رژیم عراق نه تنها بر نیروهای مسلح خود نظارتی نداشت و هیچ ضمانت اجرای کیفری مؤثری را برای تخلفات شدید تصویب نکرد، بلکه هرگز قصد رعایت کنوانسیونهای بینالمللی را نداشت و آنها را مقررات اداری بین دولتها میدانست که برای نظامیان عراقی در جبهههای جنگ لازم الاجرا نیست. فرمان روزانهی شماره 1 صدام حسین (1) به تمامی افسران واحدهای موجود در جبهه و مشاهدات عینی اسیران آزاد شده ایرانی و اسیران عراقی در ایران و همچنین، اسنادی که از ستادهای فرماندهی عراق به دست نیروهای ایرانی افتاده است، نشان میدهد که افسران عالیرتبه عراقی موظف شده بودند که پاسداران اسیر را اعدام کنند.
با وجود اینکه بسیاری از افسران و فرماندهان یگانهای ارتش عراق از صدور چنین فرمانی جا خوردند و هرگز برای اجرای آن رغبتی نشان ندادند، اما عدهی دیگری از فرماندهان لشکرها و تیپها و افسران رده بالای این ارتش که از پیش در انجام دادن چنین کارهایی کوتاهی نمیکردند، با خیال آسوده به اجرای این فرمان پرداختند. (2) در ادامه به نمونههایی از دستورهای صادر شده براساس فرمان صدام اشاره میشود.
سپهبد هشام الفخری، فرمانده سپاه چهارم ارتش عراق، از جمله افسران عالیرتبهی عراقی است که در جنگ ایران و عراق، جنایت زیادی مرتکب شده است. وی پس از عملیات حاج عمران، دستور داد تا سه تن از رزمندگان ایرانی دستگیر شده در این عملیات را نزد او ببرند. وی پس از آنکه دست و پای اسیران را بست، آنها را به هلیکوپتر منتقل کرد و سپس در حین پرواز، آنها را از هلیکوپتر به پایین انداخت و به حالت تمسخر گفت: «سلام مرا به خمینی برسانید.» این ژنرال جنایتکار معمولا در برخورد با هر اسیر ایرانی به ویژه پاسداران، آن اسیر را با سلاح کمری خود به شهادت میرساند. همچنین در فاو دستور داد تمام اسیران ایرانی، حتی مجروحان را اعدام کنند؛ البته این حکم را صدام صادر کرده بود. (3).
سرلشکر طالع الدوری، یکی دیگر از افسران عالیرتبهی عراقی بود که اصرار زیادی بر اعدام و دفن دستهجمعی اسیران ایرانی داشت. وی همیشه در عملیاتها به واحدهایش دستور میداد که به هیچ وجه اسیر نگیرند و اگر هم گرفتند آنان را پیش از تخلیه به پشت جبهه، اعدام کنند. (4).
زمانی که واحد تحت امر سرهنگ ستاد «عبدمطلق الجبوری» بین شوش و بستان در روستای سیسبان مستقر بود، هشت تن از نیروهای ایرانی به اسارت درآمدند که به دستور وی، دست و پای آنان را بستند و زنده به گورشان کردند. (5).
در جنگ ایران و عراق، شخص صدام حسین، رئیس حکومت و فرمانده کل نیروهای مسلح عراق، فرمان اعدام نظامیان ایران را صادر کرده است؛ بنابراین، در صورت تشکیل یک دادگاه جنگی برای رسیدگی به جنایتهای جنگی نظامیان عراقی، وی متهم ردیف اول خواهد بود؛ زیرا اعدام غیرقانونی و بدون محاکمهی نظامیان، نقض قوانین و عرفهای جنگی به شمار میرود. بدین ترتیب، قتل یا بدرفتاری با اسیران جنگی، نه تنها جنایت جنگی، بلکه جنایت علیه بشریت هم محسوب میشود؛ چرا که جنایت علیه بشریت، از زمرهی اقدامات خشونتآمیزی است که متضمن نقض یا سلب حقوق اساسی افراد انسانی میباشد.
نخستین قانون انساندوستانهی بینالمللی مقرر میکند هر رزمنده باید از کشتن دشمن، که به دلیل از کار افتادن سلاح یا تسلیم خود، از ادامهی جنگ ناتوان باشد، پرهیز کند. این اصل بنیادین انساندوستانهی بینالمللی در مادهی 23 کنوانسیون 1907 لاهه وضع و در مادهی 41 از پروتکل نخست 1977 تأیید شده است. (6) این در حالی است که رژیم عراق بدون توجه به قوانین بینالمللی بشردوستانه به اعدام و کشتن اسیران ایرانی در صحنهی نبرد اقدام میکرد.
کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ در استمداد (از کشورهای جهان) در 7 مه 1983 به این موضوع اشاره کرده است و حتی چندین شاهد عینی از رزمندگانی که توانستند از اسارت فرار کنند یا پس از مدتی طولانی آزاد شدند، این امر را تأیید میکنند. همچنین گزارش هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل حاکی است:
»… ما به هنگام بازدید اردوگاههای اسیران ایرانی، اظهاراتی را دربارهی اعدام افراد تازه به اسارت گرفته شده شنیدیم، اما با توجه به میزان اسنادی که در اختیار داریم، نمیتوانیم از جانب خود در این مورد نتیجهگیری کنیم.«
در بند 75 این گزارش آمده است: «با توجه به خصومتهای شدیدی که طی جنگ پدید آمده، نمیتوان این احتمال را که تعداد درخور توجهی از سربازان ایرانی ممکن است به هنگام تسلیم کردن خود به قتل رسیده باشند، رد کرد.«
در بند 76 گزارش مزبور آمده است: «هر چند ما در موقعیتی قرار نداشتیم که بتوانیم اطلاعاتی را که در اختیارمان قرار میگرفت، ارزیابی کنیم، اما به عقیدهی ما، هیچ یک از مطالبی که شنیدیم، با بیانیهی کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ در 7 مه 1983 مغایرت نداشت.» (7).
در قسمتی از این بیانیه آمده است که برخی از نیروهای ایران بلافاصله، پس از اسارت اعدام شدند. (8).
آنچه در این باره میتوان گفت اینکه هم صلیب سرخ جهانی و هم هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل به ایران و عراق، درباره اعدام اسیران ایرانی به دست نظامیان عراقی اشتراک نظر داشتند؛ بنابراین، اطلاعاتی که به این نتیجهگیری مهم منجر شده، مشاهدات عینی اسیران ایرانی در عراق بوده است که برای نمایندگان هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل بازگو کردهاند، ضمن آنکه اظهارات اسیران عراقی در ایران مبنی بر اعدام اسیران ایرانی به دست نیروهای ارتش عراق، با گفتهها و مشاهدات اسیران ایرانی کاملا تطابق دارد.
در قسمتی از گزارش هیئت اعزامی دبیر کل آمده است: «باید یادآور شویم که وزیر امور خارجه عراق دو دیدار با ما (هیئت اعزامی دبیر کل) داشت و به این اصل کلی اعتراف کرده بود که طی جنگ، به ویژه در اوایل آن ممکن است اشتباهاتی روی داده باشد.» (9).
اعتراف وزیر خارجه وقت عراق به اینکه ممکن است اشتباهاتی روی داده باشد، از طرفی اعتراف به جنایتهای این رژیم است و از سوی دیگر، بسیاری مضحک به نظر میرسد؛ زیرا «اشتباه» تنها یک بار اتفاق میافتد و تکرار آن، دیگر اشتباه نیست، بلکه خطاست و تخلف محسوب میشود. آیا بستن اسیر بیدفاع ایرانی به دو تانک و دو تکه کردن آن، پرت کردن اسیران از هلیکوپتر، به رگبار بستن رزمندگان اسیر، سوزاندن پاسداران، زنده به گور کردن آنان و… که به طور مستمر تا آخر جنگ ادامه داشت، همه اشتباه بودند و سهوا انجام میشده است؟
نمونهای از رفتارهای بیرحمانهی نظامیان رژیم عراق با اسیران ایرانی در عملیات رمضان (تیر 1361(، رخ داد. هنگامی که تعدادی از نیروهای ایران در این عملیات دستگیر شدند، نیروهای ارتش عراق آنها را به صورت دایرهوار قرار دادند و یک در میان به سمت آنها شلیک کردند، برخی از پاسداران را هدف گلوله تانک قرار دادند، دو دست پاسدار دیگری را قطع کردند و پاهای اسیری را نیز به دو تانک بستند و تانکها را در دو جهت مخالف به حرکت درآوردند. (10).
محافظ شهید تندگویان (بخشیپور) میگوید:
»عراقیها تصور میکردند ما پاسداریم، اما کارت شناسایی شرکت نفت که همراهمان بود، جانمان را نجات داد. در این هنگام، ما شاهد اعدام دو پاسدار به نامهای حسین دانشور (25 ساله) و علی پروین (50 ساله) بودیم.» (11) آزادهی دیگری که در جزیرهی مجنون اسیر شده بود، چنین میگوید، به هنگام انتقالمان به عقب، یک قایق جلوتر از ما حرکت میکرد که چند اسیر ایرانی در آن بود، عراقیها دست و پای آنها را بستند و در وسط راه، به داخل آب انداختند. (12).
اما جنایتهای دلخراش و ضدانسانی نیروهای عراقی به این موارد ختم نمیشود. به شهادت رساندن اسیران به بهانههای واهی یا برای کسب اطلاعات، از دیگر روشهایی بود که نیروهای عراق بدان متوسل میشدند. در حالی که طبق مادهی 17 کنوانسیون سوم ژنو: برای کسب اطلاعات از اسیران نباید هیچ گونه فشاری به آنها وارد آید. اسیرانی که از دادن اطلاعات خودداری کنند نیز نباید مورد تهدید یا دشنام قرار گیرند یا در معرض ناراحتی و سلب مزایا از هر نوع واقع شوند.«
آزادهای میگوید: «پس از اینکه سوار خودرو شدیم، افسر عراقی به یکی از رزمندگان که خیلی جوان بود گفت: «بلند شو برو جلو ماشین بنشین!» وی به دلیل همدردی با بچهها، پاسخ منفی داد و اضافه کرد: «من میخواهم مثل بقیه پشت کامیون بنشینم.» افسر بلافاصله، کلتش را کشید و روی شقیقه او گذاشت و با بیرحمی و شقاوت تمام آن نوجوان را به شهادت رساند.» (13).
»از یکی از افسران ایرانی که همراه عدهای از نیروهای بسیجی به اسارت دشمن درآمده بود، خواسته شد رمز بیسیم و اطلاعات مربوط به جبهه را در اختیار نیروهای عراقی بگذارد. وی راضی نشد و با قاطعیت پاسخ داد: «من به نظام جمهوری اسلامی و امام و ملتم وفادارم و هرگز این کار را نمیکنم.» تهدیدش کردند که اگر نگویی، تیربارانت میکنیم، گفت: «به خدا ایمان دارم و از مرگ نمیترسم.» میخواستند او را اعدام کنند که بلافاصله گفت: «اجازه بدهید! حالا که میخواهید اعدامم کنید، دو رکعت نماز بخوانم.» هنوز نمازش را تمام نکرده بود که رگبار گلوله سینهاش را شکافت و او را به شهادت رساندند.» (14).
هنگامی که یکی از اسیران ایرانی از شدت تشنگی به سمت شیر آب رفت تا کمی آب بنوشد، چند تن از سربازان عراقی او را محاصره کردند و آن قدر با کابل بر سر و صورتش زدند تا وی به شهادت رسید. (15).
یکی از نیروهای لشکر 10 ارتش عراق میگوید: «یکی از فرماندهان لشکر 10 به همراهی نیروهای پیاده که جلوتر از واحد تانک مستقر بود، توانسته بود 25 نفر از نیروهای ایرانی را اسیر کند. درجهی این فرمانده پیاده، سروان بود. وی پانزده تن از اسیران را به پشت جبهه فرستاد و ده تن باقی مانده را در یک صف قرار داد و تیرباران کرد.» (16).
سرباز اسیر عراقی اهل کربلا نیز گفت: «در منطقهی سر پل ذهاب، یکی از نیروهای ایرانی به اسارت درآمد. سروان حکیم اهل دیاله عراق، از باطری کامیونها اسید تخلیه کرد و روی دهان و سر و صورت اسیر ایرانی ریخت و او را به طرز فجیعی، به شهادت رساند.» (17).
در 5 ژانویهی 1981 (15 دی 1359(، نیروهای متجاوز عراق از شهر سوسنگرد عقب رانده شدند، اما مجددا این شهر را تصرف کردند. در یکی از عملیاتهای نفوذی رزمندگان ایرانی، افراد تیپ 9 ارتش عراق، 9 تن از پاسداران را اسیر کردند. نیروهای عراقی زمانی که فهمیدند اسیران پاسدارند، خیلی خوشحال شدند. فرمانده تیپ، سرهنگ مقدم حسن، اسیران را به مقر
تیپ برد و دستور داد تا دستهای آنها را از پشت بستند و روی زمین نشاندند. پس از آن، یک گالن بنزین آورد و روی رزمندگان خالی کرد و مقداری هم دور آنها ریخت. سپس از فرماندهان دیگر واحدهای تیپ هم برای تماشای این صحنهی فجیع و ضدانسانی دعوت کرد و آنها را به آتش کشید. این فرمانده جانی مرتب زیر لب میگفت، اینها مجوساند، چه بهتر آتشپرست را بسوزانیم. (18).
از دیگر جنایتهای تیپ 9 ارتش عراق که در جبههی کرخه نور انجام شد، اینکه نیروهای این تیپ هنگام عبور از رودخانه کرخه، یکی از پاسداران را به اسارت درآوردند و در کنارهی کرخه با بنزین سوزاندند.
به هر حال، بخشی از جنایتهایی که ارتش عراق در مورد اسیران ایرانی مرتکب شد در گزارشهای صلیب سرخ جهانی و همچنین در اسناد و مدارک جمهوری اسلامی ایران و گاه به وسیلهی جناحهای مخالف رژیم عراق، منعکس شده است.
تلویزیون بغداد در تاریخ 28 / 12 / 1983 (7 دی 1362) برنامهی جشن اعطای نشان شجاعت و مدال افتخار به سربازان و افسران عراقی، که از نظر سران رژیم عراق و فرماندهان ارتش عراق در طول جنگ به کارهای سترگ و پرافتخار دست زده بودند، پخش کرد؛ در این برنامه صدام حسین که خود مدالها و نشانها را به سربازان و افسران اعطا میکرد، از آنان خواست تا هر یک داستانی از دلاوریهایشان در جبهههای نبرد را که موجب گرفتن نشان شجاعت شده است، نقل کنند. یکی از سربازان داستانی را که خنده و قهقههی صدام را موجب شد، چنین نقل کرد: «یادم میآید که گروه ستوان محمود (19) یکی از سربازان ایرانی را دستگیر کرد. در سنگر، ستوان محمود با ما
بود، با سنگ به جانش افتادیم تا کشتیمش، آنها نخواستند یک نارنجک را مصرف کنند.» در این هنگام، صدام[با قهقهه]گفت: «در این حادثه، گوشتش از استخوانش جدا نشد؟» (20).
همچنین رزمندهی اسیری که خود از شاهدان عینی اعدام اسیران ایرانی به دست نیروهای عراقی بود، میگوید: «خودم را سرباز لشکر 77 خراسان معرفی کردم. آنها در همان خط، برای گرفتن اطلاعات از من، سرباز منصور غلامی را اعدام کردند.«
رزمندهای دیگر نیز ماجرایی از ابتدای اسارت خود را چنین بیان میکند:
»عراقیها ما را در پشت خط دوم روی زمین نشاندند. آن وقت ستون 20 تا 30 نفرهای را آوردند پیش ما، ناگهان یکی از افسران عراقی ستون بچهها را به رگبار بست. در این ماجرای هولناک و تلخ، تعدادی از بچهها شهید و تعدادی هم مجروح شدند.«
چگونگی اعدام رزمندهای در همان ابتدای اسارت را یکی از همرزمانش چنین شرح میدهد:
»در بین راه به اسارت نیروهای دشمن درآمدیم. حدود 20 تا 25 نفر بودیم، که 20 نفر از سربازان لشکر 92 زرهی خوزستان هم به جمع ما پیوستند. عراقیها یکی از بچهها را بلند کردند و جلو چشمانمان اعدام کردند.» (21).
همچنین اقدامی بسیار شقاوتمندانه در جبههی دارخوین به دست یکی از افسران عراقی انجام شد، که از قول شاهد ماجرا چنین نقل شده است:
رضا رضاییان که در جبههی دارخوین مسئولیت شناسایی منطقه غرب کارون را داشت، به دستور فرماندهاش حسین خرازی، برای شناسایی عوامل نفوذی دشمن با همرزمش محسن، به سوی منطقه حدفاصل خط خودی و خط دشمن حرکت کردند. هنوز از حاشیه رودخانه دور نشده بودند که یک سنگر دشمن توجهشان را جلب کرد، به طرف آن رفتند. نیروهای دشمن متوجه آنها شده، محاصره و دستگیرشان کردند. پس از شکنجه و آزار وحشیانه، افسر عراقی سرنیزهای در ران محسن فرو برد که خون از رانش فوران کرد. سپس به سراغ رضاییان رفت و
گفت اگر مقاومت کنی سرت را میبرم. رضاییان سرش را پایین انداخت. افسر عراقی پا روی سینهاش گذاشت و او را به پشت خواباند. دست رضاییان را بستند و ضربهای به سرش زدند که از حال رفت، اما از هوش نرفته بود. افسر عراقی با شقاوت تمام سر رضا رضاییان را از پیکرش جدا کرد. محسن که خون بسیاری از او رفته بود، هنوز به هوش بود و صحنه دست پا زدن شهید رضاییان را مشاهده میکرد.
افسر عراقی سر شهید رضاییان را بلند کرد و با خنده گفت: هدیه خوبی است برای فرمانده، این پاسدارها دارخوین را فلج کردهاند. این جنایتکار با سر شهید رضاییان به سمت خاکریز خودشان رفت.
گشتیهای خودی وقتی رسیدند که عراقیها آنجا را ترک کرده بودند. آنها با پیکر بیسر شهید رضاییان مواجه شدند، اطراف را جستوجو کردند، صدای محسن آنها را متوجه کرد. محسن که هنوز نفس میکشید، به سختی گفت: سرش را بردند. (22).
حادثهای فجیع و دردناک نیز در 8 اسفند 1362 به وقوع پیوست که نگارنده، خود شاهد و ناظر آن بوده است:
»نیروهای گردان عاشورا جمعی تیپ 15 امام حسن (ع(، بعد از چند شبانهروز نبرد جانانه در منطقهی عملیاتی خیبر، مقابل شهر القرنهی عراق، از هر طرف به محاصرهی کامل تانکهای دشمن درآمدند، طوری که چارهای جز تسلیم شدن وجود نداشت. پس از چند دقیقه، نیروهای دشمن نارنجکی در بین اسیران پرتاب کردند و چندین نفر از برادران از جمله: منصور مؤیدی، علی یوسفی، گنجعلی سروستانی، احمد خزائی، کاظم نوریپور، کشوری ربوشه و… (از خوزستان) را شهید و تعداد دیگری را مجروح کردند.» (23).
این فجایع در حالی رخ میداد که مادهی 13 قرارداد سوم ژنو، اذعان میکند: «با اسیران جنگی باید در هر زمان با انسانیت رفتار کرد، به ویژه هیچ اسیر جنگی را نمیتوان مورد جرح جسمانی قرار داد.» همین ماده میافزاید هر عمل یا غفلت غیرموجه از طرف دولت اسیر کننده که سلامت اسیر را شدیدا به خطر اندازد، ممنوع است و در حکم تخلف از این قرارداد شمرده خواهد شد. حتی پروتکل نخست 1977 نیز تأکید کرده است که: «نباید رحم و شفقت را از اسیران دریغ کرد.«
1) فرمان روزانهی شماره 1 صادر شده از طرف فرمانده کل نیروهای مسلح آنچه در ذیل میآید باید اجرا شود:1. هر یک از پاسدارانی که به اسارت گرفته میشوند، باید کشته شوند.2. هر فردی از حزب دموکرات که به اسارت درمیآید، باید کشته شود.3. هر کمونیستی که همراه با نیروهای ایرانی به اسارت درمیآید، باید کشته شود.4. هر فردی که با نیروهای ایرانی همکاری کند و به اسارت گرفته شود، به جرم خیانت به نژاد عرب، باید کشته شود.[فصار الدیلمی (سرهنگ ستاد(، اسراری از درون ارتش عراق، ترجمهی حمید محمدی، تهران: انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 102].
2) نصار الدیلمی (سرهنگ ستاد(، اسراری از درون ارتش عراق، ترجمه حمید محمدی، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 103.
3) مشاهدات نگارنده از برنامه تلویزیونی روایت فتح، شبکه 1 سیما، 23 / 1 / 1380.
4) مرتضی سرهنگی، اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی، جلد اول، تهران: انتشارات سروش، چاپ چهارم 1369، اقتباس از ص 17.
5) مرتضی سرهنگی، اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی، جلد دوم، تهران: انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول 1368، ص 161.
6) مأخذ 1، ص 155.
7) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، گزارش هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل از اردوگاه اسیران جنگی ایران و عراق، دی 1363.
8) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، بیانیه کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی (ICRC(، هفت می 1983.
9) مأخذ 6، گزارش 9 اسفند 1363.
10) مرتضی سرهنگی، آزادگان بگویید (خاطرات گروهی از اسرای ایرانی(، جلد 2، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 139.
11) مرتضی سرهنگی، آزادگان در بند (خاطرات آزادگان(، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1367، ص 18 و 19.
12) مأخذ 9، ص 139.
13) اسماعیل بیگی، یادها و زخمها، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ص 9.
14) مأخذ 9، ص 346 و 347.
15) مرتضی سرهنگی، در تهاجم باد (خاطرات آزادگان اندیمشک(، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ص 220.
16) مأخذ 3، ص 46.
17) مأخذ 3، ص 79.
18) مأخذ 3، ص 59.
19) در اصل نوار پخش شده از تلویزیون عراق ابتدا به خاطر رعایت مسائل حفاظتی نام ستوان یاد شده حذف گردید ولی در ادامه برنامه، کارگردان تلویزیون نتوانست نام او را که مجددا تکرار گردید، حذف کند و معلوم شد که نام او ستوان محمود بوده است و کلیه ارتشیان شریک در این جنایت وحشیانه، افراد گردان سوم و چهارم نیروهای ویژه تیپ گارد ریاست جمهوری بودهاند.
20) ستاد تبلیغات جنگ، ستیز با صلح، تهران: چاپ دوم 1366، ص 157 و 156.
21) احمد احمدی، غروب غربت (خاطرات آزادگان سمنان(، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 50.
22) نصرتالله محمودزاده، عقیق، تهران: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، 1375، ص 63 – 61.
23) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، سند شماره 480943.