عزیزان آزاده تکبیر گفتند، ششصد نفر از نیروهای ضد شورش را به جانشان انداخت. آنها طوری اسیران را کتک زدند که تا 15 روز افراد خون ادرار می‏کردند.» (26).

– «در یکی از بیمارستان‏های عراق با سرگردی به نام «بهزاد» آشنا شدم. وی خلبان اف – 4 بود که پس از سقوط هواپیمایش، اسیر شده بود. وقتی در مورد دست‏های گچ گرفته‏اش پرسیدم، گفت: برای اینکه از من اطلاعات بگیرند تا به حال دو بار دست‏هایم را شکسته‏اند.» (27).

در اردوگاه موصل 2، که خود در آن زندانی بودم، نیروهای عراقی شدیدترین اعمال ضدانسانی را برای کسب اطلاعات علیه اسیران انجام می‏دادند، از جمله به شکنجه‏ی دو تن از اسیران عرب‏زبان خوزستانی به نام‏های سید محمد موسوی و احمد جاسمی و فرمانده یکی از گردان‏های تیپ 15 امام حسن (ع) می‏توان اشاره کرد. سید محمد موسوی را به حدی شکنجه کردند که تقریبا تعادل روحی و تسلط بر اعصاب خود را از دست داده بود. وی بر اثر

شکنجه‏هایی مانند فلک کردن‏های مکرر، گذاشتن دست‏هایش روی چراغ علاءالدین و وصل کردن شوک الکتریکی، به این وضع مبتلا شد. سید محمد به نگارنده گفت: «دستگاه به من وصل کردند که تمام وجودم را می‏لرزاند؛ به ویژه به مغزم که گویی با مته جای، جای آن را سوراخ می‏کردند.» وی افزود: «یکی از نیروهای عراقی به من گفت این جدیدترین شوک الکترونیکی[الکتریکی]بود که امتحان کردیم.» وی را به جرم عرب‏زبان بودن و برای گرفتن اطلاعات از او، شکنجه نمودند اما تمام شکنجه‏ها و بلاها را به جان خرید و دشمن را شرمنده‏ی صبر و بردباری خود کرد.

– عراقی‏ها به اسیر دیگری که احمد جاسمی نام داشت مشکوک شدند و از قیافه او متوجه شدند که او عرب‏زبان است. برای گرفتن اطلاعات هر روز وی را به اتاق بازجویی می‏بردند ولی هر بار مقاومت می‏کرد. به حدی کابل بر پیکر وی زدند که جای سالم در بدنش پیدا نمی‏شد. در یکی از روزها به قدری وی را کتک زدند که بیهوش شد. با این حال دست‏بردار نبودند. یکی از سربازان عراقی سطلی آب یخ بر بدنش ریخت که به هوش آمد و مجددا شروع به شکنجه او کردند. (28).

– فرمانده یکی از گردان‏های تیپ 15 امام حسن (ع) در اواخر سال 1362 به اسارت دشمن درآمد. وی به وسیله یکی از نیروهایش (بر اثر شکنجه) لو رفت. به هنگام انتقال از العماره به بغداد با او در یک ماشین بودیم. سربازان عراقی با پوتین بر سر و صورتش می‏زدند. پس از چند روز به اردوگاه موصل 2 رفتیم. مدت‏های مدیدی، روزانه وی را به اتاق بازجویی می‏بردند. به حدی شکنجه‏اش کردند که کف پاهایش کاملا پوست برداشت و قادر به راه رفتن نبود تا چندین هفته برادران اردوگاه او را بر دوش می‏گرفتند و به دستشویی می‏بردند. (29).

این در حالی است که طبق ماده 17 کنوانسیون ژنو: «اسیر جنگی در موقع تحقیق مکلف نیست جز نام و نام خانوادگی و تاریخ تولد و شماره‏ی خود، موضوع دیگری را اظهار کند. اسیرانی که از دادن اطلاعات خودداری کنند،

نباید مورد تهدید یا دشنام قرار گیرند یا در معرض ناراحتی و سلب مزایا از هر نوع واقع شوند.«

نیروهای عراقی تمام فشار خود بر اسیران را برای کسب اطلاعات وارد می‏آوردند، اما هنگامی که با مقاومت آنها روبه‏رو می‏شدند، از فرط عصبانیت اعمال ضدانسانی خود را دو چندان می‏کردند.

– استوار نظرزاده می‏گوید: «پس از بستن دست‏ها و پاهایم به صندلی، یک بند پهن را از روی سینه‏ام عبور داده و مرا محکم به صندلی گره زدند، سپس دو گیره را هم به لاله‏های گوشم وصل کردند و بازجویی با چند کشیده آبدار شروع شد. در ابتدا اسامی فرماندهانم را پرسیدند. در جواب گفتم: مرا تازه به این واحد منتقل کرده بودند و کسی را نمی‏شناختم. با گفتن این حرف، ناگهان جریان برق تمام وجودم را به لرزه درآورد.» (30).

– در خرداد ماه 1363، استوار نصرالله عسکری جمعی لشکر 92 زرهی خوزستان را وارد اردوگاه کردند. سه شبانه‏روز در سلول انفرادی گوشه‏ی اردوگاه او را شکنجه می‏کردند، به طوری که جای سالمی در بدنش پیدا نمی‏شد. در اولین برخورد او را با سر و صورت ورم کرده و کبود دیدم. اردوگاه آخرین ایستگاه برای گرفتن اطلاعات از اسیران بود، آن هم با شکنجه‏های وحشیانه، و استوار عسکری از این مسئله مستثنا نبود. (31).

– مقداد شکنجه‏گر عراقی آنقدر جلاد بود که چشم یکی از بچه‏ها را با کارد درآورد. او آنقدر وحشیانه برخورد می‏کرد که سال‏ها کسی جرئت صحبت کردن و اعتراض به کاری را نداشت. زدن‏ها، فلک کردن‏ها و دادن شوک الکتریکی، از عادی‏ترین شکنجه‏های او بود. (32).

– ماجرای آن چهار اسیر ایرانی شنیدنی است. فقط اسم یکی‏شان یادم هست: علی بیات؛ نام سه نفر دیگر یادم نیست. آنها هیچ کاری نکرده بودند، فقط عراقی‏ها برای اینکه از دیگران زهرچشم بگیرند، قرعه شکنجه به نام آنها افتاد. سرهنگ دستور داد هر چهار نفرشان را به چند ستون بستند هیچ کس نمی‏دانست با آنها چه خواهند کرد، ولی وقتی گازوئیل آوردند، دل همه آتش

گرفت. فرمانده روی پای علی بیات کبریت کشید. آن چهار نفر را مظلومانه به آتش کشیدند. بوی گوشت بود و تماشای عراقی‏ها و فریاد جگرخراش سوختگان، علی بیات که زنده ماند تا مدت‏ها با چرخ راه می‏رفت. (33).

نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ آثار این فجایع مثل کور کردن، آتش زدن و… را بر پیکر اسیران مشاهده و تأیید کردند. (34).

یکی دیگر از وحشیگری‏های عراقی‏ها این بود که هنگام ورود به اردوگاه به حالی که بچه‏ها نشسته بودند، رویشان راه می‏رفتند و آنها را با چوب و کابل می‏زدند و رعایت مجروح و سالم را نمی‏کردند. اسیران بسیاری در این میان چشم‏های خود را از دست دادند یا فلج شدند یا به نحوی صدمه‏ی شدید دیدند. در این وضعیت، آنها به مجروحان نیز رحم نمی‏کردند. اسیران این حالت را «تونل مرگ» می‏گفتند. (35).

آزاده‏ای که ده سال تمام در زندان رژیم بغداد به سر برده است، می‏گوید: «از وقتی که مرا برای کتک زدن پایین برده بودند، تا مدت دو روز مجبور بودم نماز را به پهلو بخوانم و چهار دست و پا توی اتاق حرکت کنم و شاید نزدیک به یک هفته به دلیل جراحات پشت و شانه‏هایم نمی‏توانستم، حمام کنم.» (36).

مسئولان و نگهبانان اردوگاه‏های عراق، به قدری در اعمال خودسرانه خود افراط می‏کردند که حتی در پاره‏ای از موارد در حضور نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ، اسیران ایرانی را با کابل کتک می‏زدند و هنگامی که با اعتراض نمایندگان کمیته‏ی بین‏المللی صلیب سرخ روبه‏رو می‏شدند، می‏گفتند: از این به بعد، می‏گوییم در حضور شما تنبیه نکنند. (37).

در ماده‏ی 1 کنوانسیون منع شکنجه، که در 10 دسامبر 1984 طی قطعنامه شماره 3946 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید، شکنجه این طور معنا شده است: «عبارت شکنجه (Torture) از نظر این کنوانسیون به هر عمل عمدی که بر اثر آن، درد یا رنج شدید جسمی یا روحی علیه شخصی به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او یا از شخص ثالث اعمال شود، اطلاق می‏گردد.«

ماده‏ی 2 کنوانسیون منع شکنجه، به این تعریف، رفتار یا مجازات خشن، غیرانسانی یا تحقیر کننده را اضافه نموده است که هیچ وضعیت استثنایی و فوق‏العاده‏ای، مانند جنگ، بی‏ثباتی سیاسی داخلی و هر گونه وضعیت اضطراری دیگر، نمی‏تواند آن را مجاز کند.

همچنین دستور مافوق نیز نمی‏تواند توجیه کننده‏ی عمل شکنجه باشد و شکنجه‏گر مسئول عمل خویش خواهد بود.


1) این گروه عبارت بودند از آقای محمد الحاج هامور، سرتیپ بصیر احمد، سرتیپ ناصر الروبی و سرهنگ خدوری حسین عضو و منشی کمیته دائمی قربانیان جنگ.

2) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر، گزارش هیئت اعزامی دبیر کل سازمان از اردوگاه اسیران سال 1983 (1362(، ص 20 تا 22.

3) Regular army.

4) همان، ص 23 تا 25.

5) روزنامه کیهان 9 / 7 / 1369، ص 27.

6) مأخذ 34: ص 161.

7) شارل روسو، حقوق مخاصمات مسلحانه، جلد 1، ترجمه سید علی هنجنی، تهران: دفتر خدمات حقوق بین‏المللی، 1369، ص 115.

8) مأخذ 12.

9) حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، اردوگاه انبار (خاطرات جمعی از آزادگان(، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، ص 38.

10) مأخذ 34، ص 202.

11) حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، آزادگان بگویید (خاطرات گروهی از اسرای ایران) جلد 1، تهران: 1372، ص 50.

12) مأخذ 9، ص 204.

13) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، گزارش سالانه کمیته بین‏المللی صلیب سرخ جهانی، 1983، ص 58.

14) کمیته بین‏المللی صلیب سرخ International Committee Red Cross.

15) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، گزارش کمیته بین‏المللی صلیب سرخ جهانی)ICRC(از اردوگاه صلاح‏الدین، 1 تا 3 مهر 1363.

16) همان.

17) همان، 28 تا 30 مرداد 1364.

18) همان، گزارش ICRC از اردوگاه انبار، 22 تا 24 بهمن 1363.

19) همان گزارش ICRC از اردوگاه رمادی 2 و قاطع 6، 26 و 27 اردیبهشت 1363.

20) همان، گزارش ICRC از اردوگاه موصل 2، 18 تا 20 آبان 1362.

21) همان، گزارش ICRC از اردوگاه انبار، 5 تا 7 مرداد 1361.

22) همان، گزارش ICRC از اردوگاه رمادی 1 و قاطع 6، 4 تا 6 مهر 1360.

23) همان، گزارش ICRC از اردوگاه موصل 2، 2 تا 4 خرداد 1363.

24) رضا رئیسی، پنجره‏ای رو به فردا، به نقل از آزاده اصغر محمدیان، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ص 85.

25) مأخذ 26، ص 84.

26) مأخذ 9، ص 194.

27) مأخذ 90، ص 194.

28) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0480946.

29) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0940947.

30) داریوش نظرزاده، گرگ‏های صحرا، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تهران: 1372، ص 15.

31) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0480948.

32) حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، وحشتگاه اسارت (خاطرات آزادگان بهبهان(، به نقل از لطف‏الله روشندل، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، ص 75.

33) مأخذ 12، ص 20.

34) مأخذ 54.

35) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0480945.

36) مأخذ 40، ص 81.

37) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، گزارش کمیته بین‏المللی صلیب سرخ جهانی)ICRC(.