علاوه بر صدر اسلام، اشتیاق مسلمین به یارى دین خدا و شهادت در راه آن همچنان تداوم یافت. رهنمودهاى اسلامى چنان تحولى در آنها ایجاد کرده بود که آماده مرگ و عاشق و بیقرار شهادت بودند و اگر در خانهها و دور از جبههها مىمردند، سخت دریغ مىخوردند. این روحیه باعث تقویت قواى اسلام و ایجاد رعب در دل دشمنان شده بود.
منقول است تعدادى از سپاهیان اسلام در زمان خلافت عمر بن خطاب توسط رومیان اسیر گشتند. رومیان آنها را به مرگ تهدید کردند. آنها نهراسیدند و از ایمان خود پشیمان نشدند. هنگامى که یکى از آنان یعنى عبدالله بن خذاقه را براى اعدام بسوى دار بردند او شروع به گریه کردن نمود رومیان فکر کردند که او براى ترس از اعدام مىگرید. به او پیشنهاد کردند آیین امپراطور را بپذیرد و به او احترام نماید تا آزاد شود اما او با شهامت گفت که از مرگ نمىهراسم و به آیین امپراطور هم ایمان نمىآورم. از او سئوال کردند پس براى چه گریه مىکنى؟ در جواب گفت: بخاطر این گریه مىکنم که چرا به تعداد موهاى سرم جان در بدن ندارم تا تقدیم اسلام عزیز نمایم. در تاریخ طبرى و سایر تواریخ نمونههایى از شهادت طلبىهاى سپاه اسلام در نبرد با سپاه پادشاه ساسانى در قادسیه و نهاوند و… ذکر شده است. بعنوان مثال هنگامیکه خلیفه دوم از یکى از مسلمین درباره نبرد نهاوند (فتح الفتوح) سئوال کرد او جواب داد فرمانده ما نعمان بن مقرم قبل از جنگ براى ما سخنرانى کرد و گفت چند دعا مىکنم همه آمین بگوئید اول اینکه خداوند ما را بر این قوم پیروز گرداند. همه آمین گفتند دوم اینکه من در اینجا به فوز شهادت برسم همه آمین گفتند، سپس جنگ آغاز شد و نعمان به آرزوى خود رسید و سپاه اسلام پیروز شد. على (ع) نیز همواره از پیشگامان عرصه جهاد و شهادت بود و همواره از خداوند تقاضاى اجر و رتبه شهدا را مىکرد. ماجراى استقبال على (ع) از شهادت در «لیلة المبیت» که برگزیدگان طوایف مکه براى کشتن پیامبر هجوم آورده او را به جاى پیامبر در بستر دیده بودند و نیز قهرمانىهاى او در نبردهاى صدر اسلام و نیز یاران او در جنگهاى جمل، نهروان و صفین و بعد از آن زبانزد خاص و عام است. اگر چه در زمان خلافت و بعد از آن همچنان مظلوم بود اما یارانى داشت که تجلى عشق و فداکارى و از جان گذشتگى بودند.
اویس قرنى که از تابعین بود و از آرزومندان شهادت بشمار مىرود چون عارفى عاشق در جنگ صفین و در رکاب على (ع) به وصال محبوب نائل آمد. مالک اشتر که از فرماندهان سپاه على (ع) و در هنگام شهادت استاندار مصر بود از شجاعان روزگار بود که در میدان نبرد سر از پا نمىشناخت و على (ع) به داشتن یارانى جان بر کف چون او به خود مىبالید.
عمار یاسر از نمونههاى دیگر این عرصه بود، او سالها در کنار پیامبر و سالها در جوار على (ع) در انتظار مرگ سرخ بود و از حریم رسالت و ولایت دفاع کرد.
ماجراى شهادت ابوذر در صحراى ربذه که در واقع قربانى اعتراض به آغاز نظام طبقاتى و تبعیض نژادى بود نیز زبانزد خاص و عام است.
ماجراى شهادت طلبى حجر بن عدى و یاران انقلابیش در سرزمین «مرج و عذرا» بدست عمال جنایتکار معاویه به جرم دفاع از سنت و قرآن صورت گرفت در تاریخ اسلام مشهور است. معاویه درباره روحیه حماسى و شهادت طلبانه حجر بن عدى گفته بود: اگر یارانى مثل حجر داشتم حکومت اموى را تا انتهاى دنیا مىگستراندم. علاوه بر این شهدا، مردان بزرگى چون میثم تمار، رشید هجرى، سهل بن حنیف، قیس بن سعد، محمد بن ابىبکر و بسیارى دیگر از شیعیان بودند که قبل از حادثه عاشورا و بعد از آن به جرم اعتراض و مقابله با حاکمیت جابرانه بنىامیه به شهادت رسیدند.