از اوایل سال 1358 و با روى کار آمدن صدام حسین در عراق، اقداماتى آشکار علیه جمهورى اسلامى ایران آغاز شد که به منظور کسب آمادگى و ایجاد زمینهى لازم براى یک جنگ گسترده صورت گرفت. از جملهى آنها مىتوان به ایجاد تحرکاتى در مرزها و پشتیبانى و تحریک نیروهاى ضد انقلاب داخلى به ویژه در کردستان و خوزستان اشاره کرد. دولت بعثى عراق روابط گستردهاى با گروهها و شیوخ قبایل مختلف خوزستان در دستور کار خود قرار داد و با بهرهگیرى از آنان، زمینهسازى براى جدا کردن خوزستان را فراهم کرد.
با گذشت زمان، مواضع خصمانهى صدام حسین علیه جمهورى اسلامى ایران صریحتر شد. براى اولین بار، در تاریخ 18 فروردین 1359 شمسى یعنى هم زمان با قطع روابط ایران و
آمریکا، اعلام کرد که ایران باید از سه جزیرهى تنب بزرگ و کوچک و ابوموسى خارج شود. چندى بعد، در سخنرانى دیگرى تأیید کرد که عراق آماده است اختلاف خود را با ایران با زور حل کند. آنها پس از قرارداد 1975 م الجزایر همواره مدعى بودند که قرارداد یاد شده به نفع ایران بوده و عراق تحت فشار آن را امضا کرده. سرانجام پس از ماهها کشمکش و حملات کوچک به پاسگاههاى مرزى و تجاوز به حریم هوایى ایران، نیروهاى عراق در 31 شهریور 1359 از آسمان و زمین به ایران حمله کردند.
در منطقهى آبادان، عراقىها با سلاحهاى سنگین و خمپاره تعدادى از مخازن نفت، اسکلهها و بعضى تأسیسات دیگر را منهدم و عدهاى از مردم غیر نظامى را به خون کشیدند و پالایشگاه آبادان زیر آتش سنگین عراق قرار گرفت. استراتژى عراق، تصرف منطقهى کشور بود؛ به خاطر همین موضوع، یگانهاى زبدهى خود را براى عملیات در مناطق جنوب کشور سازماندهى کرد.
لشکر 3 زرهى و تیپ 33 نیروى مخصوص عراق از محور شلمچه- خرمشهر – آبادان، حملهى خود را آغاز کردند. آنها پیشبینى کرده بودند که براى تصرف خرمشهر و رسیدن به آبادان دو تا سه روز پیشتر زمان نیاز ندارند. مقاومت نیروهاى مدافع خرمشهر باعث شد که پس از 8 روز در یک کیلومترى خرمشهر زمینگیر شوند و یگانهاى دیگرى براى کمک به
منطقهى نبرد بفرستند. مقاومت عاشورایى نیروهاى مردم در دفاع از خرمشهر در حالى انجام مىشد که آنها هیچ یک از سلاحهاى مورد نیاز را براى دفاع نداشتند. در اولین روز جنگ در آبادان، دشمن با سلاحهاى سنگین و خمپاره عدهاى از مردم را شهید و تعدادى از مخازن نفت، اسکلهها و بعضى تأسیسات دیگر را منهدم کرد. پالایشگاه آبادان زیر آتش سنگین دشمن قرار داشت و در آتش مىسوخت.
فاصلهى پالایشگاه تا اروند به قدرى کم بود که حتى گلولهى سلاحهاى سبک عراقىها هم به آن جا مىرسید.
با فراخوان سپاه پاسداران، نیروهاى ذخیره و مردمى به سوى پایگاههاى سپاه سرازیر شدند. از سوى دیگر دختران آبادان براى کمک در بیمارستانهاى شهر شروع به فعالیت کردند. در دومین جنگ، ارتباط زمینى آبادان و خرمشهر قطع شد. اسکلههاى آبادان زیر آتش دشمن بود و قسمتهاى مختلف پالایشگاه و تعدادى از مخازن نفت آتش گرفتند. دود غلیظى آبادان را پوشانده بود. بین گارد ساحلى آبادان و نیروهاى دشمن درگیرى شدید بود.
در سومین روز شروع جنگ تانکهاى عراقى تا نزدیکى جادهى اهواز رسیدند و پشت انبارهاى عمومى صفآرایى کردند و از ساعت 11 شب به بعد نیروهاى ارتش و سپاه با پشتیبانى آتش سنگین و حملات هوایى، تعدادى تانک دشمن
را منهدم و بقیه را مجبور به عقبنشینى کردند.
اما پالایشگاه آبادان هنوز زیر آتش سنگین توپخانه و بمباران هواپیماهاى دشمن بود. هنوز پالایشگاه و مخازن نفتى در آتش مىسوختند و دود غلیظى آبادان را تیره و تار کرده بود.
ساعت 6 و 45 دقیقهى صبح یک هواپیماى عراقى در آبادان سقوط کرد و نیم ساعت بعد چند هواپیماى دشمن، بیمارستان شرکت نفت را بمباران کردند. بعدازظهر بر اثر بمبارانهاى دشمن عدهى زیادى از مردم شهید و مجروح شدند و لولههاى نفت آتش گرفت. ساعتى بعد یک هواپیماى دیگر دشمن در آبادان سقوط کرد.
در آبادان، مردم بىدفاع حالا مجبور بودند که خانه و زندگىشان را ترک کنند. با آن که اکثر آنها از مهاجرین بودند و از استانها و شهرهاى دوردست به آبادان آمده بودند، باز هم آن جا را خانهى خود مىدانستند و راضى به ترک آبادان نبودند؛ اما شدت حملات وحشیانهى دشمن باعث شد که بسیارى مجبور به ترک خانه شوند.
در این میان جوانان آبادانى با سنگربندى در لب اسکله و رود اروند وظیفهى حراست از آن مناطق را برعهده گرفتند. خانمها هم در مساجد و منازل غذا مىپختند و براى رزمندگان مىفرستادند. حسن بنادرى که مسؤول علمیات سپاه آبادان بود، هر روز گروههاى 110 نفرهى بچههاى آبادان را به خرمشهر مىفرستاد و شبها در سطح شهر آبادان گشتزنى
مىکردند.
مشکل دیگرى که در آبادان اتفاق افتاد، بمباران زندان شهر بود. با بمباران شدن زندان آبادان و ویران شدن دیوارهاى آن بسیارى از زندانیان آبادان گریختند و حالا مشکلى دیگر به مشکلات مدافعان آبادانى اضافه شده بود. آنها حالا در تعقیب و دستگیرى مجرمان فرارى بودند.
نیروهاى ستون پنجم یا جاسوسان با دادن گرا به دشمن نقش اساسى در بمباران آبادان ایفا مىکردند. نیروهاى مدافع آبادان هر روز چند جاسوس را در حال بىسیم زدن به دشمن و دادن اطلاعات دستگیر مىکردند. کار دیگر جاسوسان این بود که سوار بر موتورسیکلت در جادهها مىگشتند و نیروهایى را که براى کمک به سوى خرمشهر و آبادان مىآمدند، به طرف دشمن برده و باعث اسارت آنها مىشدند.
دشمن قصد داشت از شلمچه وارد خرمشهر و سپس با استفاده از پل خرمشهر بر روى کارون، وارد جزیرهى آبادان شود؛ اما مقاومت شدید مدافعان خرمشهر باعث زمینگیر شدن دشمن شد. فرماندهى عراقى که پس از 17 روز نبرد حتى موفق به ورود به خرمشهر نشده بودند، دنبال راههاى جدید براى رسیدن به حداقل اهداف ممکن یعنى تصرف جزیرهى آبادان بودند تا از بنبست نجات پیدا کنند. دو راه کار عبور از رودخانهى خروشان اروند و عبور از رودخانههاى
کارون و بهمنشیر در دستور کار عراقىها قرار گرفت. عراقىها مىدانستند که نصب پل روى اروند با توجه به جزر و مدهاى وحشتناک آن کار مشکلى است. پس تصمیم گرفتند نیروهاى خود را از کارون و بهمنشیر عبور بدهند. براى عبور از رودخانهى کارون، منطقهاى میان روستاى «مارد» و روستاى «سلمانیه» انتخاب شد که به «قصبه» معروف است. شب 19 مهر ماه نیروهاى شناسایى عراق از رودخانهى کارون که هیچگونه دفاعى از آن صورت نمىگرفت، به راحتى عبور کردند و تا روستاى مارد را شناسایى کردند و از نبودن نیروهاى ایرانى در آن منطقه مطمئن شدند. فرمانده تیپ 6 زرهى که مسؤولیت عملیات عبور از کارون برعهدهاش بود، نیروهاى کماندرویى تیپ 33 نیروى مخصوص را به آن منطقه اعزام کرد. حضور نیروهاى کماندویى عراق در شرق کارون امنیت لازم را براى ورود قسمتى از توان زرهى تیپ 6 فراهم کرد.(1).
در سپیدهدم 19 مهر ماه، عراقىها با نصب پل نظامى بر رودخانهى کارون، یگانهاى رزمى را به شرق کارون منتقل کردند و در اطراف آن جا پخش شدند. ساعت 7 صبح همان روز، جادهى اهواز – آبادان بسته شد و تعدادى اتوبوس مسافربرى که روى جاده در حال تردد بودند، به دست عراقىها افتاد. عراقىها مسافران اسیر را به غرب کارون بردند؛ مردان را روانهى بازداشتگاه و زنان را آزاد کردند.
با اطلاع سپاه آبادان از حضور نیروهاى عراقى در شرق کارون، بلافاصله یک گروهان نیرو به روستاى مارد اعزام شد. تیپ 6 زرهى عراق با برقرارى سر پل، از رودخانهى کارون تا جادهى اهواز – خرمشهر به عرض حدود 2 کیلومتر، پل پى ام پى بر رودخانه نصب کرد. سپس به تقویت منطقهى شرق کارون پرداخت و پس از سه روز روستاى مارد هم به دست عراقىها افتاد. روز بعد، عراقىها به طرف جادهى ماهشهر – آبادان حرکت کردند و با تصرف این جاده عملا جزیرهى آبادان به محاصرهى آنها در آمد.
این حرکت دشمن باعث شد که نیروهاى آبادانى نتوانند به کمک مدافعان خرمشهر بروند و مجبور شدند از دیوارههاى شهر گذشته و در مناطق بیابانى در برابر دشمن جبهه بگیرند.
محاصرهى جزیرهى آبادان، هر چند خطرهاى جدى براى آبادان و خرمشهر به وجود آورد اما هدف اصلى ارتش عراق که تصرف کامل این جزیره و تسلط بر اروند بود، حاصل نشد. فرماندهان عراقى به این نتیجه رسیدند که باید از رود بهمنشیر بگذرند.(2).
1) روزشمار جنگ ایران و عراق، ج چهارم.
2) همان.