تحولات سیاسی – نظامی جنگ پس از عملیات طریق القدس وارد مرحله جدیدی شد. در این مرحله نشانهها و آثار ناتوانی و هزیمت عراق برای حامیان و متحدانش آشکار شد و در مقابل، توان نظامی رو به رشد ایران به نمایش گذاشته شد. در واقع، پیدایش وضعیت جدید به منزله تغییر تدریجی موازنه جنگ به سود ایران ارزیابی میشد. به همین دلیل، وقوع برخی رخدادها در حد فاصل عملیات طریق القدس تا عملیات فتح المبین، از این نظر قابل تأمل بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است.
دشمن برای تصمیمگیری نهایی نیاز به زمان و حفظ موقعیت خود داشت. در این وضعیت، با توجه به این که ابتکار عمل در دست نیروهای خودی بود، لذا تداوم عملیات و سرعت لازم در اجرای عملیات بعدی نقش تعیین کنندهای در شکست سریع دشمن داشت،به همین دلیل دشمن دست به تلاشهایی زد که قابل توجه است.
یکی از این تلاشها حمایت از نیروهای ضد انقلاب در داخل کشور بود، زیرا دشمن تصور میکرد، در صورت تثبیت اوضاع کشور و تأثیرات فزاینده آن در داخل، تحولات نظامی به سود ایران و به زیان عراق، پر شتابتر خواهد شد. بنابراین، حمایت عراقیها از نیروهای ضد انقلاب با این امید انجام گرفت که بار دیگر اوضاع داخلی کشور متشنج و بیثبات شود. نیروهای ضد انقلاب نیز که موقعیتشان رو به ضعف نهاده بود، بهبود وضعیت خود را در کسب حمایت خارجی ارزیابی میکردند. بنابراین، اهداف مشترک برای تداوم حیات ضد انقلاب در داخل و جلوگیری از پیروزی جمهوری اسلامی در جبهههای جنگ منجر به همکاری گروهکها و حکومت عراق شد.
عراقیها در حالی که در وضعیت نامساعدی قرار داشتند،همچنان همان شعارهای ماههای نخستین جنگ را طرح میکردند؛ طه یاسین رمضان، معاون اول نخست وزیر و فرمانده ارتش خلقی طی مصاحبهای گفت:
»ما به این نکته تأکید میکنیم که جنگ به پایان نخواهید رسید مگر این که رژیم حاکم بر ایران به طور کلی منهدم شود! زیرا اختلافات اساسی بر چند صد کیلومتر مربع زمین یا نصف شط العرب که سبب بروز جنگ شده بود، نیست. بنابراین، جنگ ما با ایران بر خلاف آنچه بعضی از خائنین به ملت عرب ادعا میکنند، یک جنگ مرزی نیست که بتوان آن را به تعویق انداخت، بلکه در حقیقت جنگ سرنوشت است.«(1).
عراقیها همچنین با هدف پیشگیری یا تأخیر در اجرای عملیات بعدی ایران، تلاش میکردند، منطقه عملیات را کشف کنند.(2) برابر برخی شواهد و قراین، به نظر میرسید دشمن تا اندازهای به این نکته پی برده بود که پس از آزادی بستان، ایران در منطقه غرب رودخانه کرخه عملیات خواهد کرد.(3) لذا دشمن با توجه به ضعف خود و نگرانیهایی که داشت، میکوشید که منطقه نبرد را تعیین و به نیروهای نظامی ایران تحمیل کند. (4) -(3) با همین هدف، عراق حمله به تنگهی چزابه را از 17 بهمن 1360 آغاز کرد و به مدت 20 روز ادامه داد. در این عملیات، توپخانه عراق منطقهای به وسعت هفت تا هشت کیلومتر در دو کیلومتر را زیر آتش بسیار شدید خود قرار داد. صدها قبضه توپ، منطقه را متر به متر کوبیدند. تقریبا، بیش از یک میلیون گلوله توپ بر سر نیروهای خودی فرود آمد! نزدیک به 30 گردان نیرو که برای اجرای عملیات فتح المبین جذب و سازماندهی شده بودند، در تنگهی چزابه درگیر و صدمات زیادی به آنها وارد شد.(3) با این حال، مقاومت نیروهای خودی از یک سو و درک روشن فرماندهی کل سپاه از اهداف دشمن، سبب شد تا نیروهای خودی به جای ادامه درگیری در این منطقه – که هدف دشمن بود – تلاش اصلی خود را در منطقه عملیاتی فتح المبین متمرکز کنند. سردار غلامعلی رشید در این زمینه میگوید:
»ما نسبت به اهداف دشمن ابهام داشتیم، زیرا عراقیها در عین حال که حملات سنگینی را انجام میدادند، ولی کلا به سمت بستان پیشروی نمیکردند. در این شرایط فرماندهی محترم کل سپاه طی تحلیلی اظهار داشت: «هدف دشمن تأخیر در عملیات بعدی (فتح المبین) است و باید سریعا منطقه عملیات فتح المبین را فعال کنیم.» (5).
سرانجام، به موازات مقاومت نیروهای خودی و تلفاتی که بر دشمن وارد آمده بود،
حملات عراقیها در تنگهی چزابه متوقف و تلاش نیروهای خودی در منطقه عملیاتی فتح المبین آغاز شد و ادامه یافت.
در این حال، روند تحولات سیاسی در داخل کشور نیز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پیروزیهای نظامی به تدریج تثبیت شد. در واقع، حضور مردم در صحنه سیاسی کشور، حذف جریان ضد انقلابی و به موازات آن، حضور مردم در صحنه جنگ و افزایش توان نظامی نیروهای خودی و دستیابی به برتری سیاسی – نظامی بر دشمن، عوامل اصلی این تحولات بودند. امام با توجه به آمادگی موجود در مردم و همچنین ضرورت تداوم تهاجم به دشمن، جوانان را برای حضور در جبهه تشویق و ترغیب فرمودند:
»برادران و جوانان پشت جبهه توجه کنند که باید فعالیت کنند و داوطلبانه بروند به این جنگ و این مسئله را زود حلش کنند.«(6).
افزایش حضور نیروهای مردمی در جبهههای جنگ – بر اثر فراخوانی امام – و تحولاتی که در داخل کشور رخ داده بود و همچنین انتخاب منطقه عملیاتی فتح المبین، ضرورت گسترش اساسی سازمان رزم سپاه را آشکار میکرد. به عبارت دیگر، سازمان رزم سپاه و تعداد تیپهای تشکیل شده تناسبی با وسعت منطقه عملیاتی نداشت، در نتیجه، افزایش نیروهای رسمی نظامی با تشکیل یگانهای جدید، با هدف افزایش سازماندهی نیروهای مردمی، مورد توجه قرار گرفت. سردار محسن رضایی در این زمینه میگوید:
»در طریق القدس چهار تیپ داشتیم، وقتی رفتیم منطقه عملیاتی فتح المبین، متوجه شدیم پنج الی شش تیپ کم داریم، این جا بود که ناچار شدیم حتی نیروهایی را کنار دست خودمان بود همه را فرستادیم ردههای پایین.«(2).
جستوجو برای یافتن افراد مناسب جهت فرماندهی تیپ، از دیگر اقدامات این مرحله بود. پیش از این، تنها برادران مرتضی قربانی و احمد کاظمی به عنوان فرمانده تیپ منصوب شده بودند و در مرحله جدید، برادران قاسم سلیمانی به فرماندهی تیپ 41 ثار الله (ع(، رودکی به فرماندهی تیپ 34 امام سجاد (ع(، علی فضلی به فرماندهی تیپ 33 المهدی (ع(، احمد متوسلیان به فرماندهی تیپ 21 حضرت رسول (ص(، مرتضی صفار به فرماندهی تیپ 17 علی بن ابیطالب (ع) قم و رئوفی به فرماندهی تیپ 7 ولی عصر (عج(، منصوب و مأمور به تشکیل تیپهای جدید شدند(3) و بدین ترتیب، سازمان رزم سپاه با جهشی کاملا چشمگیر، برای انجام دادن عملیات فتح المبین آماده شد.
1) مأخذ 1، مصاحبه اختصاصی طه یاسین رمضان با روزنامه الثوره ارگان رسمی حزب بعث، ژانویه 1982، اواخر دی 1360.
2) مأخذ 33.
3) پیشین.
4) اسیران عراقی در نوشتهی خود تحت عنوان «تحلیل نبردهای ایران اسلامی و بعثیان عراق«، اهداف عراق را چنین ذکر میکند:1- جلوگیری از حمله نیروهای اسلام به مواضع لشکر یکم و دهم (که درمنطقه عملیاتی فتح المبین استقرار داشتند(. 2- وارد آوردن خسارت بیشتر به نیروهای اسلام. 3- تغییر آرایش یگانهای لشکر یکم در بخشی از جبهه و در طول سمت راست آن.
5) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، مصاحبه اختصاصی نویسنده کتاب با سردار غلامعلی رشید111.
6) مأخذ 64، ص 265.