از جان گذشتگى و ایثار در راه اهداف و ارزشهاى جامعه در فرهنگ و ادبیات و قلمرو پهلوانى و حماسى ایران باستان جلوهاى زیبا دارد. کینخواهى، حماسه، فداکارى، سربازى، جانبازى، مقابله با نامردمیها و ناپاکیها و بر حذر داشتن از جور و اداء حق محرومان، مبارزه با بیدادگران و پاسداشت قهرمانان از ویژگیهاى بارز انسان آرمانى و اسطورهاى ایران باستان است.
در تاریخ و ادبیات باستانى ایران از پهلوانان و قهرمانان دادجو و حقیقت طلب چون رستم دستان نام برده مىشود که داراى خصلت و منش پهلوانه بودهاند. انسان اساطیرى و پهلوانى از مرگ هراسى ندارد چون یادش همواره پا برجا مىماند. در شاهنامه از قهرمانانى نام برده مىشود که همواره نگهبان آیین نور و روشنایى بوده و به عهد و پیمان خود با اهورامزدا و آیین مهر پا برجا ماندهاند. عدهاى از تاریخنگاران پیشینهى آئین و رسم عیارى و جوانمردى در ایران را به روزگاران قبل از اسلام ارجاع داده و معتقدند در برابر فشارهاى طبقاتى و اجتماعى و حکومتهاى استبدادى تعدادى از گروههاى اجتماعى ظهور نمودند که مظهر از جان گذشتگى و مبارزه با اختیارات شناخته شدند. رستم دستان در بسیارى از داستانهاى شاهنامه بعنوان قهرمان ملى جلوهاى از بندگى یزدان و تمسک به آیین جوانمردى و مظهر فضیلت و آزادگى و عدالتجویى و عامل تنبیه پادشاهان خیرهسر است. مثلا هنگامى که پادشاه ایران کاووس شاه او را مرگ تهدید مىکند در جواب مىگوید:
مرا زور و پیروزى از داور است
نه از پادشاه و نه از لشگر است
پهلوان اسطورهاى آرمانى ایران حاضر نیست در مقابل تهدیدها و تحمیلهاى ناروا سرخم کند چون در حماسههاى اساطیرى و پهلوانى و آرمانى، شمشیر در خدمت یزدان پرستى و فضایل انسانى و شرافت و حقیقت و در برابر ظلم و تجاوز است. یکى از مهمترین انگیزههاى نبرد در شاهنامه اجراى فرمان خداوند و سروش ایزدى و مقابله با اهریمن است. بر این اساس است که یکى از جنگهاى اولیه ایرانیان با انگیزههاى مذهبى شکل مىگیرد. کیومرث و سیامک توسط سروش ایزدى از تصمیم اهریمن به نبرد آگاه شده و به مقابله بر مىخیزند. در جنگ سیامک به شهادت مىرسد.
همچنین در بسیارى از جنگهاى اسطورهاى و قهرمانى در شاهنامه و سایر کتب حماسى ایران انگیزه پهلوانان در نبرد دفاع فضیلت و عدالت، نبرد و داد و بیداد، مقابله با دیوان و سرکوبى خودکامگان و زور مداران و مقابله با سرکشى طغیانگران و اجراى فرمان الهى و کینخواهى و دفاع از شرافت و مقابله با رذیلتهاست.
جنگ طهمورث با دیوان، نبرد فریدون و کاوه آهنگر با ضحاک ستمگر، شهادت سیاوش به دست افراسیاب، مقابله سهراسب و ارجاسب و جنگهاى ایرانیان و تورانیان نمونههایى از این موارد است. در فرهنگ ایران باستان سیاوش مظهر تاسى به اخلاق نیکوست و حاضر نمىشود از ارزشهاى اخلاقى عدول کند. اگر چه با وعده افراسیاب به سرزمین توران مىرود و ناجوانمردانه به شهادت مىرسد، اما در فرهنگ ملى ما اسطوره مىگردد.
یکى از مهمترین انگیزههاى ایرانیان، کینخواهى «خون سیاوش» است. این موضوع براى آنان امرى حیاتى محسوب مىشود. خون بناحق ریخته شده سیاوش اسطورهاى مهم بود که خونخواهى آن انگیزهاى مقدس و ملى بشمار مىرفت و بسیارى از ایرانیان جان خود را در این راه فدا کردند. در واقع افسانه سیاوش ایمان به وجود یک الهه انتقام جهانى را که داد ستمدیدگان را خواهد گرفت. در اذهان ایرانیان تقویت مىکرد. انگیزه بسیارى از داستانهاى حماسى شاهنامه موضوع کینخواهى، مهرورزى، دفع شر دشمنان داخلى و خارجى و نامجویى است. جاودانگى نام و اشتهار به شجاعت و دلاورى یکى دیگر از انگیزههاى مهم نبردهاى شاهنامه است. فردوسى در جایى از قول یکى از قهرمانان شاهنامه مىنویسد:
»بگویش که در جنگ مردن به نام
به از زنده دشمن بدو شادکام» (1).
و یا در جایى دیگر مىفرماید:
مرا مرگ خوشتر به نام بلند
از این زیستن در هراس و گزند
همچنین انگیزه جانبازى و شهادت طلبى در راه اعتلاى وطن و حفظ حدود و ثغور ایران نیز بسیار مهم است. در این باره، شاعر و حماسه سراى بزرگ توس مىگوید:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و برزنده یک تن مباد
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
دریغ است میهن به دشمن دهیم
مثلا آرش پهلوان بزرگ ایران بخاطر اینکه از حریم مرزهاى ایران دفاع کند از جان
خود مایه مىگذارد، اگر چه خودش به شهادت مىرسد اما نام او همواره در تارک ایران مىدرخشد و ایرانیان مدیون وطن دوستى او مىشوند. «از دیدگاه قهرمانان حماسههاى ملى ایران، سرکوبى بدخواهان و انتقام از آنان به عنوان وظیفهاى است مقدس که مسئولیت آن به ایشان محول شده است. لذا در راه ابلاغ و انجام این رسالت با تمام قوا حتى تا پاى جان مىکوشیدند و قصور و تقصیر در آن را به زعم خود گناهى نابخشودنى و نافرمانى از خداوند تلقى مىکردند.» (2).
انگیزه والاى بسیارى از پهلوانان و قهرمانان تحقق آرمانهاى والاى انسانى و ارزشهاى ملت ایران و نبرد با نامردمیها و ناپاکیها و مبارزه با شیاطین است.
»از ابعاد اصلى روحیات این قهرمانان آرمانگرایى است که خود انگیزه اصلى حرکت و کوشش آنها در جهت تعالى اخلاقى است و از این رو نبرد انسان در واقع نبرد میان خوبى و بدى است و از آیین یزدانى مایه مىگیرد.» (3).
البته اعتقاد ملت ایران تا حد زیادى تحت تاثیر تعالیم زرتشت بود. دین زرتشت بر پایه طریقه یکتاپرستى بنا نهاده شد و او اعتقاد به خداى حکیم و اهورامزدا را وجهه کار خود ساخته بود. از نظر او درون انسانها صحنه نبرد دایم خیر و شر است و این تضاد همواره در درون آدمى شعلهور است. وظیفه هر انسانى این است که نداى منادى و فرشته نیکى را اجابت کند و از سخن دیو بگریزد. زردشتیان باید دیو را دشمن بینگارند و مزدا را بپرستند. هر کسى که در گروه دیوان باشد بدو شریر است و با پیروان و متابعان دیوان باید جنگید. بنابراین راه صلاح و خوبى آنست که مردم کردار نیک و گفتار نیک و پندار نیک داشته باشند و یزدان را بپرستند و راه بدى و شر آن است که با بدان و بدکاران همکارى کنند. در روز رستاخیز نیکوکاران به بهشت و بدکاران به جهنم مىروند. از نظر زردشت نبرد و تنازع بین خیر و شر سرانجام بعد از آنکه دور زمان تکمیل شود به پیروزى اهورامزدا بر اهریمن مىانجامد. معروف آن است که زردشت آتش نمىپرستید ولى آتش را رمز قدوسى و نشانى گرانبها از اهورامزدا مىدانست، اما عدهاى از پیروان او بعدا کیش آتشپرستى را بنیان نهادند. منقول است که زردشت بخاطر ترویج دین خود سالها زندانى شد و پس از آزادى چندین پیکار با دشمنان بر پا کرد. عدهاى از نویسندگان اوستا معتقدند که زردشت عاقبت در راه تعالیم خود شهید شد. در کتاب تاریخ جامع ادیان
آمده است:
»چون تورانیان شهر بلخ را به غلبه گرفتند، یکى از آنان ناگهانى بر آن پیامبر یزدانى تاخته، او را در برابر محراب آتش، در هنگامى که به عبادت مشغول بود، به قتل رسانید.» (4).
1) شاهنامه، فردوسى، ج 1، ص 2246.
2) انسان آرمانى و کامل در ادبیات حماسى و عرفانى، حسین رزمجو، ص 56.
3) زندگى و مرگ پهلوانان در شاهنامه، محمد على اسلامى، ص 114.
4) تاریخ جامع ادیان، جان بى. ناس، ترجمه على اصغر حکمت، ص 456.