دربارهى جهاد دفاعى، تقریبا همهى علماى شیعه اتفاق نظر دارند و معتقدند که دفاع از اقسام جهاد است و آیات و روایات جهاد ابتدایى، شامل دفاع نیز مىشود. ذکر چند نمونه از نظرات فقهاى عظام حقیقت مطلب را بیشتر روشن مىکند.
مرحوم «علامه حلى» مىگوید:
»آن گاه که دشمنانا به مسلمین هجوم آوردند، العیاذ بالله، دشمنى باشد که از تهاجم او بیم نابودى اسلام برود، در این صورت بر هر مسلمان واجب است که بپا خیزد و بر دشمن، یورش برد. و او را سر.
جاى خود بنشاند، در این جا آن کسى که مسلمانان را در این قیام مقدس رهبرى مىکند، خواه انسان شایستهاى باشد یا فرد گناهکار فاسقى، در ضرورت دفاع تغییرى ایجاد نمىشود؛ زیرا دفع چنین خطر عظیمى که به جهان اسلام رو آورده است، جز به اتخاذ این روش، ممکن نیست. پس اگر شرایط چنین بود که فرمانده مسلمانان، فرد نالایقى نیز بود (و ضرورت چنین اقتضا مىکرد) بر آن دفاع واجب باید اقدام کرد.» (1).
همچنین محقق حلى در کتاب «مختصر نافع» و شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسى در جلد دوم کتاب «مبسوط» مشابه این مطالب را دربارهى دفاع مطرح فرمودهاند و نیز صاحب جواهر در کتاب «جواهر الکلام» مىگوید: «اجماع و انفاق رأى علما به هر دو آن وجود دارد که «دفاع» از اقسام جهاد است. اگر چه شرایط جهاد ابتدایى را ندارد.» (2).
شهید اول (رحمة الله علیه) نیز در کتاب «الجهاد«، ضمن آن که دعوت امام عادل یا نائب آن حضرت را شرط وجوب جهاد مىداند، به موضوع دفاع در وضعیت اضطرار و موقع خطر توجه نموده و مىنویسد:
و لا یجوز مع الجائر اختیارا الا ان یخاف على بیضه الاسلام و هى اصله و مجتمعه، من الاصطلام او یخاف اصطلام قوم من المسلمین فیجب على من یلبهم الدفاع منهم (3).
»جهاد به همراه حاکم ستمگر در حالت اختیار جایز نیست، مگر آن که براى اساس اسلام و جامعه مسلمین احساس خطر شود یا خطر ریشهکن شدن قومى از مسلمانان پیش آید. در این صورت، بر مسلمانانى که به آن قوم نزدیک هستند و امکان حمایت دارند، واجب است از آنها دفاع کنند.
به طورى که ملاحظه مىشود، نکته مهم دفاع از اساس اسلام و مسلمانان تحت ستم است که حتى همراهى با حاکم ستمگر، علىرغم مشروعیت حاکمیت او،
براى رفع ستم نه تنها جایز، بلکه واجب است.
1) منتهىالامال ج 2، صفحهى 900.
2) جواهر الکلام، ج 21، ص 47.
3) شهید اول، الدرس الشرعیة، کتاب جهاد، ص 231.