در چهارم آبان 1359 عراقىها خرمشهر را تصرف کردند. در این روز، معدود مدافعان خرمشهر با چشمانى اشکبار و بدنى مجروح از شهر خارج شدند. در پى اشغال خرمشهر، تلاش عراقىها براى تنگتر کردن محاصرهى آبادان ادامه یافت. حالا تمام نگاهها به آبادان بود، جایى که عراق برایش دندان تیز کرده بود.
عراقىها تصمیم داشتند با عبور از بهمنشیر در منطقهى ذوالفقارى، حلقهى محاصرهى آبادان را کامل کنند و وارد شهر شوند. براى این عملیات، تیپ 6 از لشگر 3 زرهى به همراه واحدهایى از تیپ 33 نیروى مخصوص انتخاب شدند. نحوهى عملیات از بهمنشیر مانند عبور از کارون طراحى شد.
آنها با استفاده از تاریکى شب، منطقهى ذوالفقارى را با راهنمایى یک جاسوس شناسایى کردند. در شب 9 آبان 1359، پنج روز پس از سقوط خرمشهر، پل شناور روى بهمنشیر زدند و به سوى کوى ذوالفقارى سرازیر شدند.
عراقىها مىتوانستند از 2 پل ایستگاه 7 و 12 براى ورود به آبادان استفاده کنند؛ اما آنها کوى ذوالفقارى را انتخاب کردند. دلیل این کار تجربهى تلخ نبرد در خرمشهر بود. آنها مىدانستند که اگر بخواهند مستقیم وارد آبادان شوند، باید با مدافعان از جان گذشته بجنگند و این جنگ وقت آنها را مىگرفت و باید هزینهى مادى و انسانى فراومانى مىپرداختند؛ اما از لحاظ نظامى، با عبور از بهمنشیر مىتوانستند جادهى خسروآباد را به عنوان آخرین راه ارتباطى با ساحل جنوبى ایران تصرف کنند و به اروند دسترسى آسان داشته باشند. به همین دلیل کوى ذوالفقارى بهترین گزینه براى ورود به آبادان بود.
آنها در دل شب و در سکوت روى بهمنشیر پل زدند و نیروها و تانکها و بلدوزرها شروع به گذشتن از پل کردند عراقىها حساب همه چیز را کرده بودند؛ به جز چشمان بیدار مردى به نام دریاقلى.
وقتى دریاقلى به مقر سپاه رسید و حسن بنادرى را از آمدن عراقىها آگاه کرد، خودش با آنها به سوى ذوالفقارى
برگشت. حسن بنادرى به نیروهاى دیگر در شهر آمدن عراقىها را خبر داد. نیروهاى مدافع وقتى به ذوالفقارى رسیدند که عراقىها تا پاسگاهى که سر راه آبادان – خسروآباد بود، رسیده بودند. جنگ نابرابر آغاز شد. حسن بنادرى و نیروهایش همان جا خط پدافندى تشکیل دادند و از پیش روى عراقىها جلوگیرى کردند.
منطقه زیر آتش شدید عراقىها بود. مدافعان ایرانى در گروههاى 12 و 13 نفره تقسیم شدند و با عراقىها جنگیدند. سربازان دشمن در نخلستان بودند. صداى انفجار، شلیک گلولهها و نعرهى مجروحین نخلستان را پر کرده بود. هر چند لحظه، قارچ انفجار از گوشهاى به آسمان بلند مىشد، نخلهاى زیادى در آتش مىسوختند و دود انفجار و آتش فضاى نخلستان را پوشانده بود.
با آمدن نیروهاى کمکى، عراقىها مجبور به عقبنشینى شدند. نیروهاى ارتش و ژاندارمرى در کنار رزمندگان فداییان اسلام و بسیج آبادان شروع به محاصرهى عراقىها کردند. ایرانىها نمىدانستند عراقىها در کجاى نخلستان هستند ولى از چپ و راست به آنها حمله مىکردند.
با روشن شدن آسمان، ایرانىها از عظمت نبردى که در آن حاضر بودند، شگفتزده شدند. به دستور فرماندهى تصمیم گرفته شد که مانع از پخش شدن عراقىها بشوند. اگر عراقىها به خود مسلط مىشدند، عقب راندن آنها میسر نمىشد و
امکان داشت آنها پیشروى کنند و آبادان سقوط کند.
نبرد تا شب ادامه یافت و ایرانىها با رشادت فراوان توانستند به سیل بندهایى که قبلا براى جلوگیرى از نفوذ آب بهمنشیر زده شده بود، برسند. عراقىها در بد وضعیتى گرفتار شده بودند. عدهاى از داوطلبان ایرانى با دست خالى به نبرد آمده بودند و سلاح کسانى را که شهید و یا مجروح مىشدند، برمىداشتند.
سرانجام رزمندگان ایرانى به پل شناور عراقىها رسیدند. به خاطر تاریکى آسمان و جذر آب بهمنشیر، پل در دو طرف ساحل به گل نشسته بود. یک بلدوزر عراقى که قصد داشت وارد ساحل بهمنشیر شود، با اصابت موشک آرپى جى منهدم شد و روى پل گیر کرد. چند تانک و بلدوزر و خودرو هم که قصد گذشتن از پل را داشتند گیر کردند و راه بند آمد.
به این ترتیب، پل بسته شد. با پیش آمدن این وضعیت نیروهاى عراقى ناامیدانه به مقاومتهاى پراکنده دست زدند عدهاى تسلیم شدند و عدهاى دیگر که ذهنشان از وحشت فلج شده بود، خود را به بهمنشیر انداختند.
عراقىها در محاصره بودند. رزمندگان ایرانى خوشحال از پیروزى به تعقیب آنها پرداختند. پاکسازى نخلستان کوى ذوالفقارى آغاز شد. ایرانىها سلاحهاى باقى مانده از دشمن را جمعآورى کردند و آنها را که تسلیم مىشدند، به سوى آبادان بردند.
مقاومت مدافعان، آبادان بازتاب جهانى پیدا کرد. به عقیدهى کارشناسان نظامى، صدام حاضر بود به هر قیمت آبادان را تصرف کند تا در مذاکرات احتمالى صلح از موضع یک دولت فاتح نظرات خود را به ایران بقبولاند. آرزویى که به نظر کارشناسان نظامى، با در نظر گرفتن دفاع جانانهى مردم شهرهاى خرمشهر و آبادان، خیالى خام بود.
پس از واقعهى کوى ذوالفقارى، عراقىها از دسترسى به جزیرهى آبادان مأیوس شدند. پس از عقبنشینى عراق از جنوب بهمنشیر، مدافعان شهر از بهمنشیر عبور کرده، با دشمن درگیر شدند و تلفات سنگینى به آنها وارد کردند. این حمله باعث شد که عراقىها از آبادان دور شوند و به پدافندى زود هنگام بپردازند.
از آن زمان تا مهر 1360 آبادان در محاصره عراقىها باقى ماند. در این مدت، مدافعان شهر در چند جبهه با دشمن مىجنگیدند. شهر نیز زیر آتش مستقیم بود. خانوادههاى زیادى در آبادان مانده و آن جا را ترک نکرده بودند. نبود برق و جیرهبندى آب خللى در ایمان و تصمیم آنها وارد نکرد. بودن مردم غیر نظامى، باعث روحیهى رزمندگانى مىشد که از شهرهاى دوردست براى دفاع از وطن به آن جا مىآمدند.
با برکنارى بنىصدر، رییس جمهور وقت در سال 1360 جان تازهاى در کالبد خسته اما امیدوار فرزندان ایران دمیده شد. امام خمینى (ره) در پیامى راجع به حصر آبادان فرموده
بود: هشدار مىدهم به پاسداران، قواى نظامى و فرماندهان نظامى که باید این حصر شکسته شود.
منظور امام، شکستن حصر آبادان بود.
در روز 20 خرداد 1360 رحیم صفوى فرمانده وقت عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در جنوب به انرژى اتمى اهواز رفت و به رزمندگان ایرانى مژده داد که سحرگاه روز بعد به مزدوران بعثى در شرق کارون حمله خواهند کرد. شوروى فراوان بر رزمندگان ایرانى حاکم شد. بعضى از آنها سرود کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا سر دادند. بعضى به گوشهاى رفته و وصیتنامه نوشتند. نزدیکىهاى مغرب همه آمادهى حرکت به خط مقدم شدند.
ساعتى قبل از حمله به رحیم صفوى و حسن باقرى اعلام شد که بنىصدر از فرماندهى کل قوا عزل شده. همان جا حسن باقرى پیشنهاد داد که نام عملیات را بگذارند: فرمانده کل قوا، خمینى روح خدا.
با این اسم موافقت شد. ساعت 4 صبح عملیات در شرق کارون آغاز شد. عملیات فرمانده کل قوا تأثیر قابل ملاحظهاى در طرحریزى عملیات ثامنالائمه گذاشت. اولا این باور را در نیروها و به خصوص فرماندهان نظامى ایجاد کرد که مىتوان با تکیه بر نیروهاى پیاده، آبادان را از محاصره خارج کرد. ثانیا انهدام بخش وسیعى از نیروهاى دفاعى عراق و نزدیک شدن به پل قصبه، نویددهندهى یک پیروزى بزرگ بود؛ چرا که
در عملیات شسکتن حصر آبادان، نیروهاى این محور مىتوانستند از فاصلهى کمترى به طرف پل قصبه که روى کارون قرار داشت، هجوم ببرند. حجم وسیع آتشهاى دشمن و پاتکهاى مداوم ارتش عراق براى تصرف زمینهاى از دست داده که موقعیت پلهاى آنها را مىتوانست با خطر مواجه کندن، تجارب بسیار ارزندهاى به همراه داشت. طراحان عملیات شکست حصر آبادان که همهگى در صحنهى رزم بودند با تمامى وجود احساس کردند که باید اول از مناطق مختلف به طور همزمان به دشمن حمله کنند تا توان پاتک دشمن تقسیم شود. چون نیروهاى احتیاط دشمن خطرى جدى براى پیروزى محسوب مىشوند.
با انجام عملیات «فرمانده کل قوا» اولین قدم براى عملیات سراسرى و شکست حصر آبادان برداشته شد.(1).
1) نبردهاى شرق کارون، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.