جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نتایج عملیات محدود

زمان مطالعه: 9 دقیقه

اجرای سلسله عملیات‏های محدود در منطقه جنوب و غرب کشور گرچه بر سرنوشت نهایی جنگ تأثیر تعیین کننده‏ای نداشت، اما در ایجاد اعتماد به نفس و امید به پیروزی در نیروهای خودی و تضعیف روحیه عراقی‏ها با اهمیت بود. این عملیات‏ها در برخی از مناطق، آزمایش و مقدمه‏ای برای عملیات‏های بعدی بودند؛ علاوه بر آن در تکمیل پایه‏های استراتژی جدید نظامی – که پس از بن‏بست ایجاد شده در جنگ به وجود آمده بود – نقش قابل توجهی داشتند. اجرای «عملیات محدود» نتایج دیگری نیز در برداشت که عبارت بودند از:

1- پیروزی‏های به دست آمده در این عملیات‏ها علاوه بر نمایاندن ضعف‏های دشمن، توانایی و قابلیت نیروهای انقلابی و مؤثر بودن استراتژی جدید را نشان داد. بر همین اساس، برادران سپاه در جلسه‏ای با حضور حجت الاسلام اشراقی نماینده امام، تیمسار فلاحی، تیمسار ظهیرنژاد و فرماندهان لشکرهای 16، 21، 92، 77 ارتش، طرح خود را با عنوان «استراتژی عملیاتی در جنوب» به شرح زیر ارائه کردند:

»الف) محورهای دزفول و شوش و منطقه سوسنگرد؛ در این منطقه به علت گستردگی منطقه و پیوسته بودن جبهه‏ها امکان عمل وسیع در موقعیت فعلی برای ما مشکل و یا غیر ممکن است و شیوه‏های تک محدود نتیجه مطلوب‏تری را برای نیروهای خودی به همراه دارد.

ب) منطقه آبادان؛ در منطقه عمومی آبادان نیز به علت دشت و هموار بودن زمین و پیوستگی نیروها و در اختیار نبودن جناحین دشمن، امکان حمله محدود، مشکل و یا غیر ممکن است و نمونه آن، تک دارخوین در تاریخ 21 / 3 / 1360 می‏باشد که دشمن توانست تمام آتش و توجه خود را به این جبهه معطوف نماید، لذا برای حمله به نیروهای دشمن در شرق کارون باید تک گسترده و همه جانبه صورت گیرد.«(1).

به عبارت دیگر، با توجه به شناخت سپاه نسبت به استعداد و آرایش دشمن در منطقه جنوب و نیز توان و مقدورات نیروهای خودی و تناسب آن با زمین منطقه، در این طرح تأکید شده بود که در سایر محورها عملیات محدود انجام شود ولی در محور آبادان به منظور شکستن حصر آبادان، عملیات گسترده صورت گیرد. به باور سپاه، گرچه آبادان تنها برگ امتیازگیری دشمن در جنگ بود، ولی به لحاظ موقعیت زمین منطقه، وضعیت عقبه دشمن – که متکی بر دو پل رودخانه کارون بود – و جناح گسترده عراق از شمال و جنوب منطقه، دشمن کاملا آسیب‏پذیر بود و در صورت انجام دادن عملیات گسترده، دست به عقب‏نشینی می‏زد. بر همین اساس، طرح یاد شده به دلیل برخورداری از ویژگی‏های مستحکم نظامی، در حضور فرماندهان ارشد نظامی ارتش مورد تصویب قرار گرفت. (2).

2- برابر مدرکی که پس از عملیات دهلاویه و دارخوین از دشمن به دست آمد، ارتش عراق در بررسی شکست‏های خود، در مورد نیروهای ایرانی چنین اظهار نظر می‏کند:

»الف) نیروهای انسانی ایران سه برابر نیروی انسانی عراق است، لذا ایران درصدد برآمده از این عامل استفاده کند.

ب) نیروهای ایرانی با وجود اختلافاتی که با هم دارند، همه دستورهای آیت الله خمینی را اجرا می کنند. ج) سران نظامی ایران بین خود اختلاف نظرهای بسیاری دارند و حمله‏هایی که به وسیله افراد پیاده انجام می‏دهند، طرح شخصی است و زمان معینی ندارد و به نگهبانان دستور می‏دهند باید در تمام ساعت‏های شبانه روز هوشیار باشند. حمله‏های نیروهای پیاده ایران راه کار مشخصی نیز ندارند و از مکان معلومی حمله نمی‏کنند. گاه از پهلو و حتی گاهی نیز جبهه‏ای حمله می‏کنند.«(3).

3- پس از آن که در 31 اردیبهشت 1360 با کمک نیروهای ارتش، عملیات مشترک روی تپه‏های الله اکبر در محور شوش و سوسنگرد انجام گرفت، روحیه یأس و ناامیدی از

نیروهای نظامی و مسئولان سیاسی برطرف شد. بنی‏صدر در اطلاعیه‏ای که صادر کرد، از برادر صفوی و دکتر چمران نام برد و از آن‏ها تشکر کرد. سردار رشید در این باره می‏گوید:

»ارتش و مسئولان را که کاملا مأیوس شده بودند، به فکر فرو برد. من احساس کردم که فرماندهان ارتش، فرماندهان تیپ و لشکر از این عملیات‏های محدود خوشحال بودند، چون از آن‏ها کمک می‏گرفتیم. وقتی عملیات انجام می‏دادیم، اسیر می‏گرفتیم یا یک کیلومتر پیشروی می‏کردیم یا منطقه‏ای را تصرف می‏کردیم، خوشحال می‏شدند و ما این تغییر حالت را در چهره آن‏ها مشاهده می‏کردیم.«(4).

4- عملیات فرمانده کل قوا بلافاصله پس از خلع بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا انجام گرفت. پیش از آن، بسیاری بر این باور بودند که کشور در گرداب عمیق بی‏ثباتی سیاسی «فرو خواهد رفت و سرنوشت نظام انقلابی با توجه به حضور نیروهای دشمن در خاک ایران، تعیین خواهد شد. از سوی دیگر، بنی‏صدر با تبلیغات گسترده خود، این تصور را ایجاد کرده بود که تنها او قادر به ادامه و مهار جنگ و به کارگیری نیروهای نظامی می‏باشد، لذا بسیاری از منابع غربی احتمال حمایت نیروهای نظامی از بنی‏صدر را مورد بررسی قرار دادند.

بنابراین، با پیروزی عملیات فرمانده کل قوا که در آن، برای نخستین بار نیروهای خودی با 5 / 3 کیلومتر پیشروی، 250 تن از نیروهای دشمن را به اسارت در آوردند، تصورات موجود در هم شکست و امکان عبور از مرحله بحران سیاسی با این پیروزی نظامی، فراهم شد.

5- چنان که پیش از این اشاره شد، به دلیل وجود گرایش‏های گوناگون در سپاه، امکان تمرکز کلیه امکانات و انتقال افراد سپاه به جنگ وجود نداشت. به طور کلی، در سپاه سه تفکر و گرایش متفاوت نسبت به جنگ وجود داشت؛ جریان اول: برخی تنها به انجام عملیات نامنظم در کردستان با هدف مبارزه با ضد انقلاب اعتقاد داشتند. این طرز تفکر علاوه بر اینکه متأثر از نوع وظایف و رسالت سپاه به عنوان نیروی انقلابی بود، اساسا از آنجا ناشی می‏شد که بخشی از نیروهای سپاه برای مقابله با ضد انقلاب در منطقه کردستان حضور داشتند و ضمن آشنایی با منطقه، در زمینه جنگ‏های نامنظم نیز تجارب ارزنده‏ای به دست آورده بودند. در این میان، ابوشریف، مسئول عملیات سپاه که دارای تجربه جنگ چریکی بود، در پیشبرد این تفکر نقش مؤثری داشت. جریان دوم: به مداخله سپاه در جنگ معتقد بودند ولی به دلیل ویژگی سازمان سپاه، بیشتر به جنگ‏های نامنظم در منطقه غرب کشور – به خاطر کوهستانی بودن این منطقه – تمایل داشتند، از این رو، نیروهایی را که در جنوب با دشمن درگیر بودند، برای جنگ به غرب کشور دعوت می‏کردند. برادر رشید در این زمینه می‏گوید:

»دسته دوم اعتقاد به شرکت در جنگ داشتند ولی سازمان آن را مناسب نمی‏دانستند، و معتقد نبودند سپاه قادر است همراه با ارتش در جنگ بجنگد، لذا می‏گفتند به غرب بیایید.«(5).

جریان سوم: بیشتر، نیروهای بومی منطقه خوزستان بودند که از ابتدای جنگ در شهرها و مناطق مختلف در برابر دشمن جنگیده و در این زمینه تجربه مناسبی اندوخته بودند. به عقیده این دسته، سپاه قادر بود با دشمن در منطقه جنوب درگیر شده و به پیروزی دست یابد. این جریان برخلاف دو جریان قبلی که مورد حمایت مرکزیت سپاه بودند، از پشتیبانی عمده‏ای در تهران برخوردار نبود، با این حال، در مقایسه با سایر نیروهایی که در غرب کشور استقرار داشتند، از نظر امکانات و نیرو خود کفا بودند. این مسئله و همچنین، حضور مداوم و درگیری آن‏ها با دشمن سبب شد که به تدریج مورد توجه و حمایت قرار گیرند. در این باره، ابتدا شهید کلاهدوز ارتباطی نسبتا منطقی با ستاد عملیات جنوب برقرار کرد و در مرحله بعد، پس از شهادت وی و انتصاب برادر رضایی به دستور امام، به فرماندهی کل سپاه، جریان سوم بر کل سپاه غالب شد و به تدریج امکانات و نیروهای سپاه به جنگ منتقل شدند. (6).

6- سپاه در مرحله جدید، به موازات کسب نقش تعیین کننده در جنگ، با افزایش حضور نیروهای رزمی سپاه و نیروهای مردمی – که طبق مصوبه مجلس در سپاه ادغام شده بودند – (7).

در صحنه نبرد مواجه شد. در چنین وضعیتی سپاه، با استفاده از توانمندی‏ها و قابلیت‏های که کسب کرده بود، از خرداد تا مهر 1360 در مجموع هفت عملیات محدود را به موازات گسترش بحران سیاسی در داخل کشور، طرح‏ریزی و اجرا کرد.

در این مرحله، سپاه طرح عملیات گسترده‏ای را برای شکستن حصر آبادان با عنوان «طرح عملیاتی حمزه» در 25 تیر 1360 برای قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در جنوب و با امضای فرمانده عملیات سپاه جنوب برادر رحیم صفوی ارسال کرد. (8).

بدین ترتیب، سپاه در چارچوب تفکر نظامی جدید خود، دو اصل دیگر را علاوه بر آنچه پیش از این به عنوان اصول اجرای عملیات ارائه کرده بود، مطرح کرد؛ (9) نخست، استعداد نیروهایی که سپاه در هر عملیات جذب و سازمان‏دهی می‏کرد، باید در مقایسه با عملیات قبلی افزایش می‏یافت. بر همین اساس، یازده ماه پس از عملیات دارخوین که در آن، تنها حدود دو گردان نیرو شرکت داشتند، در عملیات بیت المقدس، بیش از 100 گردان در سازمان تیپ و با قرارگاه لشکری، وارد عمل شدند. اصل دوم – برای طرح‏ریزی عملیات – مبتنی بر استفاده از راه کارهایی بود که برای دشمن قابل پیش‏بینی نباشد و منجر به غافل‏گیری آن شود.

7- تغییر نگرش دشمن نسبت به تحولات تاکتیکی جدید ایران، یکی دیگر از نتایج اجرای عملیات محدود بود. در یکی از اسناد به دست آمده از دشمن با اشاره به تاکتیک جنگی گذشته ایران و تفاوت‏هایی که بعدا در این زمینه ایجاد شد، آمده است:

»در مدتی که از جنگ گذشته، دشمن[ایران]تاکتیک مشخص و روشنی نداشته و این فقط به دلیل ناتوانی فرماندهی نظامی در اتخاذ تصمیم است. جمعیت ایران سه برابر جمعیت عراق است و لذا نیروی پیاده ارتش ایران، هم سه برابر نیروهای پیاده عراقی است و در این اواخر، دشمن با استفاده از این امتیاز با نیروی پیاده به خط ما حمله می‏کند.«(1).

البته، گرچه دشمن به برخی تحولات تاکتیکی ایران پی برده بود، لیکن ابعاد این تحول در گام‏های نخست برای او روشن نبود، به همین دلیل، پس از شتاب گرفتن روند عملیات‏های آزادسازی مناطق اشغالی، دشمن دچار نوعی عقب‏ماندگی شد.

همچنین، در اسناد دشمن (10) ضمن اشاره به برخی دیگر از ویژگی‏های تاکتیکی عملیات‏های ایران و تحلیل آن‏ها، چگونگی مقابله با این تاکتیک‏ها نیز گوشزد شده است:

»- دشمن[ایران]در حملات خود به فاصله دو جبهه و عوارض[ایجاد شده]دیگر، توجه نمی‏کند و از نقاطی دست به حمله می‏زند که کمتر قابل پیش‏بینی است؛ (11) در مواضع دفاعی از مقابل حمله نمی‏کند، لذا دیده‏بانان و نگهبانان باید در تمام جهات آمادگی مقابله با حمله‏های غافل‏گیرانه دشمن[ایران]را داشته باشند.

– چون ساعت حمله دشمن نیز مشخص نیست، نگهبانان باید در طول ساعات شبانه روز مراقب باشند.

– چون دشمن[ایران]سعی در از بین بردن زرهی ما را دارد، کوشش گردد که تانک‏ها را از مواضع خارج نکنند تا مورد اصابت سلاح‏های ضد تانک قرار نگیرند و فقط از اسلحه سبک علیه پیاده‏ها استفاده کنید.

– سیستم اعلام خطر در طول جبهه‏ها کار بگذارید و همیشه از ایستگاه‏های استراق سمع و شنود در خطوط جبهه استفاده کنید.

– حتما از میدان‏های مین در جلو مواضع دفاعی خود استفاده کنید.

– نسبت به اعزام نیروهای گشتی – رزمی اقدام مستمر صورت گیرد.«(5).

افزون بر این، بخش دیگری از ویژگی‏های عملیات‏های سپاه عبارت بود از: «عملیات غافل‏گیرانه در حرکت و رخنه«، «عمل از راه کارهای غیر قابل پیش‏بینی«، «تکیه اصلی بر نیروی پیاده» و «شناسایی بسیار دقیق زمین منطقه و معابر نفوذی«.

در توصیه‏های دفاعی دشمن به مسائل دیگری نیز اشاره شده است که نمایانگر درک دشمن از ویژگی‏های عملیات‏های جدیدی بود که از تدوین برنامه‏ها و اتخاذ تاکتیک‏های جدید نظامی نشأت گرفته بود.

8- شکل‏گیری ترکیب جدید ارتش و سپاه برای عملیات مشترک از برجسته‏ترین نتایج اجرای عملیات محدود بود؛ در مرحله جدید، سپاه سلسله عملیات‏های محدود را بر پایه شناسایی نیروهای مستقر در محورها و با اتکا به نیروی پیاده و اجرای عملیات در شب طرح‏ریزی می‏کرد. درخواست آتش پشتیبانی و هماهنگی با نیروهای ارتش که در منطقه مستقر بودند، تنها مواردی بود که در این عملیات‏ها انجام می‏گرفت ولی بعدها، به موازات پیروزی‏های به دست آمده در این عملیات‏ها و امیدواری نیروهای ارتش و همچنین حذف بنی‏صدر از صحنه سیاسی کشور، بسیاری از نیروهای متدین و حزب اللهی ارتش بدون هماهنگی با رده بالاتر، امکانات لازم را در اختیار نیروهای سپاه قرار می‏دادند. سردار محسن رضایی در این مورد می‏گوید:

»ناکامی در جنگ و از بین رفتن فرماندهی قاطع، موجب شد، نیروهای انقلابی به این نتیجه برسند که «باید کاری انجام داد.» از این پس نیروهای کلاسیک نقش محوری نداشتند، بلکه به عنوان پشتیبانی عملیات با آتش، با برادران سپاه هماهنگی می‏کردند. این هماهنگی‏ها[به طور]محلی انجام می‏گرفت و به خاطر از بین رفتن فرماندهی، متأثر از سلسله مراتب نبود.«(12).

در مراحل بعدی نبرد، این هماهنگی گسترش و تعمیق یافت به نحوی که قرارگاه مشترک عملیاتی تشکیل شد و عملیات‏های مرحله آزاد سازی مناطق اشغالی به صورت ادغام طرح‏ریزی و اجرا می‏شد.


1) مأخذ 18.

2) طرح اولیه سپاه پس از تصویب آن در جلسه‏ای که مورد اشاره قرار گرفت، تهیه و در تاریخ 25 / 4 / 1360 تحت عنوان طرح پیشنهادی عملیات حمزه (ع) یک نسخه به قرارگاه مرکزی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در جنوب ارسال شد و با لشکر 77 نیز هماهنگی لازم انجام گرفت.

3) مأخذ 19، ص 3.

4) مأخذ 5.

5) پیشین.

6) علاوه بر این مسائل، به نظر می رسد حذف بنی‏صدر و منافقین از یک سو و از سوی دیگر پیروزی‏های به دست آمده در عملیات‏های محدود و ضرورت بیرون راندن متجاوزان، در این تحول نقش بسزایی داشت.

7) سپاه در پی مصوبه 12 / 9 / 1359 مجلس، پس از برگزاری گردهمایی فرماندهان در 25 آذر 1359 قطع نامه‏ای را صادر کرد و در اختیار رسانه‏ها قرار داد که در آن آمده بود: «با توجه به مسئولیت سپاه و سازمان‏دهی بسیج نیروهای مردمی که پایه‏های آن را سپاه به وجود آورده است و از طرف ملت و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی رسما به سپاه محول شد، لازم است امکانات و تجهیزات کافی در اختیار سپاه قرار گیرد تا به نحو شایسته این نیروی عظیم مردمی را سازمان‏دهی و اهداف عالی امام را به نحو احسن اجرا کند.«(روزنامه انقلاب اسلامی، 25 / 9 / 1359)حجت الاسلام اسدالله بیات عضو کمیسیون دفاع مجلس شورای اسلامی در این باره گفت: «حدود چهل روز قبل، عده‏ای از نمایندگان به خاطر مسئله جنگ و نیز سازمان‏دهی بهتر بسیج و اعمال فرماندهی مکتبی سپاه در بسیج، لایحه‏ای با قید دو فوریت تقدیم مجلس کردند… عده‏ای مخالف ادغام سازمان بسیج در سپاه بودند و می‏گفتند بسیج و سپاه و ارتش ارگان‏های مستقلی هستند و بنابراین نباید بسیج را در سپاه ادغام کرد… سرانجام بر اساس استدلال‏های قوی به این نتیجه رسیدیم که سپاه به عنوان یک ارگان مستقل و متکی به مکتب بوده که قانون اساسی هم بر آن صحه گذاشته و برای آن نیروی ذخیره پیش‏بینی کرده و ما نیروی ذخیره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را همین سازمان بسیج می‏دانیم.«(سپاه پاسداران، مجله «پیام انقلاب«، شماره 21، 12 / 9 / 1359)در همین روند، در 9 دی 1359 ماده واحده‏ای در مجلس به تصویب رسید مبنی بر این که از آن پس، سپاه قادر به استفاده از نیروهای وظیفه باشد. در این ماده واحده آمده است: «به سپاه پاسداران اجازه داده می‏شود که تعداد نفرات مورد نیاز خود را از میان مشمولین خدمت نظام وظیفه طبق ضوابط و صلاحیت‏های مقرر در سپاه پاسداران انتخاب کند و آموزش دهد و پس از پایان دوره خدمت وظیفه، برگ خاتمه خدمت صادر نماید.«.

8) در صفحه‏های بعد در این مورد توضیح داده خواهد شد.

9) دو اصل یاد شده را برادر محسن رضایی پس از انتصاب به فرماندهی کل سپاه، طرح کرد و مورد تأکید قرار داد.

10) سردار غلامعلی رشید درباره این اسناد، در حاشیه کتاب حاضر نوشته است: «در تحلیل‏های دشمن عملیات‏های سپاه چند مشخصه داشت: 1- در شب و یا قبل از روشنایی (مثلا ساعت 4 صبح – 3 صبح) حمله می‏کردند؛ 2- کاملا غافلگیرانه عمل می‏کردند در حرکت و رخنه در دشمن؛ 3- از راه کارهای پیش‏بینی نشده برای دشمن استفاده می‏کردند.)راه کارهای شناخته شده همان راه کارهایی بود که نیروهای کلاسیک، با داشتن عقبه و جاده‏های اصلی علاقمند بودند استفاده کنند(؛ 4- تکیه اصلی بر نیروی پیاده بود؛ 5- شناسایی زمین و معابر نفوذی بسیار دقیق و عمیق بود.«.

11) این مشخصه یکی از دلایل اصلی در غافلگیری دشمن بود، در واقع، عملیات‏هایی که در چارچوب تفکر کلاسیک صورت می‏گرفت، کاملا برای دشمن شناخته شده بود.

12) مأخذ 10، 27 / 4 / 1374.