جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پس از طریق القدس‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

تحولات سیاسی – نظامی جنگ پس از عملیات طریق القدس وارد مرحله جدیدی شد. در این مرحله نشانه‏ها و آثار ناتوانی و هزیمت عراق برای حامیان و متحدانش آشکار شد و در مقابل، توان نظامی رو به رشد ایران به نمایش گذاشته شد. در واقع، پیدایش وضعیت جدید به منزله تغییر تدریجی موازنه جنگ به سود ایران ارزیابی می‏شد. به همین دلیل، وقوع برخی رخدادها در حد فاصل عملیات طریق القدس تا عملیات فتح المبین، از این نظر قابل تأمل بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است.

دشمن برای تصمیم‏گیری نهایی نیاز به زمان و حفظ موقعیت خود داشت. در این وضعیت، با توجه به این که ابتکار عمل در دست نیروهای خودی بود، لذا تداوم عملیات و سرعت لازم در اجرای عملیات بعدی نقش تعیین کننده‏ای در شکست سریع دشمن داشت،به همین دلیل دشمن دست به تلاش‏هایی زد که قابل توجه است.

یکی از این تلاش‏ها حمایت از نیروهای ضد انقلاب در داخل کشور بود، زیرا دشمن تصور می‏کرد، در صورت تثبیت اوضاع کشور و تأثیرات فزاینده آن در داخل، تحولات نظامی به سود ایران و به زیان عراق، پر شتاب‏تر خواهد شد. بنابراین، حمایت عراقی‏ها از نیروهای ضد انقلاب با این امید انجام گرفت که بار دیگر اوضاع داخلی کشور متشنج و بی‏ثبات شود. نیروهای ضد انقلاب نیز که موقعیت‏شان رو به ضعف نهاده بود، بهبود وضعیت خود را در کسب حمایت خارجی ارزیابی می‏کردند. بنابراین، اهداف مشترک برای تداوم حیات ضد انقلاب در داخل و جلوگیری از پیروزی جمهوری اسلامی در جبهه‏های جنگ منجر به همکاری گروهک‏ها و حکومت عراق شد.

عراقی‏ها در حالی که در وضعیت نامساعدی قرار داشتند،همچنان همان شعارهای ماه‏های نخستین جنگ را طرح می‏کردند؛ طه یاسین رمضان، معاون اول نخست وزیر و فرمانده ارتش خلقی طی مصاحبه‏ای گفت:

»ما به این نکته تأکید می‏کنیم که جنگ به پایان نخواهید رسید مگر این که رژیم حاکم بر ایران به طور کلی منهدم شود! زیرا اختلافات اساسی بر چند صد کیلومتر مربع زمین یا نصف شط العرب که سبب بروز جنگ شده بود، نیست. بنابراین، جنگ ما با ایران بر خلاف آنچه بعضی از خائنین به ملت عرب ادعا می‏کنند، یک جنگ مرزی نیست که بتوان آن را به تعویق انداخت، بلکه در حقیقت جنگ سرنوشت است.«(1).

عراقی‏ها همچنین با هدف پیش‏گیری یا تأخیر در اجرای عملیات بعدی ایران، تلاش می‏کردند، منطقه عملیات را کشف کنند.(2) برابر برخی شواهد و قراین، به نظر می‏رسید دشمن تا اندازه‏ای به این نکته پی برده بود که پس از آزادی بستان، ایران در منطقه غرب رودخانه کرخه عملیات خواهد کرد.(3) لذا دشمن با توجه به ضعف خود و نگرانی‏هایی که داشت، می‏کوشید که منطقه نبرد را تعیین و به نیروهای نظامی ایران تحمیل کند. (4) -(3) با همین هدف، عراق حمله به تنگه‏ی چزابه را از 17 بهمن 1360 آغاز کرد و به مدت 20 روز ادامه داد. در این عملیات، توپخانه عراق منطقه‏ای به وسعت هفت تا هشت کیلومتر در دو کیلومتر را زیر آتش بسیار شدید خود قرار داد. صدها قبضه توپ، منطقه را متر به متر کوبیدند. تقریبا، بیش از یک میلیون گلوله توپ بر سر نیروهای خودی فرود آمد! نزدیک به 30 گردان نیرو که برای اجرای عملیات فتح المبین جذب و سازمان‏دهی شده بودند، در تنگه‏ی چزابه درگیر و صدمات زیادی به آن‏ها وارد شد.(3) با این حال، مقاومت نیروهای خودی از یک سو و درک روشن فرماندهی کل سپاه از اهداف دشمن، سبب شد تا نیروهای خودی به جای ادامه درگیری در این منطقه – که هدف دشمن بود – تلاش اصلی خود را در منطقه عملیاتی فتح المبین متمرکز کنند. سردار غلامعلی رشید در این زمینه می‏گوید:

»ما نسبت به اهداف دشمن ابهام داشتیم، زیرا عراقی‏ها در عین حال که حملات سنگینی را انجام می‏دادند، ولی کلا به سمت بستان پیشروی نمی‏کردند. در این شرایط فرماندهی محترم کل سپاه طی تحلیلی اظهار داشت: «هدف دشمن تأخیر در عملیات بعدی (فتح المبین) است و باید سریعا منطقه عملیات فتح المبین را فعال کنیم.» (5).

سرانجام، به موازات مقاومت نیروهای خودی و تلفاتی که بر دشمن وارد آمده بود،

حملات عراقی‏ها در تنگه‏ی چزابه متوقف و تلاش نیروهای خودی در منطقه عملیاتی فتح المبین آغاز شد و ادامه یافت.

در این حال، روند تحولات سیاسی در داخل کشور نیز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی‏های نظامی به تدریج تثبیت شد. در واقع، حضور مردم در صحنه سیاسی کشور، حذف جریان ضد انقلابی و به موازات آن، حضور مردم در صحنه جنگ و افزایش توان نظامی نیروهای خودی و دستیابی به برتری سیاسی – نظامی بر دشمن، عوامل اصلی این تحولات بودند. امام با توجه به آمادگی موجود در مردم و همچنین ضرورت تداوم تهاجم به دشمن، جوانان را برای حضور در جبهه تشویق و ترغیب فرمودند:

»برادران و جوانان پشت جبهه توجه کنند که باید فعالیت کنند و داوطلبانه بروند به این جنگ و این مسئله را زود حلش کنند.«(6).

افزایش حضور نیروهای مردمی در جبهه‏های جنگ – بر اثر فراخوانی امام – و تحولاتی که در داخل کشور رخ داده بود و همچنین انتخاب منطقه عملیاتی فتح المبین، ضرورت گسترش اساسی سازمان رزم سپاه را آشکار می‏کرد. به عبارت دیگر، سازمان رزم سپاه و تعداد تیپ‏های تشکیل شده تناسبی با وسعت منطقه عملیاتی نداشت، در نتیجه، افزایش نیروهای رسمی نظامی با تشکیل یگان‏های جدید، با هدف افزایش سازمان‏دهی نیروهای مردمی، مورد توجه قرار گرفت. سردار محسن رضایی در این زمینه می‏گوید:

»در طریق القدس چهار تیپ داشتیم، وقتی رفتیم منطقه عملیاتی فتح المبین، متوجه شدیم پنج الی شش تیپ کم داریم، این جا بود که ناچار شدیم حتی نیروهایی را کنار دست خودمان بود همه را فرستادیم رده‏های پایین.«(2).

جست‏وجو برای یافتن افراد مناسب جهت فرماندهی تیپ، از دیگر اقدامات این مرحله بود. پیش از این، تنها برادران مرتضی قربانی و احمد کاظمی به عنوان فرمانده تیپ منصوب شده بودند و در مرحله جدید، برادران قاسم سلیمانی به فرماندهی تیپ 41 ثار الله (ع(، رودکی به فرماندهی تیپ 34 امام سجاد (ع(، علی فضلی به فرماندهی تیپ 33 المهدی (ع(، احمد متوسلیان به فرماندهی تیپ 21 حضرت رسول (ص(، مرتضی صفار به فرماندهی تیپ 17 علی بن ابی‏طالب (ع) قم و رئوفی به فرماندهی تیپ 7 ولی عصر (عج(، منصوب و مأمور به تشکیل تیپ‏های جدید شدند(3) و بدین ترتیب، سازمان رزم سپاه با جهشی کاملا چشمگیر، برای انجام دادن عملیات فتح المبین آماده شد.


1) مأخذ 1، مصاحبه اختصاصی طه یاسین رمضان با روزنامه الثوره ارگان رسمی حزب بعث، ژانویه 1982، اواخر دی 1360.

2) مأخذ 33.

3) پیشین.

4) اسیران عراقی در نوشته‏ی خود تحت عنوان «تحلیل نبردهای ایران اسلامی و بعثیان عراق«، اهداف عراق را چنین ذکر می‏کند:1- جلوگیری از حمله نیروهای اسلام به مواضع لشکر یکم و دهم (که درمنطقه عملیاتی فتح المبین استقرار داشتند(. 2- وارد آوردن خسارت بیشتر به نیروهای اسلام. 3- تغییر آرایش یگان‏های لشکر یکم در بخشی از جبهه و در طول سمت راست آن.

5) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، مصاحبه اختصاصی نویسنده کتاب با سردار غلامعلی رشید111.

6) مأخذ 64، ص 265.