ایرانیها بیشتر، اسراییل را تهدیدی مستقیم و یا کشوری با انگیزههای امپریالیستی توصیف میکنند. بسیاری از ایرانیها، درگیری در فلسطین را بی عدالتی شدیدی میدانند که اسراییل بر مردم مسلمان روا داشته است، اسراییلی که مخلوق غرب بوده مورد حمایت خاص آمریکا قرار دارد. بنابراین دولت ایران موضع خصمانهای علیه اسراییل اتخاذ کرده است. این کشور از گروههای مخالف فرایند صلح حمایت کرده و مذاکرات صلح را خیانت ارزیابی میکند. از سوی دیگر شعارها و سیاستهای ایران نیز به نوبهی خود، اسراییل را نسبت به برنامههای گوناگون ادعا شده WMD ایران بسیار مظنون کرده است. گاه این بدگمانی با اعلامیههایی همراه است که افسران نیروی هوایی اسراییلی منتشر کرده و در آن پیشنهاد میکنند که لازم است حملات پیش گیرانه علیه تأسیسات مشکوک ایران انجام شود (برای مثال در 1994(.
همکاری اسراییل با ترکیه در زمینهی مسائل دفاعی از 1998 این عقیده را در ایران تقویت کرده است که اسراییل قصد دارد از طریق هوایی ترکیه و با استفاده از هواپیماهای جنگندهی خود، به آسمان ایران دست یابد تا حملهی ناگهانی خود به اوسیراک عراق در 1981 را، در مورد ایران نیز تکرار کند. گاه، ایرانیها همکاری بین ترکیه و اسراییل و همکاری این دو کشور با آذربایجان را، تلاش برای گسترش ناتو و یا دست کم اتحاد کشورهای طرفدار غرب در شمال ایران تلقی میکنند. محققان ایرانی معتقدند که این امر در راستای مهار ایران و تکمیل حضور آمریکا در جنوب انجام میشود. اسراییل فشارهای زیادی – که کم و بیش موفق آمیز بودهاند – بر آمریکا، روسیه و چین وارد آورده است تا انتقال فنآوری را که ممکن است برای برنامههای دفاعی ایران مفید باشد به این کشور متوقف سازند.
علی رغم این خصومت پایدار، واقعیت این است که هیچ اختلاف دو جانبهای بین
دو کشور وجود ندارد (البته برخی مسائل اقتصادی مربوط به دوره شاه هنوز بین دو کشور باقی مانده است که باید حل و فصل شوند. تا پیش از جریانات اخیر، رفتار ایران با جامعهی یهودیان این کشور نیز مایه اختلاف بین آنها نبود(. پشتیبانی ایران از هم کیشان شیعهی خود در لبنان یعنی حزب الله، تاکنون تا آنجا پیش نرفته است که منجر به حملات مستقیم به اسراییل شود حتی ایران در حمایت از فلسطینیهای مخالف طرح صلح، همانطور که در بیانیههای آقای خاتمی رییس جمهور آمده، چنین استدلال شده است که فلسطینیها خود باید در مورد آیندهشان تصمیم بگیرند. خلاصه این که، هیچ مسألهای بین دو کشور وجود ندارد که ارزش آن را داشته باشد که آنها بر سر آن وارد جنگ با یکدیگر شوند. دادن شعارها و سرمایه گذاریهای محدود برای مخالفت با دیگری و بزرگنمایی اهداف دو طرف علیه یکدیگر، جو خطر و کینهجویی را در روابط طرفین ایجاد کرده است.
ایران و اسراییل اختلافی با یکدیگر ندارند و مناسبتی هم ندارد تا درگیر مخاصمات فعال، علیه یکدیگر شوند؛ چه رسد به این که به تبادل درگیری هستهای علیه یکدیگر دست بزنند.
ایران دلیلی ندارد تا از تروریستهایی حمایت کند که خودشان اسراییل را تهدید میکنند یا از گروههایی حمایت کند که مقامات فلسطینی آنها را قبول ندارند. ایران دلیلی ندارد که موشکهای دوربردی تولید کند که باعث ایجاد این ترس در اسراییلیها شود که آنها ممکن است مسلح به کلاهکهای WMD باشند و یا این کشور را هدف قرار دهند. برای مثال، ایران دلیلی ندارد که فکر کند در صورت تولید سلاحهای هستهای، میتواند بازدارندگی را به لبنان گسترش دهد و این کشور را قادر سازد تا به حملات متعارف به آن سوی مرزهایش دست بزند. ایران باید به این نکته توجه کند که اگر به خصومت خود با اسراییل ادامه دهد، برای انجام این کار باید منافع بسیار عالی و حیاتی داشته باشد، زیرا اسراییل کشوری بسیار قدرتمندتر است
که ذخیره عظیمی از سلاحهای هستهای را در اختیار دارد، دوستان قدرتمندی دارد و اقتصادش در حال رشد است، در حالی که ادامه این خصومت اصولا نفعی برای ایران در بر ندارد. ایران اگر میخواهد به فلسطینیها کمک کند باید از راه دیپلماتیک وارد شود. از همهی اینها گذشته، همان گونه که در سال 1995، [حضرت] آیت الله سید علی خامنهای، رهبر عالی مقام کشور فرمودند: » مسألهی فلسطین جهادی نیست که تنها ایران وارد آن شود. »
در عین حال، ایران لازم است برای تدوین دکترینی در مورد استفاده از موشکها که به همسایگانش نه فقط در مورد کلاهکهای جنگی احتمالی آنها، بلکه همچنین در مورد موارد استفاده آنها اطمینان داده و به تفکر بیشتری بپردازد. خلاصه این که، ایران باید این نکته را مد نظر قرار دهد که سلاحهای دور برد، مستلزم توجه بیشتر به پیامدهای دیپلماتیک و سیاسی سیاستهای تسلیحاتی میباشد.
در صورتی که تهدید مستقیمی علیه اسراییل وجود نداشته باشد، این کشور تهدیدی متوجه ایران نخواهد ساخت که توجیه کنندهی دستیابی ایران به سلاحهای هستهای باشد.