جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

واکنش نظامی ایران (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

سیاست دفاعی ایران برای بیرون راندن نیروهای اشغالگر متأثر از دو دیدگاه بود:

دیدگاه نیروهای کلاسیک: استراتژی دفاعی این گروه متأثر از جریان فکری امرای ارتش و بنی‏صدر و همچنین آموزش‏های ارتش شاهنشاهی بود. صاحبان این دیدگاه با الگوپذیری از طرحی پدافندی که از رژیم سابق به جا مانده بود طرح عملیاتی زود بازده‏ای را برای بازدارندگی و دفع تجاوز در دستور کار خود قرار دادند و با ارائه طرح تاکتیکی «زمین در برابر زمان» امیدوار بودند که تا با کاربردی کردن آن، نیروهای متجاوز را بیرون برانند. اما نظر به اینکه آنها جنگ را از زاویه‏ای ظاهری تحلیل کرده و درک عمیقی از ماهیت جنگ و تهدید آن نداشتند و اساسا چون این طرح از مبانی و انسجام لازم برای پاسخ‏گویی به ابعاد تهدید برخوردار نبود، خیلی سریع با ناکامی مواجه شدند به گونه‏ای که با هر شکستی روحیه یأس و ناامیدی در بین آنها افزایش می‏یافت و به جای تجدید نظر در دیدگاه و شیوه خود، به توجیه آن می‏پرداختند .

دیدگاه نیروهای انقلابی و سپاه پاسداران: صاحبان این دیدگاه با تأسی به تفکر و شیوه‏ی انقلابی امام خمینی در مهار بحران‏ها، سازماندهی نیرو، جذب و بسیج نیروهای انقلابی و مردمی و تعامل با نیروهای حزب اللهی

ارتش، مبانی عملیاتی دیگری را پایه‏ریزی و در دستور کار خود قرار دادند. اینها استراتژی «مقاومت در هر مکان و حفظ زمین برای به دست آوردن زمان» و ایجاد تأخیر در حرکت دشمن را مبنای فعالیت خود قرار دادند و موفق شدند در پرتو آن دشمن را زمین‏گیر و مانع از پیشروی بیشتر قوای عراقی شوند. و پس از آن تلاش کردند ضمن همکاری با نیروهای کلاسیک، تغییر و تحولی در نگرش آنها ایجاد نمایند.

اما بنی‏صدر به عنوان فرمانده کل قوا – که اختلافات عمیقی با نیروهای پیرو خط امام داشت – همچنان با سوءظن شدید، تلاش‏های وسیعی را برای حذف سپاه و نیروهای مردمی و تفکر انقلابی و جلوگیری از مداخله آنها در امور نظامی و دفاعی به کار بست، وی با اتکا به شیوه‏های کلاسیک – که بیش از هر چیز ابزار را رمز موفقیت در جنگ می‏پنداشت – حاضر به قبول طرح‏های عملیاتی سپاه و نیروهای انقلابی نبود و همواره بر اجرای عملیات کلاسیک اصرار می‏ورزید. بر اساس همین شیوه چهار عملیات در مناطق دزفول، جاده ماهشهر – آبادان، هویزه (عملیات نصر) و مجددا جاده ماهشهر – آبادان (عملیات توکل) در تاریخ‏های 23 مهر، 3 آبان، 16 و 20 دی ماه 1359 اجرا شد که جملگی با ناکامی مواجه گردید.

بنی‏صدر در مقام فرماندهی کل قوا بعد از این تلاش‏های ناموفق سه راه‏حل پیش روی خود داشت:

1- عملیات‏های نظامی را به همان شیوه ادامه دهد که توان و روحیه لازم برای آن وجود نداشت.

2- تغییر روش و بینش بدهد و حضور سپاه و بسیج را به طور قطعی در صحنه جنگ و طراحی نبرد بپذیرد که این راه‏حل با تفکر بنی‏صدر و سران حاکم بر ارتش امکان‏پذیر نبود.

3- با اتکا و نزدیکی بیشتر به گروه‏های سیاسی (معارض) چشم امید به موفقیت‏های سیاسی داشته باشد و از این طریق، هم شکست در جبهه‏های جنگ را پوشش دهد و هم قدرت خود را در داخل تثبیت کند.

بنی‏صدر به دلایل گوناگون، راه سوم را انتخاب کرد و در نتیجه مقابل امام و یاران ایشان ایستاد، و تلاش فراوانی برای ایجاد بی‏اعتمادی به توان و تدابیر نیروهای انقلابی در عرصه دفاع و مقاومت در برابر دشمن به عمل آورد و با بی‏تدبیری وی، ارتش در جبهه‏ها از عملیات آفندی دست کشید و شیوه‏ی پدافندی اتخاذ کرد و به این ترتیب رکود و فرسایش بر جبهه‏ها حاکم شد. پیامد دیگر این وضعیت عدم شکل‏گیری وحدت فرماندهی در مقابله با دشمن بود.