آیا مىتوان کلید واژهى شخصیتى على (ع) را بر اساس آنچه گفته شد بیان داشت تا بر پایهى آن، رفتارهاى دیگر او را حدس زد و یا تبیین نمود؟
روانشناسها و بیوگرافى نویسان کوشش مىکنند تا براى روحیات اشخاص، یک کلید شخصیت پیدا کنند. مىگویند شخصیت هر کس یک کلید معین دارد، اگر آن را بیابید، سراسر زندگى او را مىتوانید توجیه کرده و به تصور بکشید. البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلى مشکل است، خصوصا شخصیتهاى خیلى بزرگ.
عباس محمود عقاید، دانشمند متفکر مصرى، کتابى نوشته است به نام «عبقریة الامام«. (1) در این کتاب اظهار نظر مىکند که: من کلید شخصیت على (ع) را در فروسیت و جوانمردى یافتم. على (ع(، مردى است که در سراسر زندگىاش، چه در میدان جنگ و چه در محیط خانواده، چه در محراب عبادت و چه در مسند حکومت و در هر جایى، روح مردانگى در او وجود دارد. فروسیت یعنى مردانگى؛ و مردانگى مافوق شجاعت است. او مىگوید: کلید شخصیت على (ع) مردانگى است. مولوى حدود هفت صد سال قبل از عباس محمود عقاد به این نکته پى برده بود که در على (ع) چیزى بالاتر از شجاعت وجود دارد.
در داستان معروف نبرد با عمر و بن عبدود، على (ع) دشمنش را به زمین
زد و خواست او را بکشد، آن مرد آب دهان خود را به صورت على (ع) انداخت و على (ع) در آن لحظه او را نکشت و برخاست و قدم زد و بعد که آمد سر او را ببرد آن مرد سؤال کرد: چرا اول مرا نکشتى؟ گفت: چون من تحت تأثیر غضب خودم قرار گرفتم و نمىخواستم در آن هنگام دستم حرکت بکند در حالى که خشم خودم هم تأثیر داشته باشد، بلکه مىخواستم تو را در راه رضاى خدا کشته باشم. مولوى این داستان را خیلى عالى به نظم درآورده است.
به نظر شهید مطهرى بهتر از این گفته در مدح على (ع) نیامده است، آنجا که مىگوید:
تو ترازوى احدخو بودهاى
بل زبانهى هر ترازو بودهاى
در شجاعت شیر ربانیستى
در مروت خود که داند کیستى
در این بیت مىگوید: در شجاعت، تو اسدالله هستى اما در مروت و مردانگى که مافوق شجاعت است، هیچ کس نمىتواند تو را توصیف بکند، تو مافوق توصیف هستى. (2).
آیا ما نیز از کلام امام مىتوانیم چنین ادعایى داشته باشیم؟ آیا وقتى که سخن و کلام نمایندهى روح گوینده است، (3) باز مىتوان چنین حرفى زد؟ چرا که سخن، نمایندهى روح است، سخن به همان دنیایى تعلق دارد که روح گویندهاش به آنجا تعلق دارد. طبعا سخنى که به چند دنیا تعلق دارد، نشانهى روحیهاى است که در انحصار یک دنیاى بخصوص نیست. (4).
سخنان على (ع) چند بعدى است و اختصاص به رشته و گرایش خاصى ندارد و بیش از هزار سال قبل توسط اندیشمندانى چون سید رضى و یا افرادى
مثل شیخ محمد عبده و صفى الدین حلى بدان اعتراف شده و سخنى نیست که امروزه شناخته شده باشد. (5).
وقتى على (ع(، به اصطلاح عرفا، مصداق «انسان کامل» و «کون جامع» (6) و «جامع همهى حضرات» و دارندهى همهى مراتب وجودى است، به طور طبیعى سخنان او نیز از وجوه مختلفى برخوردار خواهد بود و هر کدام ناظر بر عالمى است که از آن خبر مىدهد. (7).
چنان که در توضیح عنصر کمال جویى آمد، انسان در نظام آفرینش به نحوى خلق شده است که شکل دهى هویت ثانوى او به دست خودش رقم مىخورد و این هویت، طورى در بستر خود قرار گرفته که هر گامى در آن، مقدمهى گام دیگرى مىباشد و با دستیابى به هر کدام، امکان حصول براى گامهاى بعدى ایجاد مىگردد و در ضمن سعهى وجودى طبقهى پایین، در طبقه بالا قرار مىگیرد.
به نظر مىرسد عنصر واقع بینى (نفس الامرى) ناشى از سعهى وجودى و علمى حضرت (ع(، پایه و ریشهى تمام حرکتها و رفتارهاى ایشان بوده است. حضرت (ع) با علم خدایى که داشتند واقعیت اشیا و نقش آنها در حیات جمعى را به روشنى مىدیدند. علم به واقعیت عالم هستى بود که او را به پذیرش خدا و ایمان به رسول خدا (ص) و عبادت و اطاعت از او وامىداشت؛ وقتى سخن از «فأسألونى قبل ان تفقدونى» (8) و یا «سلونى قبل ان تفقدونى» (9) به
طور مطلق مىکرد، حکایت از علم واسع، شناخت ژرف اوست؛ همچنان که خود فرمود: «فلأنا بطرق السماء أعلم منى بطرق الارض.» (10) درنگ در کشتن عمر و گرچه ناشى از صفت جوانمردى و مروت اوست، از آنجا که هر صفتى وجود تبعى و ظلى دارد و وجود خود را وابسته به وجودى موصوف مىداند، این صفت را باید منشعب از یک اصل دیگر بدانیم که وجود استقلال دارد. تأکید حضرت (ع) بر کشتن او براى رضایت الهى گویاى این نکتهى ظریف است، چرا که حضرت (ع) بر اساس علم الهى به خوبى مىدانست که این عمل و هر عمل دیگرى، اگر به صبغه و رنگ خدایى در نیاید، به زوال دنیا زایل شده و نتیجهى دیگرى نخواهد داشت.
بر اساس آنچه بیان شد، مىتوان چنین نتیجه گرفت که: همهى اوصافى که از این شخصیت منحصر به فرد عالم هستى بعد از رسول الله (ص) یاد مىشود، تجلیات وجودى است که در هر منظرى به وجهى جلوه نمایى کرده و آنچه در مرکز این تشعشعات رفتارى قرار دارد همان وجود حضرت (ع) بوده که با علم واقعبین همراه شده بود. بنابراین، کلید شخصیت على (ع(، واقعبینى بر مدار حق است. این کلیدى است که تمام رفتارهاى فردى و اجتماعى ایشان را تفسیر نموده و به آنها معنى مىبخشد. به معنى دیگر، خیمهگاه رفتارى على (ع) بر این عمود استوار شده است و با برداشتن آن، هویت خود را از دست مىدهد.
1) نبوغ امام.
2) مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى ج 1، صدرا، 1368، ص 148.
3) مطهرى، مرتضى، انسان کامل، صدرا، 1368، ص 52.
4) مطهرى، مرتضى، سیرى در نهجالبلاغه، صدرا، 1368، ص 27.
5) همان، ص 20 به بعد.
6) وجود جامع و کامل.
7) همان، ص 30.
8) نهجالبلاغه، خطبهى 93.
9) نهجالبلاغه، خطبهى 189.
10) همان.