امروزه قسمت اعظم قواعد و مقررات حقوق بشردوستانهی بینالمللی وضعیت عرفی پیدا کردهاند و برای دولتهای غیر تصویب کنندهی آنها نیز الزامآور میباشند. شرط مشارکت همگانی که در اسناد بینالمللی پیشین در مورد مخاصمات مسلحانه گنجانده میشد، اکنون از بین رفته است و دولتهای متخاصم نمیتوانند رعایت قواعد کنوانسیونهای مربوط به حقوق بشردوستانه را به رعایت طرف مقابل منوط کنند. ممنوعیت فسخ یا نقض
قواعد و مقررات انساندوستانه نیز یکی از موارد مستثنی است که در آن، طرف یک معاهده نمیتواند به دلیل و به استناد نقض مقررات معاهده به دست طرف مقابل، مقررات مربوط به حقوق بشردوستانه را (به عنوان اقدامی متقابل) نقض کند. (1).
در جریان بررسی موضوع مشروعیت کاربرد سلاحهای هستهای در سال 1996 فرصتی پیش آمد که در آن، دیوان بینالمللی دادگستری توانست نظرها و دیدگاههای حقوقی خود را دربارهی ماهیت مقررات حقوق بشردوستانه و جنگ ابراز کند. در این قضیه، دیوان اعلام کرد که مقررات حقوق لاهه و مقررات حقوق ژنو به قواعد و مقررات عرفی و بینالمللی تبدیل شدهاند و در حال حاضر، هر دوی آنها در مجموعهای عرفی و بینالمللی تبدیل شدهاند و در حال حاضر، هر دوی آنها در مجموعهای با نام حقوق بینالملل بشردوستانه منعکس شدهاند. مقررات پروتکلهای 1977، مؤید وحدت این دو شاخه از حقوق محسوب میشوند. (2) دیوان سپس، به اصول مندرج در متون و اسناد مربوط به حقوق بینالملل بشردوستانه پرداخت و اظهار کرد که حمایت از جمعیت غیرنظامی و اهداف غیرنظامی، تفکیک بین رزمندگان و غیررزمندگان، منع وارد آوردن رنج و عذاب بیهوده به رزمندگان از جمله این اصول به شمار میآیند. (3) پس از آن، دیوان به وجود اصل یا شرط مارتنس (4) در مقررات حقوق بینالملل بشردوستانه اشاره کرد و یادآور شد که شکل نوین این اصل در بند 2 مادهی 1 پروتکل نخست سال 1977 درج شده است که بیان میکند:
»مواردی که تحت پوشش این پروتکل یا دیگر موافقتنامههای بینالمللی قرار نمیگیرند، افراد غیرنظامی و رزمندگان تحت حمایت و اقتدار اصول حقوق بینالملل ناشی از عرفهای مسلم، اصول انسانیت و الزامات وجدان عمومی خواهند بود.«
دیوان در ادامه اذعان کرد که بسیاری از قواعد حقوق بشردوستانه بنیادی است و این قواعد بنیادی را تمام دولتهای متمدن اعم از تصویب کنندگان یا غیر تصویب کنندگان کنوانسیونهای مزبور باید رعایت کنند. (5) با این حال، دیوان حاضر نشد که در مورد قواعد آمره (6) بودن حقوق بینالملل بشردوستانه اظهار نظر و ماهیت آنها را از این منظر مشخص کند. در نهایت، دیوان در قسمت E، از بند 105 رأی خود اعلام کرد که از شرایط مزبور این طور برمیآید که کاربرد سلاحهای هستهای یا تهدید به کاربرد آنها، با قواعد حقوق بینالملل قابل اعمال در مخاصمات مسلحانه، به ویژه اصول و قواعد حقوق بشردوستانه مغایر است.
افزون بر عرفی بودن، بسیاری از قواعد و مقررات حقوق بشردوستانه ماهیت کیفری دارند. توضیح اینکه: تعرض کنندگان به قواعد و مقررات آن، جنایتکار بینالمللی شناخته شده و در محکمهای بینالمللی محاکمه و مجازات خواهند شد. در این زمینه، دادگاههای نورنبرگ و توکیو پس از جنگ جهانی دوم و دادگاههای یوگسلاوی و رواندا در دههی 1990 ایجاد شدند تا به محاکمه و کیفر افرادی اقدام کنند که قواعد حقوق بشردوستانه را در جریان نبردهای مسلحانه نقض کرده بودند. اساسنامهی 1998 رم مجازات و کیفر متعرضان علیه مقررات حقوق بشردوستانه را دائمی و همگانی کرد و نهادی (دادگاه دائمی) را تأسیس کرد تا بتواند از این به بعد، ناقضان حقوق بشر را در زمان جنگ و صلح به سزای اعمالشان برساند.
1) رضا موسیزاده، حقوق معاهدات بینالمللی، تهران: نشر دادگستر، بهار 1377، ص 286.
2) GA Abrisary Opinion 1992.para.75..
3) همان، Para.78.
4) مارتنس حقوقدان روسی بود. سرنوشت قربانیان جنگ که در حقوق لاهه مورد توجه قرار نگرفت، مارتنس پیشنهاد داد که حقوق انسانی منبعث از خودآگاهی عمومی است و آن گونه که بشریت و عرف ملتها اقتضا میکند، باید تحت مقررات حقوق جنگ قرار گیرد.
5) همان، Para.79.
6) قواعد آمره یا قواعد امری)JUS cogens(که به آن حقوق بینالملل عام نیز گفته میشود، همان قواعد بینالملل عرفیاند که به دلیل بنیادی بودن آنها، به وسیله معاهده قابل تغییر نیستند. مانند: قاعدهی منع توسل به زور در روابط بینالملل یا حاکمیت برابر دولتها و به طور مشخصتر حق تعیین سرنوشت.