جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظریه‏ى فقهاى عظام درباره‏ى «دفاع»

زمان مطالعه: 2 دقیقه

درباره‏ى جهاد دفاعى، تقریبا همه‏ى علماى شیعه اتفاق نظر دارند و معتقدند که دفاع از اقسام جهاد است و آیات و روایات جهاد ابتدایى، شامل دفاع نیز مى‏شود. ذکر چند نمونه از نظرات فقهاى عظام حقیقت مطلب را بیشتر روشن مى‏کند.

مرحوم «علامه حلى» مى‏گوید:

»آن گاه که دشمنانا به مسلمین هجوم آوردند، العیاذ بالله، دشمنى باشد که از تهاجم او بیم نابودى اسلام برود، در این صورت بر هر مسلمان واجب است که بپا خیزد و بر دشمن، یورش برد. و او را سر.

جاى خود بنشاند، در این جا آن کسى که مسلمانان را در این قیام مقدس رهبرى مى‏کند، خواه انسان شایسته‏اى باشد یا فرد گناهکار فاسقى، در ضرورت دفاع تغییرى ایجاد نمى‏شود؛ زیرا دفع چنین خطر عظیمى که به جهان اسلام رو آورده است، جز به اتخاذ این روش، ممکن نیست. پس اگر شرایط چنین بود که فرمانده مسلمانان، فرد نالایقى نیز بود (و ضرورت چنین اقتضا مى‏کرد) بر آن دفاع واجب باید اقدام کرد.» (1).

همچنین محقق حلى در کتاب «مختصر نافع» و شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسى در جلد دوم کتاب «مبسوط» مشابه این مطالب را درباره‏ى دفاع مطرح فرموده‏اند و نیز صاحب جواهر در کتاب «جواهر الکلام» مى‏گوید: «اجماع و انفاق رأى علما به هر دو آن وجود دارد که «دفاع» از اقسام جهاد است. اگر چه شرایط جهاد ابتدایى را ندارد.» (2).

شهید اول (رحمة الله علیه) نیز در کتاب «الجهاد«، ضمن آن که دعوت امام عادل یا نائب آن حضرت را شرط وجوب جهاد مى‏داند، به موضوع دفاع در وضعیت اضطرار و موقع خطر توجه نموده و مى‏نویسد:

و لا یجوز مع الجائر اختیارا الا ان یخاف على بیضه الاسلام و هى اصله و مجتمعه، من الاصطلام او یخاف اصطلام قوم من المسلمین فیجب على من یلبهم الدفاع منهم (3).

»جهاد به همراه حاکم ستمگر در حالت اختیار جایز نیست، مگر آن که براى اساس اسلام و جامعه مسلمین احساس خطر شود یا خطر ریشه‏کن شدن قومى از مسلمانان پیش آید. در این صورت، بر مسلمانانى که به آن قوم نزدیک هستند و امکان حمایت دارند، واجب است از آنها دفاع کنند.

به طورى که ملاحظه مى‏شود، نکته مهم دفاع از اساس اسلام و مسلمانان تحت ستم است که حتى همراهى با حاکم ستمگر، على‏رغم مشروعیت حاکمیت او،

براى رفع ستم نه تنها جایز، بلکه واجب است.


1) منتهى‏الامال ج 2، صفحه‏ى 900.

2) جواهر الکلام، ج 21، ص 47.

3) شهید اول، الدرس الشرعیة، کتاب جهاد، ص 231.