جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نمونه‏ها و انگیزه‏هاى شهادت طلبى در ایران باستان (ایران قبل از اسلام)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از جان گذشتگى و ایثار در راه اهداف و ارزشهاى جامعه در فرهنگ و ادبیات و قلمرو پهلوانى و حماسى ایران باستان جلوه‏اى زیبا دارد. کین‏خواهى، حماسه، فداکارى، سربازى، جانبازى، مقابله با نامردمیها و ناپاکیها و بر حذر داشتن از جور و اداء حق محرومان، مبارزه با بیدادگران و پاسداشت قهرمانان از ویژگیهاى بارز انسان آرمانى و اسطوره‏اى ایران باستان است.

در تاریخ و ادبیات باستانى ایران از پهلوانان و قهرمانان دادجو و حقیقت طلب چون رستم دستان نام برده مى‏شود که داراى خصلت و منش پهلوانه بوده‏اند. انسان اساطیرى و پهلوانى از مرگ هراسى ندارد چون یادش همواره پا برجا مى‏ماند. در شاهنامه از قهرمانانى نام برده مى‏شود که همواره نگهبان آیین نور و روشنایى بوده و به عهد و پیمان خود با اهورامزدا و آیین مهر پا برجا مانده‏اند. عده‏اى از تاریخ‏نگاران پیشینه‏ى آئین و رسم عیارى و جوانمردى در ایران را به روزگاران قبل از اسلام ارجاع داده و معتقدند در برابر فشارهاى طبقاتى و اجتماعى و حکومت‏هاى استبدادى تعدادى از گروههاى اجتماعى ظهور نمودند که مظهر از جان گذشتگى و مبارزه با اختیارات شناخته شدند. رستم دستان در بسیارى از داستانهاى شاهنامه بعنوان قهرمان ملى جلوه‏اى از بندگى یزدان و تمسک به آیین جوانمردى و مظهر فضیلت و آزادگى و عدالت‏جویى و عامل تنبیه پادشاهان خیره‏سر است. مثلا هنگامى که پادشاه ایران کاووس شاه او را مرگ تهدید مى‏کند در جواب مى‏گوید:

مرا زور و پیروزى از داور است‏

نه از پادشاه و نه از لشگر است‏

پهلوان اسطوره‏اى آرمانى ایران حاضر نیست در مقابل تهدیدها و تحمیلهاى ناروا سرخم کند چون در حماسه‏هاى اساطیرى و پهلوانى و آرمانى، شمشیر در خدمت یزدان پرستى و فضایل انسانى و شرافت و حقیقت و در برابر ظلم و تجاوز است. یکى از مهمترین انگیزه‏هاى نبرد در شاهنامه اجراى فرمان خداوند و سروش ایزدى و مقابله با اهریمن است. بر این اساس است که یکى از جنگهاى اولیه ایرانیان با انگیزه‏هاى مذهبى شکل مى‏گیرد. کیومرث و سیامک توسط سروش ایزدى از تصمیم اهریمن به نبرد آگاه شده و به مقابله بر مى‏خیزند. در جنگ سیامک به شهادت مى‏رسد.

همچنین در بسیارى از جنگهاى اسطوره‏اى و قهرمانى در شاهنامه و سایر کتب حماسى ایران انگیزه پهلوانان در نبرد دفاع فضیلت و عدالت، نبرد و داد و بیداد، مقابله با دیوان و سرکوبى خودکامگان و زور مداران و مقابله با سرکشى طغیانگران و اجراى فرمان الهى و کین‏خواهى و دفاع از شرافت و مقابله با رذیلت‏هاست.

جنگ طهمورث با دیوان، نبرد فریدون و کاوه آهنگر با ضحاک ستمگر، شهادت سیاوش به دست افراسیاب، مقابله سهراسب و ارجاسب و جنگهاى ایرانیان و تورانیان نمونه‏هایى از این موارد است. در فرهنگ ایران باستان سیاوش مظهر تاسى به اخلاق نیکوست و حاضر نمى‏شود از ارزشهاى اخلاقى عدول کند. اگر چه با وعده افراسیاب به سرزمین توران مى‏رود و ناجوانمردانه به شهادت مى‏رسد، اما در فرهنگ ملى ما اسطوره مى‏گردد.

یکى از مهمترین انگیزه‏هاى ایرانیان، کین‏خواهى «خون سیاوش» است. این موضوع براى آنان امرى حیاتى محسوب مى‏شود. خون بناحق ریخته شده سیاوش اسطوره‏اى مهم بود که خونخواهى آن انگیزه‏اى مقدس و ملى بشمار مى‏رفت و بسیارى از ایرانیان جان خود را در این راه فدا کردند. در واقع افسانه سیاوش ایمان به وجود یک الهه انتقام جهانى را که داد ستمدیدگان را خواهد گرفت. در اذهان ایرانیان تقویت مى‏کرد. انگیزه بسیارى از داستانهاى حماسى شاهنامه موضوع کین‏خواهى، مهرورزى، دفع شر دشمنان داخلى و خارجى و نامجویى است. جاودانگى نام و اشتهار به شجاعت و دلاورى یکى دیگر از انگیزه‏هاى مهم نبردهاى شاهنامه است. فردوسى در جایى از قول یکى از قهرمانان شاهنامه مى‏نویسد:

»بگویش که در جنگ مردن به نام‏

به از زنده دشمن بدو شادکام» (1).

و یا در جایى دیگر مى‏فرماید:

مرا مرگ خوشتر به نام بلند

از این زیستن در هراس و گزند

همچنین انگیزه جانبازى و شهادت طلبى در راه اعتلاى وطن و حفظ حدود و ثغور ایران نیز بسیار مهم است. در این باره، شاعر و حماسه سراى بزرگ توس مى‏گوید:

چو ایران نباشد تن من مباد

بدین بوم و برزنده یک تن مباد

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم‏

دریغ است میهن به دشمن دهیم

مثلا آرش پهلوان بزرگ ایران بخاطر اینکه از حریم مرزهاى ایران دفاع کند از جان

خود مایه مى‏گذارد، اگر چه خودش به شهادت مى‏رسد اما نام او همواره در تارک ایران مى‏درخشد و ایرانیان مدیون وطن دوستى او مى‏شوند. «از دیدگاه قهرمانان حماسه‏هاى ملى ایران، سرکوبى بدخواهان و انتقام از آنان به عنوان وظیفه‏اى است مقدس که مسئولیت آن به ایشان محول شده است. لذا در راه ابلاغ و انجام این رسالت با تمام قوا حتى تا پاى جان مى‏کوشیدند و قصور و تقصیر در آن را به زعم خود گناهى نابخشودنى و نافرمانى از خداوند تلقى مى‏کردند.» (2).

انگیزه والاى بسیارى از پهلوانان و قهرمانان تحقق آرمانهاى والاى انسانى و ارزشهاى ملت ایران و نبرد با نامردمیها و ناپاکیها و مبارزه با شیاطین است.

»از ابعاد اصلى روحیات این قهرمانان آرمان‏گرایى است که خود انگیزه اصلى حرکت و کوشش آنها در جهت تعالى اخلاقى است و از این رو نبرد انسان در واقع نبرد میان خوبى و بدى است و از آیین یزدانى مایه مى‏گیرد.» (3).

البته اعتقاد ملت ایران تا حد زیادى تحت تاثیر تعالیم زرتشت بود. دین زرتشت بر پایه طریقه یکتاپرستى بنا نهاده شد و او اعتقاد به خداى حکیم و اهورامزدا را وجهه کار خود ساخته بود. از نظر او درون انسانها صحنه نبرد دایم خیر و شر است و این تضاد همواره در درون آدمى شعله‏ور است. وظیفه هر انسانى این است که نداى منادى و فرشته نیکى را اجابت کند و از سخن دیو بگریزد. زردشتیان باید دیو را دشمن بینگارند و مزدا را بپرستند. هر کسى که در گروه دیوان باشد بدو شریر است و با پیروان و متابعان دیوان باید جنگید. بنابراین راه صلاح و خوبى آنست که مردم کردار نیک و گفتار نیک و پندار نیک داشته باشند و یزدان را بپرستند و راه بدى و شر آن است که با بدان و بدکاران همکارى کنند. در روز رستاخیز نیکوکاران به بهشت و بدکاران به جهنم مى‏روند. از نظر زردشت نبرد و تنازع بین خیر و شر سرانجام بعد از آنکه دور زمان تکمیل شود به پیروزى اهورامزدا بر اهریمن مى‏انجامد. معروف آن است که زردشت آتش نمى‏پرستید ولى آتش را رمز قدوسى و نشانى گرانبها از اهورامزدا مى‏دانست، اما عده‏اى از پیروان او بعدا کیش آتش‏پرستى را بنیان نهادند. منقول است که زردشت بخاطر ترویج دین خود سالها زندانى شد و پس از آزادى چندین پیکار با دشمنان بر پا کرد. عده‏اى از نویسندگان اوستا معتقدند که زردشت عاقبت در راه تعالیم خود شهید شد. در کتاب تاریخ جامع ادیان

آمده است:

»چون تورانیان شهر بلخ را به غلبه گرفتند، یکى از آنان ناگهانى بر آن پیامبر یزدانى تاخته، او را در برابر محراب آتش، در هنگامى که به عبادت مشغول بود، به قتل رسانید.» (4).


1) شاهنامه، فردوسى، ج 1، ص 2246.

2) انسان آرمانى و کامل در ادبیات حماسى و عرفانى، حسین رزمجو، ص 56.

3) زندگى و مرگ پهلوانان در شاهنامه، محمد على اسلامى، ص 114.

4) تاریخ جامع ادیان، جان بى. ناس، ترجمه على اصغر حکمت، ص 456.