جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

وسایل ارتباط جمعی و اوضاع اجتماعی

زمان مطالعه: 4 دقیقه

با آغاز فاز نظامی و مسلحانه ضد انقلاب وضعیت خاصی بر فضای مطبوعاتی کشور سایه افکند. روزنامه‏ها، مجلات، نشریات و جزوات گروه‏های مختلف سیاسی تا قبل از این زمان، به صورتی بی‏بند و بار و نامشخص در سطح جامعه نشر و پخش می‏گردید و هر کدام بنا به نوع وابستگی فکری و عقیدتی، مالی، اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی و…، غالبا شایعه پراکنی و تخطئه ارزش‏ها و اصول انقلابی و اعتقادی نظام و مردم مبادرت می‏ورزیدند.

وجود فردی همچون بنی‏صدر به عنوان رئیس جمهور و گروهی از هم فکران وی در مشاغل حساس و کلیدی کشور، فضای لازم برای ایجاد و تشدید دروغ‏پراکنی‏ها و ایجاد القائات انحرافی توسط ضد انقلاب را فراهم ساخته بود به گونه‏ای که در نیمه دوم سال 1359 و حتی بهار 1360، مردم مسلمان و

مؤمن به انقلاب زیر شدیدترین بمباران‏های تبلیغاتی ضد انقلاب قرار داشتند و نشریات مختلف با انتشار اخبار کذب، سعی در منفعل ساختن نیروهای حزب‏اللهی در جامعه و معطوف نمودن توجهات به مسائل فرعی داشتند. اما در اوج نفاق افکنی‏های نشریات وابسته به گروه‏های سیاسی مختلف یعنی روزهای قبل از اعلام «جنگ مسلحانه» منافقین، دادسرای انقلاب اسلامی با صدور اطلاعیه‏ای انتشار تعدادی از نشریات وابسته به گروه‏های مختلف را غیر قانونی اعلام کرد؛ در قسمتی از این اطلاعیه دادسرای انقلاب اعلام کرد:

»امت قهرمان و متعهد ایران!

نظر به این که روزنامه‏های: «آرمان«، «انقلاب اسلامی«، «جبهه ملی» و «میزان» با نشر مقالات تشنج‏زا و مخل به مبانی اسلامی و حقوق عمومی جامعه نوپا و… هیئت سه نفره حل اختلاف نیز تخلف آنها را محرز دانسته لذا تا اطلاع ثانوی روزنامه‏های فوق الذکر توقیف و موضوع تحت رسیدگی و پیگرد قانونی می‏باشد. ضمنا نشریات «نامه مردم» و «عدالت» که در حال توطئه خزنده علیه جمهوری اسلامی و مبانی مقدس اسلام می‏باشند نیز تا اطلاع ثانوی توقیف می‏باشند.» (1).

به دنبال این اقدام، روزنامه‏ها و نشریاتی همچون «کار» ارگان چریک های فدایی خلق اقلیت، «مجاهد» ارگان سازمان مجاهدین خلق (منافقین(، «پیکار» ارگان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و… مطالب خود را در قالب نشریاتی زیرزمینی چاپ و توزیع می‏نمودند.

در سه ماه تیر، مرداد و شهریور 1360، آنچه که محور اخبار و گزارش‏های مندرج در نشریات قانونی کشور را تشکیل می‏داد، عمدتا اخبار مربوط به اقدامات تروریستی گروهک‏های مسلح و نحوه به شهادت رسیدن یاران امام و انقلاب در حوادث و طی درگیری‏ها و یا بر اثر اعمال تروریستی گروهک‏ها بود. بعضی از روزنامه‏ها نیز اطلاعاتی درباره وضعیت خانه‏های تیمی داده و ارائه آموزش‏هایی برای شناسایی و کشف خانه‏های تیمی و دستگیری عناصر مسلح گروهک‏ها و… به مردم را در صفحات روزنامه‏های خود جای می‏دادند.

برگزاری سه انتخابات طی این سه ماه یعنی دو انتخابات ریاست جمهوری و یک انتخابات میان دوره‏ای مجلس شورای اسلامی، صفحات روزنامه‏ها و اوضاع

جامعه را برای روزهایی تحت تأثیر خود قرار داده و مطالبی را در این باره به خود اختصاص‏ داد. همه موارد فوق به گونه تصویری از تلویزیون در جامعه منتشر می‏شد. موارد جالب توجه در نحوه برخورد مردم با عناصر ضد انقلاب، مورد تأکید در این دستگاه‏های تبلیغاتی قرار می‏گرفت که از آن جمله می‏توان به اقدام مادری در تحویل دادن فرزند پیکاری‏اش (مادر طریق الاسلام) در اصفهان اشاره کرد. مطلب دیگری که طی این مدت توانست در عرصه مطبوعات و فضای اجتماعی کشور به عنوان یک مسئله قابل توجه مطرح شود، جنگ تحمیلی و اصلی بودن آن برای انقلاب و نظام بود که با پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات ثامن الائمه به اوج خود رسید.

به هر حال، جو و فضای حاکم بر جامعه طی این مقطع – خرداد تا مهر 1360 – چه در رسانه‏های گروهی و چه در میان طبقات مختلف اجتماعی، وضعی خاص بود. درباره این وضعیت خاص، «احسان نراقی» از تئوریسین‏های حزب رستاخیز – که در آن مقطع در زندان اوین به سر می‏برد – در کتاب خاطراتش تحت عنوان «از کاخ شاه تا زندان اوین» که به زبان فرانسه نگاشته، چنین می‏نویسد:

»… طی فصول تابستان، پاییز و زمستان سال 1360، من و هم بندهایم در اوین مشاهده می‏کردیم که مقابله رژیم با تهاجم عراق به مراتب ساده‏تر از مبارزه با دشمنان داخلی است. زیرا، این‏ها (مجاهدین خلق(، از زمان بازگشت (امام) خمینی در بهمن سال 1357، مدام زیر لوای اسلامی مبهم و نامعلوم، با مکتوم نگهداشتن گرایش‏های مارکسیستی‏شان، سعی کرده بودند تا جوانانی را که در رژیم گذشته کاملا غیر سیاسی بودند و در فردای انقلاب خود را سرگشته احساس می‏کردند، جذب نمایند. آنها (مجاهدین خلق) این کار را بیش‏تر در خانواده‏های مذهبی صورت می‏دادند. به همین دلیل، تعدادی از رهبران اسلامی، ناگهان متوجه شدند که پسران یا دختران خودشان نیز به صف مجاهدین پیوسته‏اند و ما در روزنامه‏هایی که از مرداد 1360 در اختیارمان قرار می‏گرفت، در میان اسامی اعدام شدگان هر روز نام فرزندانی از روحانیون را هم مشاهده می‏کردیم. به هر حال، محبوبیت (امام) خمینی و ریشه داشتن روحانیت شیعه در تمامی شهرها و روستای کشور، باعث شد تا مردم

هم به شکار مجاهدین بپردازند. افراد سازمان زندگی مخفی خود را آغاز کردند و صرفا در مواقع حمله به طرف‏داران رژیم، در زمانی کوتاه ظاهر می‏شدند، مع ذلک ملتی که به طور کامل خود را در اختیار رژیم قرار داده بود نسبت به این حرکات مهم گوش به زنگ و هوشیار بود. میزان اعتماد و صداقت مردم نسبت به (امام) خمینی به حدی بود که حتی خانواده‏ها، خودشان فرزندانشان را به کمیته و پاسداران مستقر در شهرها و روستاها لو می‏دادند…» (2).


1) روزنامه جمهوری اسلامی، 18 / 3 / 1360.

2) احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه آذری، ص 410 – 411، انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.