سلاحهای هستهای ممکن است:
1 – عامل بازدارندهای، برای برنامههای هستهای دولتهای دیگر باشند (عراق و پاکستان(.
2 – عامل بازدارندهای برای دخالت دولتهای خارجی باشند (اسراییل و آمریکا(.
3 – نارساییها و نابرابریهای موجود سلاحهای متعارف را جبران کنند.
4 – به عنوان یک ابزار دیپلماتیک عمل کنند (به منظور ارعاب، بهبود جایگاه، یا جبران ضعفهای دیپلماتیک(.
این سلاحها، حتی ممکن است عامل بازدارندهای در برابر سلاحهای هستهای
دیگر کشورها باشند – حتی اگر بین دو کشور دارنده این سلاحها نابرابری وجود داشته باشد – این موضوع باید از نظر دولتی که در پی بازداشتن حمله دولتی دیگر است، حیاتی و مشروع تلقی شود. برای مثال، دفاع از میهن را میتوان به عنوان هدفی نسبتا بدیهی برای بازدارندگی قائل شد. با این حال، گسترش بازدارندگی، فراتر از منافع اصلی (حیاتی و مشروع(، کاری بسیار دشوارتر است. براساس این نظر، ایران میتواند مانع تهدید سلاحهای هستهای عراق یا تهدید مشابهی از جانب اسراییل یا ایالات متحده شود؛ و این امر مستلزم طی فرایندی طولانی میباشد. با این وجود، لزوما ایران به صورت خود به خود دست به چنین کاری نخواهد زد. ایران برای داشتن بازدارندگی مؤثر، بیشتر به توانایی نیاز دارد که عملیاتی و مؤثر باشد. استفاده از تهدیدهای هستهای برای بازداشتن قدرتهای خارجی از استفاده از نیروهای متعارف، بستگی به برنامهای خاص دارد، اما تلاش برای پایین آوردن آستانه استفاده (استفاده زود هنگام) از قدرت هستهای به صورت جدی، امری خطرناک خواهد بود. در چنین شرایطی، مسأله این است که بازدارندگی باید متوجه کدام کشور باشد؟ آیا ایران را باید از استفادهی اولیه از سلاحهای هستهای علیه دشمنی بسیار قویتر بازداشت و یا این که از مداخله دشمنان فرضی این کشور جلوگیری کرد؟
در مورد استفاده از سلاحهای هستهای در برابر تهدیدهای متعارف چه باید گفت؟ این امر خطرات بیشتری در بر دارد. به نظر میرسد که سلاحهای هستهای دو طرف درگیری (همچون عراق و ایران(، باعث خویشتنداری آنها در هر سطحی از برخورد خواهد شد، ولی شواهد موجود درباره آخرین درگیریها میان هند و پاکستان در 1999، این نظریه را تأیید نمیکند. در برخوردهای متعارف اگر طرف بازنده در پی به دست گرفتن مجدد ابتکار عمل برآید، احتمال میرود که درگیری، به جنگی تمام عیار تبدیل شود. در عین حال، این نگرانی وجود دارد که ممکن است دکترین و موضعی که بر پایه استفادهی زود هنگام از سلاحهای هستهای در برابر
تهدیدی متعارف پیریزی شده، هر نوع واقعهای را به جنگ تمام عیار تبدیل کند.
همچنین، سلاحهای هستهای دربرابر تسری بی ثباتی از کشورهای همجوار، خراب کاری و ارعاب، به نسبت بی فایده هستند. در چنین مواردی تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای، در حقیقت نامتناسب و فاقد اعتبار است و بیشتر این خطر وجود دارد که آستانهی استفاده از این سلاحها کاهش یابد و به ابزارهایی همه منظوره، برای هر سطح از درگیری – و نه ابزاری استثنایی – تبدیل شوند.
توانایی سلاحهای هستهای خود به خود باعث بازدارندگی نمیشود. بازدارندگی قابل باور، بر اثر ایجاد یک نیروی عملیاتی مؤثر به دست میآید و ابزاری همه منظوره به شمار نمیآید. سلاحهای هستهای را نمیتوان جانشین سلاحهای متعارف کرد. سلاحهای هستهای ممکن است باعث شوند توجه دولتمردان ایران به تواناییهای متعارف – که بیشتر برای مواجه با تهدیدهای احتمالی، انعطافپذیرتر و مناسبترند – کاهش یابد و برای جلب منابع کمیاب هزینههای دفاعی، این کشور وارد رقابتی بی امان شود. به علاوه، سلاحهای هستهای نه تنها انعطافپذیر نیستند، بلکه ارزان قیمت نیز نیستند و هزینه طول عمرشان را نیز باید در کنار مخارج مربوط به نیروهای نظامی متعارف تحمل کرد. اگر این امر رخ دهد، از اهمیت سلاحهای انعطاف پذیرتر کاسته خواهد شد و تنها راه باقی مانده برای ایران، انتخاب میان استفاده زود هنگام از سلاحهای هستهای، و موارد اندک دیگر میباشد. بنابراین، یافتن موردی که یک کشور دارنده سلاح هستهای، قادر به تبدیل این سلاحها به اهرم دیپلماتیک کارا (در برابر طرفهای مقاوم و مصمم باشد(، بسیار دشوار است. همچنین روشن نیست که ایران بتواند به گونهای مستقل به سلاحهای هستهای دست یابد و یا در واقع بتواند از این رهگذر به استقلال بیشتری برسد. افزون بر این، مشخص نیست، ایران در نتیجه تبدیل شدن به یک قدرت هستهای بتواند نفوذ و یا جایگاه خود را ارتقا بخشد. همانند بودن جایگاه یک قدرت بزرگ
با جایگاه یک کشور دارندهی سلاحهای هستهای، همواره مبهم بوده است و از زمان دستیابی پاکستان به این گونه سلاحها این موضوع بسیار کم رنگ شده است.
سرانجام، از آنجا که هدف از دستیابی به سلاحهای هستهای افزایش امنیت است، باید نشان داد که این هدف در واقع » اثر خالص » (1) این نوع سلاحها میباشد. برای انجام این امر، باید به سلاحهای هستهای، به عنوان چارهای اساسی برای مشکلات امنیتی ایران نگریست، نه این که آنها را عاملی برای پیچیده کردن این مشکلات دانست. سلاحهای هستهای، به عنوان ابزارهایی انعطاف ناپذیر در بهترین حالت میتوانند بخش بسیار کوچکی از مشکلات امنیتی ایران را حل کنند و باید جوانب منفی آنها را نیز در نظر داشت. گذشته از واکنش دیپلماتیک سایر کشورها به خروج ایران از NPT، پس از تولید زیرزمینی سلاحهای هستهای، چنین رویدادی برای کشورهای منطقه چه معنایی خواهد داشت؟
این رویداد، ترکیه و عربستان سعودی را به چتر امنیتی ایالات متحده بیشتر وابسته خواهد کرد و احتمالا انگیزهی آنها را برای در پیش گرفتن اقدامی مشابه، افزایش خواهد داد. عراق نیز در صورتی که از قبل به یک قدرت هستهای تبدیل نشده باشد، بهانهای برای ساخت سلاحهای هستهای پیدا خواهد کرد. اسراییل و پاکستان هم مجبور خواهند شد تواناییهای جدید ایران را در برنامهریزی خود مورد توجه قرار دهند. واکنش ایالات متحده، اتحادیه اروپا و روسیه نیز مثبت نخواهد بود.
بیان این مطالب، بدان معنی نیست که تنها کشورهایی که از اتخاذ راهکار کسب توانایی هستهای صرف نظر میکنند که فاقد مشکل امنیتی جدی هستند یا تحت پوشش نوعی چتر امنیتی قرار دارند. به عنوان مثال: مصر، کشوری است که انگیزه
ملموسی برای کسب این توانایی در اختیار داشته است ولی از چنین کاری خودداری کرده است. موقعیت ایران نیز از این نظر مانند مصر است. این کشور قدرت بزرگی است که در رویارویی با یک قدرت کوچکتر (عراق(، میتواند برای مقابله با تهدید سلاحهای هستهای منطقهای، از راه دیپلماسی عمل کند و یا دیگر راههای جایگزین را مد نظر قرار دهد. از این لحاظ، دیپلماسی ایران در قبال عراق و بحث بر سر سلاحهای هستهای (درگیر و دار میل به کاهش یک تهدید جدی و میل به منتفع شدن از آن(، به عنوان توجیهی برای برنامههای هستهای این کشور قرار دارد.
حتی در نبود یک تهدید امنیتی مشخص و فوری، کشوری که خود را در محاصره دشمنان و یا فاقد دوست میداند، ممکن است در پی دست یافتن به سلاحهای هستهای برآید تا در صورت وخیمتر شدن احتمالی محیط امنیتیاش، از خود حفاظت کند. باید تأکید کرد که ایران در موقعیتی مشابه کشورهای اسراییل یا هند و پاکستان (قبل از آزمایشهای اتمی 1998) قرار ندارد. این کشورها پیمان NPT را امضا نکردهاند، گرچه جزو کشورهایی هستند که اعلام نکردهاند دارای سلاحهای هستهای هستند. بنابراین، آنها به عنوان » کشورهای آستانهای » (2) شناخته میشوند. این ویژگی اسراییل، اجازه میدهد تا با بهرهبرداری از وضعیت ابهام آمیز خود به مزایایی دست پیدا کند یعنی از تواناییهای هستهای خود به عنوان عامل بازدارنده نهایی – بدون پذیرش اندازه و گسترهی این توانایی – استفاده کند. اما ایران به عنوان یکی از طرفهای NPT نمیتواند این گونه عمل کند، زیرا به عنوان یک عضو NPT، از حق خود برای تولید سلاحهای هستهای دست کشیده است. برای تهران که از تحریمهای بینالمللی بیم دارد، استفاده از توانایی زیر زمینی در جهت مقاصد دیپلماتیک، دشوار خواهد بود. بنابراین، راهکار حفاظتی ایران، باید متوجه یک
تهدید مشخص بوده و این فکر را مد نظر داشته باشد که تحت چه شرایطی ممکن است بخواهد یا نیاز داشته باشد که از پیمان خارج شود؟ (این مسأله پرسشهایی در پی دارد. از جمله این که چه عاملی ممکن است خروج ایران را از پیمان آسان سازد و واکنش اعضای شورای امنیت و دیگر کشورها نسبت به این موضوع و بالاتر از همه، نوع راهکاری که ایران میتواند در چارچوب پیمان اتخاذ کند، چه خواهد بود(؟
به عنوان آخرین تفسیر مقدماتی، گفتنی است که ایران تنها کشوری نیست که از بی عدالتی موجود در NPT، ناراضی است. شاید ایران به عنوان یک کشور انقلابی نسبتا جدید، احساسات پرشورتری نسبت به این موضوع داشته باشد. با این حال، روشن نیست که گسترش بیشتر سلاحهای هستهای، این بی عدالتی را بر طرف کند. این موردی است که در آن ارزشهای نظم و عدالت ممکن است با هم تعارض پیدا کنند و انتخاب اخلاقی به هیچ وجه روشن نیست؛ چرا که این ارزشها در این چارچوب نمیگنجد. (3).
1) Net effect.
2) thres.
3) 1997 ,Bull.