جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ولایت پذیرى

زمان مطالعه: 4 دقیقه

مهمترین ویژگى تفکر بسیجى، ولایت پذیرى است؛ بلکه بسیج هویتى جز ولایت ندارد و همواره رشد و تعالى‏جویى خود را با عشق و اطاعت صادقانه از مقام ولایت تضمین مى‏کند. تفکر بسیجى به مفهوم عام آن، پدیده‏اى نوظهور در انقلاب اسلامى نیست؛ بلکه اساسا به صدر اسلام و تشکیل حکومت دینى توسط پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» برمى‏گردد؛ زیرا پى‏ریزى حکومت اسلام و گسترش آن، مرهون دلاورمردانى است که با همه‏ى وجود در ولایت ذوب شدند و در راه تعالى اسلام و احکام نورانى آن، از هیچ تلاشى مضایقه نمى‏کردند. این بزرگان آن گونه درخشیدند که تاریخ اسلام با نام و یاد و فداکارى آنان عجین شده است. سهم ثواب و بهره‏جویى آنان از ولایت، بیش از سهم فداکارى و خدمت آنان به اسلام و قرآن بوده است. به هر حال هر که کوى ولایت را زیارت کند، ثواب اعمال او بیش از آن است که قابل تصور باشد. به قول حافظ:

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد

که خاک میکده‏ى عشق را زیارت کرد

در این جا به عنوان نمونه مى‏توان مالک اشتر را مثال زد که مولاى متقیان على «علیه‏السلام» در وصف او مى‏فرماید:

فاسمعوا له و اطیعوا امره فیما طابق الحق فانه سیف من سیوف الله لا کلیل الظبة و لا نابى الضریبة فان امرکم ان تنفروا فانفروا و ان امرکم ان تقیموا فاقیموا فانه لا یقدم و لا یحجم و لا یؤخر و لا یقدم الا عن امرى (1).

»پس سخنش (مالک اشتر) را بشنوید و امر و فرمانش را در آنچه مطابق حق است، پیرو باشید؛ زیر او شمشیرى است از شمیشرهاى خدا که تیزى آن کند نمى‏شود و ضربه‏ى آن بى‏اثر نمى‏گردد. پس اگر شما را امر کند که به سوى دشمن بروید، روانه گردید و اگر فرمان دهد که نروید، بمانید که او در هر کارى پیش نمى‏افتد و برنمى‏گردد و رو برنمى‏گرداند و جلو نمى‏رود؛ مگر به دستور من.»

به طوریکه ملاحظه مى‏شود، همه آوازه و عظمتى که مالک اشتر دارد، براى اطاعت صادقانه و عشق او به مقام ولایت امیر مؤمنان «علیه‏السلام» است. بنابراین، ولایت سلطه نیست؛ بلکه مربى است. ولایت چیزى از انسان نمى‏ستاند؛ بلکه همه چیز به انسان مى‏دهد. ولایت انسان را تعریف مى‏کند و به او حریت و آزادگى و صلابت مى‏بخشد. ولایت در واقع حق مدارى است و جویندگان حق را هدایت مى‏کند. ولایت پرتوى از حکومت خدا بر زمین است و در پرتو آن، خدامدارى و عدالتخواهى تحقق پیدا مى‏کند. ولایت روحیه‏ى ستیز با دشمنان را در انسان مى‏دمد و عزت اجتماعى و سیاسى کشور را تضمین مى‏کند.

تجدید حیات تفکر بسیجى در انقلاب اسلامى، که مولود فکر الهى امام راحل (ره) است، تجربه‏ى درخشان دیگرى است که تأثیر خود را در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامى و مبارزه با توطئه‏هاى داخلى و خارجى به منصه‏ى ظهور رسانده است. باید بپذیریم که انقلاب اسلامى منهاى حضور فعال و جاندار بسیج در همه‏ى صحنه‏ها، به مقصد نخواهد رسید و برنامه‏ى عملى انقلاب، چیزى جز شناخت عمیق‏تر بسیج و توسعه‏ى کمى و کیفى آن در همه‏ى زمینه‏ها نیست.

بسیجى عزیز هم باید باور کند که همه‏ى اقتدار و عظمت او مولود ولایت فقیه است. اگر ولایت نبود، بسیجى را کسى با این ابعاد وسیع نمى‏شناخت و به خلاقیت و فداکاریهاى اعجاز نماى او پى نمى‏برد. اینک وظیفه‏ى هر بسیجى است که منشاء حیات و بالندگى خود را بیش از پیش بشناسد و دیگران را نیز به درک بهتر و بیشتر ولایت فقیه دعوت کند. امروز دشمن با همه‏ى ترفندها و شیطنتهاى خویش علیه انقلاب اسلامى، در برابر دو پدیده «ولایت فقیه» و «تفکر بسجیى» حاکم بر انقلاب و حکومت اسلامى با شکست مواجه شده است. این دو حقیقت به عنوان جوهر انقلاب اسلامى در همه‏ى عرصه‏هاى داخلى و بین‏المللى حماسه آفرید و همواره باید به عنوان رازى

کشف ناشدنى بین مقام ولایت و بسیجیان باقى بماند؛ اگر چه افکار مادى و بى‏خبر از خدا هرگز نخواهند توانست که به درک این رمز و راز فایق آیند!

امروزه اگر مى‏بینم بیشترین حملات متوجه «ولایت فقیه» است، به دلیل نقش کلیدى آن در هدایت جامعه شناخت به موقع توطئه‏ها و از همه مهمتر، تسخیر دلهاى بیدار و واقع‏گراست. بسیجى نیز به عنوان مظهر دلدادگى به مقام ولایت، مورد هجوم واقع مى‏شود و لزوما باید این حملات را نشانه‏ى پاکى و حقانیت راه خود تلقى کند و کمترین تردیدى به خود راه ندهد. مهمترین وظیفه‏ى بسیجى، شناخت جریاناتى اتس که به طور پیدا و پنهان علیه ولایت فقیه توطئه مى‏کنند که اهم آنها را مى‏توان به شکل زیر دسته‏بندى کرد:

الف – تفکر ناسیونالیستى و ملى‏گرا که از آغاز انقلاب اسلامى تاکنون لحظه‏اى از شیطنت دست برنداشته است و در هر فرصتى، تیر زهرآلود خود را به سوى ولایت، که عمود خیمه اسلام است، رها مى‏کند.

ب – تفکرى که در چارچوب قانون، ولایت فقیه را قبول دارد؛ در این صورت قانون قراردادى است بین ولى فقیه و مردم و اصالت به قانون داده مى‏شود نه ولى فقیه.

ج – تفکرى که ولایت فقیه را به عنوان تشریفات مذهبى قبول دارد و آن را اتکاى احساسات مذهبى مردم مى‏داند؛ اما دخالت در امور اجرایى و حکومت را براى ولى فقیه، به هیچ وجه جایز نمى‏داند.

د – تنها در این میان، اندیشه‏اى که جوهر نظام اسلامى را ولایت فقیه مى‏داند و انجام هر کارى را منوط به اذن او دانسته، حوزه‏ى اختیارات او را فراتر از قانون اساسى و وظایف دولت مى‏بینند، اندیشه‏ى مقبول در نگاه امام راحل (ره) است:

»آقایان بعضى‏شان مى‏گویند: «مسأله ولایت فقیه، یک مسأله تشریفاتى باشد.، مضایقه نداریم؛ اما اگر بخواهد ولى دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم؛ حتما باید یک کسى از غرب بیاید. ما قبول نداریم که یک کسى اسلام کرده، او دخالت بکند «اگر متوجه به لازم این معنا باشند، مرتد مى‏شوند؛ لکن متوجه نیستند» (2).

بنابراین، بسیجیان عزیز به عنوان پاسداران اصلى حریم ولایت، باید همان گونه

که ابعاد ولایت را با دل شهود کرده‏اند، با زبان برهان و عقل نیز آن را بیان کنند تا اذهان مردم نسبت به ولایت مشوه نشود و منبع اصلى تغذیه‏ى فکرى و سیاسى خود را مقام ولایت بدانند؛ تنها از او فرمان ببرند و در اطاعت و پیروى خود صادق باشند تا همچون مالک اشتر، اقتدارى جاودانه پیدا کنند، و همان گونه که از تعلقات دنیوى به دورند، باید از تعلقات حزبى و سیاسى به دور باشند؛ زیرا بسیجى ذهن و روحش با صبغه‏ى ولایت رنگ‏آمیزى شده است و این رنگ، خلعت توحید و خداگرایى است که بالاترین رنگ‏هاست:

صبغة الله و من احسن من الله صبغة (3).

»رنگ‏آمیزى خداست که به مسلمانان، خلعت دین و فطرت توحید بخشید. هیچ رنگى بالاتر و خوشتر از رنگ‏آمیزى خدا نیست.»

هر که را از عشق خلعت داده‏اند.

باده از جام ولایت داده‏اند.


1) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 38.

2) صحیفه نور، ج 9، ص 254.

3) سوره‏ى بقره‏ى، آیه‏ى 138.