با پیشروی نیروهای عراق به سمت شمال منطقه نبرد در شرق کارون، به منظور گسترش و عمق بخشیدن به سرپل به دست آمده، مدافعان اسلام در روستای سلمانیه به مقابله با آنها برخاستند.
»در شمال آبادان نیروهای خودی با سلاحهای سبک در ده سلمانیه مستقر شدهاند و میگهای دشمن مرتب بر فراز ده پرواز میکنند. همچنین نیروهای خودی طی یک شبیخون به نیروهای دشمن در جاده دارخوین، 40 تانک دشمن را منهدم کردند و چند نظامی عراقی را به هلاکت رساندند.» (1).
اخبار موجود نشان دهنده شدت درگیری در این منطقه است؛ به گونهای که بارها در عملیاتهای محدود منطقهای، نیروهای دو طرف به اسارت در میآیند، اما حداقل در پنج روزه اول هیچ خط دفاعی پدافندی از طرفین شکل نگرفته بود و پیشروی دشمن در جبهه آبادان که به عبور از بهمن شیر در نهم آبان ماه انجامید نشان دهنده اراده مشابه دشمن برای پیشروی در جبهه دارخوین هم هست و علیرغم این که جبهه خودی صرفا متکی به دفاع با نیروی پیاده و سلاح انفرادی بود، جبهه دشمن از پشتیبانی نیروی هوایی و هوانیروز هم برخوردار بود:
»دو هلیکوپتر دشمن به سمت خودروها و توپخانه 130 میلیمتری واقع در محور دارخوین – سلمانیه آتش گشودند که با آتش متقابل نیروهای اسلام روبهرو شدند. پس از آن میگهای دشمن واحد توپخانه را بمباران کردند.» (2).
همچنین سپاه خوزستان در مورد درگیریهای شمال منطقه نبرد که به تشکیل جبهه دارخوین و خط مقدم آن انجامید، چنین گزارش میدهد:
»عراقیها از سوی سلمانیه به طرف آبادان پیشروی میکنند. از طرف دیگر تکاوران خودی در دهات مارد) 15 کیلومتری آبادان(، به نیروهای عراقی حمله و چند تانک آنها را منهدم کردند. در درگیری منطقه دارخوین، یک گروه ده نفری از افراد بسیج توسط دشمن دستگیر شدند.» (3).
منطقه اصلی درگیری روستای سلمانیه تا دو سه کیلومتر جلوتر از آن که به «محمدیه» معروف است، می باشد. کمکم دشمن متوجه میشود که درگیریها با روز اول عبور متفاوت است و با اسیر شدن چند عراقی و کشته و مجروح شدن عده نسبتا زیادی در درگیریهای تن به تن، پشت دشمن سرد شده و زمینگیر میشود.
در مرکز فرماندهی ستاد عملیات جنوب، یکی از مشکلات، هماهنگ کردن نیروهای اعزامی به منطقه است که بعضا مستقیم و بدون سازمان در خطوط مقدم درگیری حضور مییابند. این در حالی است که گروههای نیمه رسمی دیگری با نامهای مختلف، هر کدام در منطقهای ویژه در شکلگیری مقاومت مردمی نقش دارند و گروه عملیاتهای نامنظم (شهید) دکتر مصطفی چمران یکی از آنهاست. با این حال در تقسیم کاری که بین مسئولان رده اول صورت میگیرد، جبهه نوپای دارخوین به برادر رحیم صفوی واگذار میشود تا با حضور مستقیم او جبهه جدید سر و سامانی بگیرد. سردار سرلشکر رحیم صفوی در این مورد میگوید:
»ما با حدود پنجاه نفر از نیروهایی که از کردستان آمده بودیم به محور شمالی آبادان، یعنی دارخوین رفتیم. هیچ مکانی برای استقرار نداشتیم. غذا نداشتیم و با دردسر یک وعده غذا از سپاه شادگان تهیه میکردیم. کل چیزهایی که داشتیم دو دستگاه خودروی سیمرغ بود که از کردستان آورده بودیم. روزها در منطقه میجنگیدیم و شبها به شادگان میرفتیم زیر درختها و روی زمین میخوابیدیم. این شروع کار ما بود. یک روز تانکهای عراقی تا کنار کارون در دارخوین پیشروی کردند. با شلیک تانکها به طرف خانههای روستایی و پاسگاه، آن عده کمی که از ژاندارمری در پاسگاه بودند فرار کردند. بعد از چند روز که دیدیم کسی در پاسگاه نیست و ما هم سرپناهی نداشتیم در پاسگاه مستقر شدیم و مکان اولیه دارخوین شد.» (4).
روستای دارخوین، با توجه به موقعیت حساسی که از لحاظ جغرافیایی در منطقه داشت، به عنوان مرکز هماهنگ کننده میان محورهای مختلف این جبهه انتخاب شد و رزمندگان از آن جا برای حضور در جبهه اصلی یعنی سلمانیه، با خودرو فاصله بیست کیلومتری را طی میکردند و سپس در زیر آتش شدید خمپارههای 120 دشمن، وارد کوچه باغهای سلمانیه شده، و با عبور از نخلستان آن در حاشیه کارون، حدفاصل سلمانیه تا محدوده روستای مارد با دشمن درگیر میشدند. صحنههای نبرد کمکم از مارد به محمدیه و سپس به سلمانیه رسید ولی با تقویت جبهه خودی، دشمن از سلمانیه رانده شد و درگیریها در دو سه کیلومتری آن متمرکز و سپس متوقف گردید.
1) مأخذ 1، ص 428.
2) مأخذ 1، ص 401.
3) مأخذ 1، ص 539.
4) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 497 / 453، روایت سردار سرلشکر رحیم صفوی.