برترین بندگان خدا در پیشگاه او، رهبر عادلى است که خود، هدایت شده و دیگران را هدایت مىکند، سنت شناخته شده را برپا داشته و بدعت ناشناخته را بمیراند، چرا که سنتها روشن و نشانههاى آن برپاست. بدترین رهبر و زمامدار نیز، رهبر ستمگرى است که خود گمراه شده و مایهى گمراهى دیگران مىگردد و سنت پذیرفته شده را مىمیراند و بدعت ترک شده را زنده مىکند. (1) حضرت (ع) خود در کلیهى امور دولتى، اجتماعى و فردى نسبت به تعهدات و عهد و پیمانهایى که با مردم داشت، وفادار بود و آن را از اوصاف مردان الهى مىشناخت؛ مردانى که حاضرند جان خود را سپر بلاخیز تعهدات خویش قرار دهند، چون به نیکى مىدانند که هیچ فریضهاى الهى به پاى تعهد
به عهد و پیمان نمىرسد. (2).
آیا انزواى 25 سالهى حضرت (ع) در برابر ناملایمات روزگار و حتى برخوردهاى ناجوانمردانه با همسرش، دختر رسول الله (ص(، غیر از عمل به تعهدى که نسبت به رسول خدا (ص) داشت و یا رعایت حدود و ثغور الهى، دلیل دیگرى مىتواند داشته باشد؟ (3) و آیا درنگ او در کشتن پهلوان عرب در جنگ احزاب، غیر از رعایت حدود و کسب رضایت الهى، مىتواند توجیه دیگرى بپذیرد؟
1) نهجالبلاغه، خطبهى 164.
2) نهجالبلاغه، نامهى 53.
3) نهجالبلاغه، خطبهى 37 دشتى، ص 91.