بنابراین آن چه اتفاق مىافتد یک تهاجم فرهنگى است، به این معنى که یک مجموعهى سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خاص خود و اسیر کردن یک ملت، به بنیانهاى فکرى آن هجوم مىبرد. و فشارهاى جدیدى بر ساختار یک کشور تحمیل مىکند که با هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملى صورت مىگیرد. در این تهاجم، دشمن امورى از فرهنگ خود را به این ملت مىدهد که خود مىخواهد. دشمن از یک سنگر و جبههى شناخته شده وارد نمىشود بلکه تمام ابعاد وجودى و امورى را که به نحوى با باورها و ارزشها و هنجارها و اعتقادات و آگاهىهاى او ارتباط دارد، مورد تاخت و تاز قرار مىدهد. به معنى دیگر دامنهى این تهاجم، همهى زندگى و ابعاد ناشناختهى آن است. (1).
البته نباید فراموش کرد، آن چه باعث رشد و پویایى یک فکر و اندیشه مىگردد، تضارب افکار و برخورد با اندیشههاى مخالف و متعارض مىباشد و طبیعت ساکت و خاموش، هرگز ما را به سوى درک مسایل جدید رهنمون نساخته و ما را در زندان ارزشها و ملاکهاى صامت نگه خواهد داشت و هر روز جامعه را از قافلهى پیشرفت و تکامل دور خواهد ساخت. این رویارویى نیازمند اطلاعات و شناخت به موقع از اوضاع داخلى و دریافت نقاط قوت و ضعف در کنار شناخت نقاط آسیبپذیر و تهدید برانگیز مهاجم خارجى و عوامل مؤثر در آن است. (2).
1) سخنرانى مقام معظم رهبرى آیتالله خامنهاى، روزنامهى جمهورى اسلامى 21 / 5 / 71.
2) آرشوانک، چارلز، مبانى تصمیمگیرى استراتژیک، مترجم عباس منوریان، مدیریت دولتى، 1370، ص 98.