از بررسی راهکارهای نیروی هستهای ایران چند نتیجه مقدماتی استنباط میشود:
– در صورتی که ایران، پیمان NPT را نقض کند و یا به طور رسمی از آن خارج شود، هزینههای سیاسی، اقتصادی و استراتژیک آن ممکن است قابل ملاحظه باشد. این امر به منزلهی یک خط قرمز واضح و روشن خواهد بود. رهبری ایران در صورت نبود خطری واقعی و بالفعل از جانب دشمنی چون عراق، لازم است دربارهی خطرات چنین اقدامی، بسیار تأمل کند. بنابراین محتاطانهترین سیاست برای ایران،
ادامه توسعهی زیر ساختها، برای کسب توانایی هستهای است که ضمن خودداری از عبور از خط قرمز، امیدوار است که محیط امنیتی منطقهای با ثبات بیشتری پدید آید.
– با این حال، اگر ایران از خط قرمز عبور کند، آنگاه لازم است به دقت هزینهها و منابع ایجاد نیروهای جایگزین را بسنجد. ایجاد یک نیروی کوچک، آسانتر و ارزانتر از یک نیروی متوسط خواهد بود، اما کارایی آن در برابر دشمنان بزرگ قابل اطمینان نیست. از سوی دیگر، اگر هدف اصلی این نیرو، کسب حیثیت و موقعیت سیاسی نظامی باشد، همین میزان کفایت خواهد کرد.
– شاید متغیر مهمتر در این معادله، ماهیت حکومت ایران باشد. اگر حکومتی میانهرو که روابطش را با ایالات متحده بهبود بخشیده است، بر سر کار باشد، احتمال زیادتری وجود دارد که این کشور یکی از طرفهای مذاکرات امنیت منطقهای باشد. بدین ترتیب، ممکن است کمتر به نیروی هستهای نیاز داشته باشد. دولتی تندرو که دشمن ایالات متحده و اسراییل است، احتمالا منزوی باقی مانده و نیاز بیشتری به نیروی بازدارنده پیدا خواهد کرد. با این حال، خطر اقدامات متقابل علیه چنین دولتی – در صورتی که برنامهای هستهای را در پیش گیرد – بسیار بیشتر است.
– ایجاد روابط نزدیکتر سیاسی، بین ایالات متحده و ایران احتمالا فضای تنفسی را برای هر دولتی که در تهران حاکم باشد، فراهم خواهد کرد تا به ارزیابی دوبارهی منافع و انتخاب راهکار سلاحهای هستهای بپردازد. روشن است که تصمیمگیری دربارهی این موضوع، متأثر از بهبود وضعیت امنیت منطقهای، کاهش تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران و نیز ورود این کشور در برنامههای انرژی دریای خزر، خواهد بود.