چنانچه گذشت، یکى از مهمترین اهداف حکومتى حضرت (ع(، ساختن
جامعهاى با اقتصادى سالم، درآمد بالا و عمران و آبادانى بود تا مردم با برخوردارى از رفاه نسبى، به معنویات، رشد کمالات و بالا بردن سطح فرهنگ و آگاهى خود بپردازند. در برنامهها و شاخصهاى اقتصادى امام على (ع) «انسان«، بارزترین و مهمترین جایگاه را از آن خود ساخته و تمام برنامهها در جهت رشد، توسعه و کمال جامعه، حول محور انسان و سعادت او مىچرخد. در اینجا به بخشهایى از زیر مولفههاى اقتصادى امام (ع) اشاره مىکنیم:
الف) فقر و نقش آن در انحطاط جامعه
امام على (ع) نمىپذیرفت که در آمد کشور بالا باشد، ولى گروهى از مردم در فقر زندگى کرده و از امکانات تربیتى، آموزشى، بهداشتى… محروم باشند، و یا کشور از عمران و آبادانى چندانى برخوردار نباشد. به عقیدهى على (ع(:
»فقر، بزرگترین مرگ است.» (1).
شکى نیست که جامعهى فقیر، جامعهاى مرده است که هیچ گونه تحرک و نشاطى در جهت رشد، توسعه، کمال و شکوفایى اندیشهها ندارد.
على (ع) به محمد حنیفه فرمود:
»اى پسرم، از فقر بر تو ترسانم، پس از آن، به خدا پناه ببر که فقر دین را زیان (نقصان) مىرساند و عقل را سرگردان مىنماید و دشمنى پدید مىآورد.» (2).
به عقیدهى امام على (ع) کسى که فقیر است، از نظر دین، ایمان و کمالات
معنوى نمىتواند به مراحل بالا برسد. در درجهى اول، یک بعد از تکامل و توسعهى انسانى – که از دیدگاه على (ع) جایگاه خاصى دارد – معطل مىماند.
فقر، عقل را سرگردان مىکند. عقل سرگردان چگونه قادر است براى حل مشکلات اجتماعى متمرکز شده و راههاى علم و پیشرفت را طى نماید؟!
بنابراین، پیامبر درونى انسان که چراغ هدایت او در مسیر رشد و توسعه است نیز کارى از پیش نمىبرد و ابعاد دیگر توسعه، معطل خواهند ماند. فقر دشمنى پدید مىآورد و وجود دشمنى بین مردم آسایش، آرامش و امنیت را، که از ضروریات اولیهى گام نهادن در راه توسعه، تکامل و تعامل هستند، از میان مىبرد و در نتیجه، جامعه براى همیشه در جهل و عقب ماندگى خواهد ماند.
یکى از دلایل نکوهش فقر این است که شخصیت انسان را ضایع کرده و تحقیر مىنماید. انسان دچار صفات زشت اخلاقى شده و ممکن است به ستایش و چاپلوسى یا نکوهش بىمورد افراد بپردازد. امام (ع) براى نجات از فقر به درگاه خدا پناه برده، مىفرمایند:
»خدایا آبرویم را به توانگرى نگاهدار و حرمتم را به تنگدستى ضایع مگردان تا از بندگان روزى خوارت روزى خواهم و از آفریدگان بدکردارت مهربانى جویم و به ستودن کسى مبتلا شوم که به من عطایى ارزانى داشته و به نکوهیدن آن کسى فریفته گردم که بخشش خود را از من بازداشته.» (3).
حضرت على (ع) «قبر را بهتر از فقر» مىداند، چرا که در قبر، انسان دچار ذلت و خوارى نمىشود، ولى فقر بدتر از آن را نیز به دنبال خواهد داشت. از آنجا که حفظ گوهر شخصیت، عزت و مناعت طبع انسانها از
رئوس برنامههاى حضرت على (ع) بود، برنامههاى وسیعى را براى ریشه کن ساختن فقر آغاز کرد تا هم در بعد فردى انسانها نشاط، خلاقیت، شادابى و امید به زندگى را دریابند و هم اثرات آن در بعد اجتماعى ظاهر شده و جامعه به سوى رشد، توسعه و کمال حرکت نماید.
به عقیدهى امام (ع(، کمکهاى مقطعى به نیازمندان، گرچه کار پسندیدهاى است، اساسى نیست؛ به همین دلیل دستوراتى به مالک اشتر صادر فرمود تا معضل فقر را براى همیشه حل کند. افراد نیازمندى که قادر به کار نیستند براى همیشه تحت پوشش دولت درآیند تا بتوانند با اطمینان خاطر از مستمرى خود، به دیگر برنامههاى زندگى بپردازند، و اگر امکان نجات ایشان از فقر وجود دارد، دولت باید هر چه زودتر به این کار اقدام ورزد. (4) امام (ع) خطاب به مالک مىفرمایند:
1- سهمى دایمى از بیتالمال براى این گروه اختصاص ده.
2- از محصولات مزارع دولتى نیز سهمى براى آنان تعیین کن.
3- به طور عادلانه حقوق همهى محرومین را، چه آنها که در مرکز زندگى مىکنند و چه آنانى که در دورترین نقطهى کشور ساکنند، به آنان برسان.
4- مبادا قدرت و نعمتى که از آن برخوردارى موجب شود که از این گروه غافل بمانى، چون براى این غفلت تو هیچ عذر و بهانهاى پذیرفته نیست و این بهانه که به خاطر رسیدگى به کارهاى بزرگ و مهم، آنان را فراموش کردى مورد قبول نیست.
5- باید سرپرستى و رسیدگى به افرادى را که به تو دسترسى ندارد و با چشم حقارت و پستى به آنها نگریسته شده و خوار و بىچیز قلمداد مىشوند، به عهده بگیرى.
6- براى رسیدگى به حال و کار این طبقهى محروم، از یاران بسیار امین و مورد اطمینان خود استفاده کن تا گزارشهاى دقیق در مورد احوال و گرفتارى آنان را برایت بازگو کنند.
7- چنان با جدیت در رسیدگى به حقوق این طبقهى محروم رفتار کن که در پیشگاه خدا کوتاهى نکرده باشى.
8- در میان تمام طبقات ملت، این قشر از همه، به عدالت و انصاف نیازمندترند.
9- همیشه نسبت به اداى حقوق این گروه، در پیش خود شرمنده باش، که شاید کوتاهى کرده باشى. (5).
این میزان از توجه به فقرا و محرومین جامعه از سوى حضرت على (ع) نشان مىدهد که فقرزدایى به طور کامل از اولویتهاى برنامههاى اقتصادى على (ع) بوده است، زیرا کشورى که بخش عظیمى از مردم آن فقیر باشند، یا با مشکلات اقتصادى زندگى کنند، داراى مردمى پژمرده، خوار، ذلیل، چاپلوس، تملقگو، بىبهره از بهداشت و… خواهد بود که هر لحظه نگاهشان به دست دیگران است. در چنین جامعهاى خلاقیت، نوآورى، امید به زندگى، عشق به کار و تلاش و… رخت بربسته و مردم همیشه نگران حال و آیندهى خود هستند. اگر چه نرخ درآمد سرانه و صادرات هم بالا برود و عدهاى صاحب ثروتهاى بادآوردهى کلان گردند یا نام کشور در صادرات فلان محصول در ردیف اول آمارهاى بین المللى قرار گیرد، در چنین جامعهاى شخصیت و عزت نفس انسانها لگدکوب شده و ارزشهاى والاى انسانى جاى خود را به پول و حاکمیت سرمایه مىدهند. در حالى که على (ع) تمام رشد و پیشرفت صادرات
و بالا رفتن سرمایه را، به خاطر بهبود وضع انسانهاى جامعه، حفظ عزت نفس آنها و حاکمیت ارزشهاى الهى و انسانى مىخواهد.
چنین جامعهاى فاقد شروط لازم براى نیل به رشد، توسعه و کمال است، زیرا در جامعهاى با ویژگىهاى فوق، این بعد به طور کلى فراموش شده و در توسعهى جامعه همانند کودک ناقص الخلقه، فقط بعضى از ابعاد آن رشد پیدا مىکند. بنابراین، ریشهکن ساختن فقر از جامعه، مهمترین مراحل و حتى از پیش شرطهاى رشد، توسعه و کمال است. (6).
ب) مالیات یا درآمد دولت
یکى از منابع درآمد دولت، مالیات است. هدف از گرفتن مالیات، بهبود اوضاع اقتصادى و رسیدگى به نیازهاى جامعه است. امام على (ع) «فقر را بلا و فراخى مال را یکى از نعمتهاى خدا» (7) مىدانست و همیشه سعى مىکرد مردم را از این نعمت بهرهمند ساخته، تا سطح زندگى اقتصادى مردم بالا برود، سپس با گرفتن مالیات از آنان، دیگر نابسامانىهاى اقتصادى جامعه را اصلاح نماید.
بنابراین، امام (ع) بیش از آنچه به گرفتن مالیات توجه نشان دهد به بهبود وضع مردم و بالا رفتن تولیدات آنها توجه مىکرد. امام (ع) خطاب به مالک اشتر مىنویسد:
»و در کار خراج چنان بنگر که صلاح خراج دهندگان در آن است، چه صلاح خراج و خراج دهندگان، به صلاح دیگران است و کار دیگران سامان نگیرد تا کار خراج دهندگان سامان نپذیرد؛ که مردمان
همگان، هزینه خوار خراجند و خراج دهندگان. باید نگریستنت به آبادانى زمین بیشتر از ستودن خراج باشد که ستودن خراج جز به آبادانى میسر نشود. آن که خراج خواهد و به آبادانى نپردازد، شهرها را ویران کند و بندگان را هلاک سازد و کارش جز به اندکى راست نیاید، و اگر از سنگینى مالیات شکایت کردند…، بار آنان را سبک گردان، چندان که مىدانى کارشان بدان سامان پذیرد.» (8).
امام (ع) چنین استدلال مىکند که سبک کردن مالیات مردم، بر حاکم سنگین نیست. علاوه بر آن، همانند اندوختهاى نزد مردم خواهد ماند. به این صورت که زمینهاى بیشترى آباد شده و با برداشت محصولات بیشتر، شهرها نیز به آبادانى مىگرایند و با بالا رفتن سطح زندگى مردم و آبادانى مزارع و شهرها، مالیات بیشترى وصول مىشود. مردم نیز نسبت به حکومت اطمینان و اعتماد پیدا خواهند کرد و حاکم مىداند که در مواقع نیاز، از پشتیبانى مردم برخوردار است.
»و زمین جز با تنگدستى ساکنان آن ویران نشود و مردم شهرها هنگامى تنگدست گردند که والیان روى به گرد آوردن مال آرند و از ماندن خود بر سر کار اطمینان ندارند و از آنچه مایهى عبرت است کمتر سود بردارند.» (9).
بنابراین، در گرفتن مالیات نیز «انسان» و بهبود زندگى مادى او، محور اصلى را تشکیل مىدهد. به عقیدهى امام (ع) حکومتهایى که اطمینان به بقاى خود ندارند از هر راهى، حتى با وارد آوردن فشار اقتصادى از مردم مالیات مىگیرند.
در مورد روش گرفتن مالیات و نوع برخورد مأمورین دولتى با مردم، امام (ع) دستورات ارزشمندى خطاب به مأمورین مالیات صادر فرمودهاند که در تمام آنها شخصیت و عزت نفس مردم حفظ، و خدشهدار شدن طبع بلند آنها به شدت نهى شده است. به عقیدهى امام (ع) تمام کارگزاران دولت، خدمتگزار مردمند و حق درشتى و فخرفروشى نسبت به آنان را ندارند. امام (ع) خطاب به مأمورین مالیاتى مىنویسد:
»… مسلمانى را مترسان، و اگر او را خوش نیاید، بر سرزمین وى مران، و بیش از حق خدا از مال او مستان. چون به قبیله رسى، بر سر آب فرود آى و به خانههایش داخل نشو، پس آهسته و آرام سوى ایشان رو تا به میان آنان رسى و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهى مکن، سپس بگو بندگان خدا، مرا ولى خدا و خلیفهى او سوى شما فرستاد تا حقى را که خدا در مالهاتان نهاده از شما بگیریم، آیا خدا را در مالهاى شما حقى هست تا آن را ادا سازید و به ولى او بپردازید؟ اگر کسى گفت نه، متعرض او مشو و اگر کسى گفت آرى، با او برو، بىآنکه او را بترسانى یا بیمش دهى یا بر او سخت گیرى یا کار را بر او سخت گردانى. آنچه از زر یا سیم به تو دهد بگیر و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بىرخصت او میان آن داخل مشو که بیشتر آن گله، از آن اوست؛ و چون به رمه
رسیدى چونان کسى به میانشان مرو که بر رمه چیرگى دارد یا خواهد که آنها را بیازارد، و چارپایان را از جا مگریزان و مترسان و با صاحب آن در گرفتن حق خدا بدرفتارى مکن. پس مال را دو بخش کن و صاحب مال را مخیر گردان و هر بخش را که برداشت معترض او مشو، پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقى مىآید، حق خدا را ادا کردن شاید. پس حق خدا را از او بگیر – و اگر گمان زیاد کند – و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند، بپذیر. سپس هر دو بخش را به هم بیامیز و همچون بار نخست قسمت کن، تا حق خدا را از مال او بستانى.» (10).
اگر چه مصادیق مذکور در جامعهى پیچیدهى امروزى، به سختى پیش مىآیند، ولى دستورالعمل فوق بیانگر یک برخورد انسانى است و برخورد انسانى زمان و مکان نمىشناسد. هرچند نامهى فوق فرمانى ساده براى گرفتن مالیات است، در آن صدها نکتهى اخلاقى و انسانى نهفته است که رهبران سیاسى باید آن را در هر زمان و مکانى مورد توجه قرار دهند. آنچه در این نامه موج مىزند اخلاق، انسانیت، متانت و احترام به شخصیت انسانهاست.
طبیعى است هر نظام سیاسى که با این متانت و وقار و با این منطق با مردم خود روبهرو شود، نوعى محبت، دلسوزى و احساس مسؤلیت در مردم ایجاد مىکند، به طورى که آنان آمادهى هرگونه فداکارى در راه کشور و نظام سیاسى آن مىگردند.
امام (ع) در نامهاى دیگر به یکى از مأمورین مالیات، (11) او را فرمان مىدهد
که مردم را نرنجاند و آنها را دروغگو ندانسته و به خاطر این که رئیس است، روى از آنان برنگرداند. اگر چه امام (ع) مىدانست که ممکن است مردم براى ندادن مالیات دروغ هم بگویند، مىخواست بدون اذیت و رنجش مردم، احساس امنیت و آرامش روانى در آنها به وجود آید. به فرض که چند بار هم دروغ بگویند، ولى حس اعتماد به آنها موجب مىشود که دفعات بعدى در خود احساس شخصیت کرده و دروغ نگویند. ارزش این نوع تربیت مردم، بسیار بالاتر از مالیاتى است که با اتهام به آنها و تفتیش اموال گرفته شود.
امام (ع) در نامهاى دیگر خطاب به مأموران مالیاتى مىفرمایند:
»… پس خودتان انصاف به مردم را روا دارید و در برآوردن حاجتهاى آنان شکیبایى ورزید، که شما رعیت را گنجورانید و امت را وکیلان و امامان را سفیران. حاجت کسى را روا ناکرده مگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید و براى گرفتن خراج، پوشش زمستانى و تابستانى – رعیت – را مفروشید و چارپایى را که بدان کار کنند و بندهاى را – که در اختیار دارند – و براى درهمى کسى را تازیانه مزنید و دست به مال کسى مبرید، نمازگزار باشد یا پیمان مسلمانان را عهدهدار.» (12).
بنابراین درگرفتن مالیات، که مهمترین رکن درآمد بود، حفظ شخصیت مردم و وارد نکردن فشار مالى بر آنان، در اولویت اول قرار دارد. امام (ع) ترجیح مىداد که درآمد ملى پایین بیاید – و تبعات آن را مىپذیرفت – ولى حاضر نبود
شخصیت انسانى لکهدار شده یا به عنوان فردى دروغگو معرفى گردد، یا به کسى توهین شود. در اجراى برنامههاى اقتصادى نیز على (ع) توسعهى انسانى را فراموش نمىکرد و حتى آن را مهمتر مىشمرد. (13).
1) الفقر الموت الاکبر، نهجالبلاغه، حکمت، 163.
2) »یا بنى انى أخاف علیک الفقر، فاستعذ بالله منه، فأن الفقر منقصه للدین، مدهشه للعقل، داعیه للمقت.«، نهجالبلاغه، حکمت 319.
3) »اللهم صن وجهى بالیسار، و لا تبذل جاهى بلاقتار، فأسترزق طالبى رزقک و أستعطف شرار خلقک، و أبتلى بحمد من أعطانى و أفتتن بذم من منعنى.«، نهجالبلاغه، خطبهى 225.
4) انصاریان، على، قانون اساسى حکومت على علیهالسلام، بنیاد نهجالبلاغه، 1359، ص 24.
5) به دلیل طولانى بودن متن، از ذکر آن خوددارى کرده و خوانندگان عزیز را به منبع اصلى ارجاع مىدهیم.ر.ک. نهجالبلاغه، سید جعفر شهیدى، پیشین، نامهى 53، صص 335 – 336.
6) علیخانى، علىاکبر، توسعه سیاسى از دیدگاه على علیهالسلام، سازمان تبلیغات اسلامى، 1379، ص 94.
7) »ألا و ان من البلا الفاقه…. و ان من النعم سعه المال.«، نهجالبلاغه، حکمت 388.
8) »و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله، فأن فى صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم، و لا صلاح لمن سواهم الا بهم، لأن الناس کلهم عیال على الخراج و أهله، ولیکن نظرک فى عماره الارض أبلغ من نظرک فى استجلاب الخراج لان ذلک لا یدرک الا بالعماره، و من طلب الخراج بغیر عماره اخرب البلاد و أهلک العباد، و لم یستقم أمره الا قلیلا، فان شکوا ثقلا أو…. خففت عنهم (عماره) بما ترجوا أن یصلح به امرهم.«، نهجالبلاغه، نامهى 53.
9) »…. و انما یؤتى خراب الأرض من اعواز أهلها و انها یعوز أهلها لاشراف أنفس الولاء على الجمع و سوء ظنهم بالبقا، و قله انتفاعهم بالعبر.» نهجالبلاغه، نامهى 53.
10) به دلیل طولانى بودن نامه، از ذکر اصل آن خوددارى کرده، خوانندگان عزیز را به منبع اصلى ارجاع مىدهیم. نهجالبلاغه، نامهى 25.
11) نهجالبلاغه، نامهى 26.
12) »فأنصفوا الناس من أنفسکم و أصبروا لحوائجهم، فانکم خزان الرعیه و وکلاء الامه و سفراء الائمه و لا تحشموا أحدا عن حاجته و لا تحبسوه عن طلبته و لا تبیعن للناس فى الخراج کسوه شتاء لا صیف و لا دابه یعتملون علیها و لا عبدا، و لا تضربن أحدا سوطا لمکان درهم و لا تمسن مال أحد من الناس مصل و لا معاهد.» نهجالبلاغه، نامهى 51.
13) علیخانى، توسعه سیاسى از دیدگاه على (ع(، ص 99.