جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظریه همبستگى معنوى

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اکنون موقع آن است که به طرح یک نظریه نوین درباره شهادت طلبى بپردازیم. در فصول گذشته موضوع شهادت طلبى را از منظر ادیان و فرهنگها، جامعه‏شناسى، قرآن و سنت روانشناسى اجتماعى و نیز از منظر اندیشمندان اسلامى بیان کردیم و ارتباط بعضى از مفاهیم را با شهادت طلبى بررسى کردیم. در این بخش دیدگاه نهایى خود را درباره شهادت طلبى طرح مى‏نماییم. البته «از آنجایى که جنبه‏هاى مختلف یک مسئله غالبا در حیطه و شمول دیدگاهها یا جهت‏گیرى‏هاى نظرى و متفاوت قرار دارد، یا باید از میان دیدگاه‏هاى موجود یکى را که از همه مناسبتر است، برگزید و یا باید دیدگاهى متفاوت از آنهایى که از پیش وجود داشته‏اند، ساخت.» (1) تئورى‏ها درباره شهادت طلبى در عین حالى که با نظریه‏هاى قبلى بى‏ارتباط نیست اما جدید و فراگیر است. این نظریه که ما آنرا «نظریه همبستگى معنوى«، نام نهاده‏ایم، داراى سه وجه است. وجه اول در واقع مثلثى است که از سه زاویه بنام آموزه‏هاى دینى،

ارزشهاى معنوى و انگیزه‏هاى معنوى تشکیل شده است. از این منظر منشأ شهادت طلبى مى‏تواند آموزه‏هاى دینى، ارزشهاى معنوى یک جامعه یا انگیزه معنوى افراد باشد.

وجه دوم مبین این مطلب است که هر زاویه این مثلث بزرگ (مثلث آموزه‏هاى دینى، انگیزه‏هاى معنوى و ارزشهاى معنوى) در واقع خودش از یک مثلث تشکیل شده است که سه زاویه دارد که عبارتند از: خداخواهى، دگرخواهى و خودیابى یعنى اگر ما به آموزه‏هاى دینى توجه کنیم مى‏بینیم که عصاره ادیان خداخواهى، خودیابى و دگرخواهى است. اگر به ارزشهاى معنوى نیز توجه کنیم مى‏بینیم که عصاره همه آنها خداخواهى دگرخواهى و خودیابى است و اگر به انگیزه‏هاى معنوى توجه کنیم که عصاره آنها نیز خداخواهى، دگرخواهى و خودیابى است. البته وجه تمایز این سه وجه اینست که ما در موضوع اول از طریق دین به این عصاره‏ها مى‏رسیم یعنى خلاصه و چکیده تعالیم ادیان این سه چیز است در موضوع دوم از طریق توجه به ارزشهاى متعالى جامعه یا فوق ارزشها به آن مى‏رسیم و در موضوع سوم از طریق فوق نیازها یا نیازهاى معنوى به آن دست مى‏یابیم. در موضوع اول شهادت طلبى بیشتر جنبه دینى دارد. در موضوع دوم بیشتر جنبه اجتماعى و جامعه‏شناسى دارد و در موضوع سوم بیشتر به روانشناسى و عزت نفس و فطرت مربوط است. یعنى براى شناخت موضوع شهادت طلبى هم باید به دین و هم به ارزشهاى متعالى جامعه و هم به انگیزه‏هاى معنوى افراد توجه کرد.

در نهایت از تاثیر و تاثر و تطابق سه وجه این مثلثها یک مثلث اصلى بوجود مى‏آید که مثلث شهادت طلبى است که زوایاى آن نشان دهنده شهادت طلبى در یک جامعه مشخص است.

در تفکر اسلامى خداخواهى اصل است و دو وجه دیگر مثلث یعنى دگرخواهى و خودیابى زمانى اصالت دارند که ناشى از خداخواهى و مرتبط با خدامحورى باشند.

منظور ما این است که چون در بینش توحیدى منشأ و ارزش هر چیزى منوط به امر الهى و ارتباط با منشأ هستى است در موضوع شهادت طلبى نیز زمانى خودیابى و مقولات آن و دگرخواهى و مقولات آن ارزشمند هستند که مرتبط با خداخواهى باشند.این موضوع مفهوم توحید خالص و توحید عملى ناب است «ان صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین» مثلا چون خداوند مجوز شهادت بخاطر دفاع از دیگران و کمک به مستضعفین و حراست از ارزشهاى اجتماعى مقبول، چون دفاع از خانواده،

کشور، ناموس، توجه بقاءطلبى، خودیابى، زیبایى خواهى و… را صادر نموده است پس آنها اصالت پیدا مى‏کنند: بنابراین در نگرش توحیدى اصالت و نهایت هر چیزى به خدا برمى‏گردد. از همبستگى و وابستگى آموزه‏هاى دینى و انگیزه‏هاى معنوى و ارزشهاى معنوى در نهایت سه فرضیه بدست مى‏آید که تقریبا در هر زمانى و هر مکانى و هر جامعه‏اى ارزشمند و قابل تبیین است.

در طول تاریخ گذشته بشر و نیز در جهان معاصر و آینده عصاره آنچه که فلاسفه، علماى ادیان، پیامبران، عرفا، علما، شهدا، مصلحان، هنرمندان، جامعه روانشناسان و… در جستجوى آن هستند، به این سه موضوع منتهى مى‏شود.

با توجه به این نظریه شهادت طلبى را مى‏توان در همه جوامع آمارى بررسى کرد و حدود زوایاى مثلث شهادت طلبى را در یک جامعه آمارى خاص بدست آورد.

بنابراین این زوایاى مثلث اصلى شهادت طلبى نشان دهنده نحوه تقسیم انگیزه‏هاى شهادت طلبى بین سه متغیر خداخواهى، خودیابى، دگرخواهى است. البته حالت‏هاى استثنایى نیز ممکن است وجود داشته باشد مثلا مساوى شدن زوایاى این مثلث بیانگر تقسیم مساوى انگیزه‏هاى شهادت طلبى است. و یا فقدان یکى از انگیزه‏ها باعث مى‏شود که شکل از حالت مثلث خارج گردد. و یا ممکن است اندازه یک انگیزه کل انگیزه‏هاى معنوى را شامل شود. یعنى همه انگیزه‏هاى شهادت طلبى به یک متغیر اختصاص یابد.

بهرحال ما جهت یادآورى، به حالتهاى استثنایى شهادت طلبى نیز اشاره کرده‏ایم.

یعنى در این جامعه خاص خداخواهى بیشتر از دگرخواهى و دگرخواهى بیشتر از خودیابى است.

موضوع همبستگى معنوى همانطور که مطرح شد ریشه در نگرش توحیدى بر جهان دارد. کنش شهادت طلبى براساس هر یک از حالتهاى بالا (حتى حالتهاى استثنایى آن) با توجه به این نگرش زمانى قابل قبول است که مرتبط با اذن الهى باشد. هر یک از حالتهاى فوق چون با تاسى از حکم خداوند و در مدار اجازه او قرار دارند، قابل پذیرش هستند. به این ترتیب تقدم هر یک از ابعاد شهادت طلبى نسبت به دیگرى باز هم نشانه حضور و ظهور عشق و گرایش به خداوند به رفتار است. بنابراین حاصل مثلث شهادت طلبى هر چه باشد چون مرتبط با منبع لایزال الهى است، قابل قبول است و عبادت محسوب مى‏گردد. این مثلث به هر شکل که باشد تجلى نوعى معنویت و همبستگى در زندگى انسانى و عرفان متعالى و تجلى حیات طیبه است. در واقع آنچه از آن به «انسان کامل» تعبیر مى‏شود، متشکل از سه بعد است، خداخواهى، خودیابى، دگرخواهى.

این سه بعد نقطه اتصال به حقیقت و تجلى وحدت معنوى در جهان هستند و شناخت هر یک از این ابعاد موجب تسهیل شناخت دو بعد دیگر مى‏گردد و برآیند این ابعاد که سازنده شخصیت انسان کامل است، موجب وصول و حصول به «حیات طیبه» مى‏گردد. ضعف در هر یک از این ابعاد انسانى نوعى ضعف معنوى محسوب مى‏گردد و این بیانگر ارتباط تنگاتنگ این سه وجه است. چنانکه در معارف دینى و عرفانى ما آمده است من عرف نفسه عرف ربه. خودیابى عامل تسهیل خداخواهى و جهان‏شناسى و خداخواهى عامل تسهیل خودیابى و وصول به ارزشهاى متعالى و دگرخواهى موجب تسهیل ارتباط با خدا و خود مى‏گردد. بدین ترتیب ارتباط این سه مقوله یعنى آموزه‏هاى دینى، ارزشهاى معنوى یا فوق ارزشها و انگیزه‏هاى معنوى یا فوق انگیزه‏ها موجب بوجود آوردن «مثلث معنوى شهادت طلبى» مى‏شود. خلاصه اینکه دگرخواهى، خودیابى و خداخواهى تجلى نیازها، رازها و رمزهاى وجود انسان و منشأ بى‏قرارى او و شرط وصول به جام جم و سرچشمه آب حیات و مطلوب فطرت انسانى و کلید گفت و گوى تمدنها و عصاره تعالیم ادیان و فرهنگها و غایت حرکت و صیرورت اوست.

قبول این نظریه (نظریه همبستگى معنوى) مبین نوعى تفاهم وحدت کلى بین دین و

عرفان و ارزشهاى متعالى (فوق ارزشها) و انگیزه‏هاى والاى معنوى است و نظریه‏هاى جامعه‏شناسى و روانشناسى را از حالت خشک و بى‏روح توجه محض به ابعاد مادى و طبیعى و تک انگارى خارج مى‏کند. ما در فصل آخر کتاب براى این سه متغیر، با توجه به جامعه آمارى خود، مقوله‏هایى را مشخص کرده‏ایم که در واقع تعاریف عملیاتى آنها هستند و البته این متغیرها با توجه به نوع تحقیق و جوامع آمارى دیگر مى‏تواند، تغییر یابد. بررسى این تئورى که با روش تحلیل محتوى انجام شده است، مى‏تواند مبین صحت این نظریه باشد.


1) روش تحقیق در علوم اجتماعى، کیوى ریمون و کامپفهود، ص 82.