جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مولفه‏ى اقتصادى (2)

زمان مطالعه: 9 دقیقه

چنانچه گذشت، یکى از مهم‏ترین اهداف حکومتى حضرت (ع(، ساختن

جامعه‏اى با اقتصادى سالم، درآمد بالا و عمران و آبادانى بود تا مردم با برخوردارى از رفاه نسبى، به معنویات، رشد کمالات و بالا بردن سطح فرهنگ و آگاهى خود بپردازند. در برنامه‏ها و شاخص‏هاى اقتصادى امام على (ع) «انسان«، بارزترین و مهم‏ترین جایگاه را از آن خود ساخته و تمام برنامه‏ها در جهت رشد، توسعه و کمال جامعه، حول محور انسان و سعادت او مى‏چرخد. در اینجا به بخش‏هایى از زیر مولفه‏هاى اقتصادى امام (ع) اشاره مى‏کنیم:

الف) فقر و نقش آن در انحطاط جامعه

امام على (ع) نمى‏پذیرفت که در آمد کشور بالا باشد، ولى گروهى از مردم در فقر زندگى کرده و از امکانات تربیتى، آموزشى، بهداشتى… محروم باشند، و یا کشور از عمران و آبادانى چندانى برخوردار نباشد. به عقیده‏ى على (ع(:

»فقر، بزرگ‏ترین مرگ است.» (1).

شکى نیست که جامعه‏ى فقیر، جامعه‏اى مرده است که هیچ گونه تحرک و نشاطى در جهت رشد، توسعه، کمال و شکوفایى اندیشه‏ها ندارد.

على (ع) به محمد حنیفه فرمود:

»اى پسرم، از فقر بر تو ترسانم، پس از آن، به خدا پناه ببر که فقر دین را زیان (نقصان) مى‏رساند و عقل را سرگردان مى‏نماید و دشمنى پدید مى‏آورد.» (2).

به عقیده‏ى امام على (ع) کسى که فقیر است، از نظر دین، ایمان و کمالات

معنوى نمى‏تواند به مراحل بالا برسد. در درجه‏ى اول، یک بعد از تکامل و توسعه‏ى انسانى – که از دیدگاه على (ع) جایگاه خاصى دارد – معطل مى‏ماند.

فقر، عقل را سرگردان مى‏کند. عقل سرگردان چگونه قادر است براى حل مشکلات اجتماعى متمرکز شده و راه‏هاى علم و پیشرفت را طى نماید؟!

بنابراین، پیامبر درونى انسان که چراغ هدایت او در مسیر رشد و توسعه است نیز کارى از پیش نمى‏برد و ابعاد دیگر توسعه، معطل خواهند ماند. فقر دشمنى پدید مى‏آورد و وجود دشمنى بین مردم آسایش، آرامش و امنیت را، که از ضروریات اولیه‏ى گام نهادن در راه توسعه، تکامل و تعامل هستند، از میان مى‏برد و در نتیجه، جامعه براى همیشه در جهل و عقب ماندگى خواهد ماند.

یکى از دلایل نکوهش فقر این است که شخصیت انسان را ضایع کرده و تحقیر مى‏نماید. انسان دچار صفات زشت اخلاقى شده و ممکن است به ستایش و چاپلوسى یا نکوهش بى‏مورد افراد بپردازد. امام (ع) براى نجات از فقر به درگاه خدا پناه برده، مى‏فرمایند:

»خدایا آبرویم را به توانگرى نگاه‏دار و حرمتم را به تنگدستى ضایع مگردان تا از بندگان روزى خوارت روزى خواهم و از آفریدگان بدکردارت مهربانى جویم و به ستودن کسى مبتلا شوم که به من عطایى ارزانى داشته و به نکوهیدن آن کسى فریفته گردم که بخشش خود را از من بازداشته.» (3).

حضرت على (ع) «قبر را بهتر از فقر» مى‏داند، چرا که در قبر، انسان دچار ذلت و خوارى نمى‏شود، ولى فقر بدتر از آن را نیز به دنبال خواهد داشت. از آنجا که حفظ گوهر شخصیت، عزت و مناعت طبع انسان‏ها از

رئوس برنامه‏هاى حضرت على (ع) بود، برنامه‏هاى وسیعى را براى ریشه کن ساختن فقر آغاز کرد تا هم در بعد فردى انسان‏ها نشاط، خلاقیت، شادابى و امید به زندگى را دریابند و هم اثرات آن در بعد اجتماعى ظاهر شده و جامعه به سوى رشد، توسعه و کمال حرکت نماید.

به عقیده‏ى امام (ع(، کمک‏هاى مقطعى به نیازمندان، گرچه کار پسندیده‏اى است، اساسى نیست؛ به همین دلیل دستوراتى به مالک اشتر صادر فرمود تا معضل فقر را براى همیشه حل کند. افراد نیازمندى که قادر به کار نیستند براى همیشه تحت پوشش دولت درآیند تا بتوانند با اطمینان خاطر از مستمرى خود، به دیگر برنامه‏هاى زندگى بپردازند، و اگر امکان نجات ایشان از فقر وجود دارد، دولت باید هر چه زودتر به این کار اقدام ورزد. (4) امام (ع) خطاب به مالک مى‏فرمایند:

1- سهمى دایمى از بیت‏المال براى این گروه اختصاص ده.

2- از محصولات مزارع دولتى نیز سهمى براى آنان تعیین کن.

3- به طور عادلانه حقوق همه‏ى محرومین را، چه آنها که در مرکز زندگى مى‏کنند و چه آنانى که در دورترین نقطه‏ى کشور ساکنند، به آنان برسان.

4- مبادا قدرت و نعمتى که از آن برخوردارى موجب شود که از این گروه غافل بمانى، چون براى این غفلت تو هیچ عذر و بهانه‏اى پذیرفته نیست و این بهانه که به خاطر رسیدگى به کارهاى بزرگ و مهم، آنان را فراموش کردى مورد قبول نیست.

5- باید سرپرستى و رسیدگى به افرادى را که به تو دسترسى ندارد و با چشم حقارت و پستى به آنها نگریسته شده و خوار و بى‏چیز قلمداد مى‏شوند، به عهده بگیرى.

6- براى رسیدگى به حال و کار این طبقه‏ى محروم، از یاران بسیار امین و مورد اطمینان خود استفاده کن تا گزارش‏هاى دقیق در مورد احوال و گرفتارى آنان را برایت بازگو کنند.

7- چنان با جدیت در رسیدگى به حقوق این طبقه‏ى محروم رفتار کن که در پیشگاه خدا کوتاهى نکرده باشى.

8- در میان تمام طبقات ملت، این قشر از همه، به عدالت و انصاف نیازمندترند.

9- همیشه نسبت به اداى حقوق این گروه، در پیش خود شرمنده باش، که شاید کوتاهى کرده باشى. (5).

این میزان از توجه به فقرا و محرومین جامعه از سوى حضرت على (ع) نشان مى‏دهد که فقرزدایى به طور کامل از اولویت‏هاى برنامه‏هاى اقتصادى على (ع) بوده است، زیرا کشورى که بخش عظیمى از مردم آن فقیر باشند، یا با مشکلات اقتصادى زندگى کنند، داراى مردمى پژمرده، خوار، ذلیل، چاپلوس، تملق‏گو، بى‏بهره از بهداشت و… خواهد بود که هر لحظه نگاهشان به دست دیگران است. در چنین جامعه‏اى خلاقیت، نوآورى، امید به زندگى، عشق به کار و تلاش و… رخت بربسته و مردم همیشه نگران حال و آینده‏ى خود هستند. اگر چه نرخ درآمد سرانه و صادرات هم بالا برود و عده‏اى صاحب ثروت‏هاى بادآورده‏ى کلان گردند یا نام کشور در صادرات فلان محصول در ردیف اول آمارهاى بین المللى قرار گیرد، در چنین جامعه‏اى شخصیت و عزت نفس انسان‏ها لگدکوب شده و ارزش‏هاى والاى انسانى جاى خود را به پول و حاکمیت سرمایه مى‏دهند. در حالى که على (ع) تمام رشد و پیشرفت صادرات

و بالا رفتن سرمایه را، به خاطر بهبود وضع انسان‏هاى جامعه، حفظ عزت نفس آنها و حاکمیت ارزش‏هاى الهى و انسانى مى‏خواهد.

چنین جامعه‏اى فاقد شروط لازم براى نیل به رشد، توسعه و کمال است، زیرا در جامعه‏اى با ویژگى‏هاى فوق، این بعد به طور کلى فراموش شده و در توسعه‏ى جامعه همانند کودک ناقص الخلقه، فقط بعضى از ابعاد آن رشد پیدا مى‏کند. بنابراین، ریشه‏کن ساختن فقر از جامعه، مهم‏ترین مراحل و حتى از پیش شرطهاى رشد، توسعه و کمال است. (6).

ب) مالیات یا درآمد دولت

یکى از منابع درآمد دولت، مالیات است. هدف از گرفتن مالیات، بهبود اوضاع اقتصادى و رسیدگى به نیازهاى جامعه است. امام على (ع) «فقر را بلا و فراخى مال را یکى از نعمت‏هاى خدا» (7) مى‏دانست و همیشه سعى مى‏کرد مردم را از این نعمت بهره‏مند ساخته، تا سطح زندگى اقتصادى مردم بالا برود، سپس با گرفتن مالیات از آنان، دیگر نابسامانى‏هاى اقتصادى جامعه را اصلاح نماید.

بنابراین، امام (ع) بیش از آنچه به گرفتن مالیات توجه نشان دهد به بهبود وضع مردم و بالا رفتن تولیدات آنها توجه مى‏کرد. امام (ع) خطاب به مالک اشتر مى‏نویسد:

»و در کار خراج چنان بنگر که صلاح خراج دهندگان در آن است، چه صلاح خراج و خراج دهندگان، به صلاح دیگران است و کار دیگران سامان نگیرد تا کار خراج دهندگان سامان نپذیرد؛ که مردمان

همگان، هزینه خوار خراجند و خراج دهندگان. باید نگریستنت به آبادانى زمین بیشتر از ستودن خراج باشد که ستودن خراج جز به آبادانى میسر نشود. آن که خراج خواهد و به آبادانى نپردازد، شهرها را ویران کند و بندگان را هلاک سازد و کارش جز به اندکى راست نیاید، و اگر از سنگینى مالیات شکایت کردند…، بار آنان را سبک گردان، چندان که مى‏دانى کارشان بدان سامان پذیرد.» (8).

امام (ع) چنین استدلال مى‏کند که سبک کردن مالیات مردم، بر حاکم سنگین نیست. علاوه بر آن، همانند اندوخته‏اى نزد مردم خواهد ماند. به این صورت که زمین‏هاى بیشترى آباد شده و با برداشت محصولات بیشتر، شهرها نیز به آبادانى مى‏گرایند و با بالا رفتن سطح زندگى مردم و آبادانى مزارع و شهرها، مالیات بیشترى وصول مى‏شود. مردم نیز نسبت به حکومت اطمینان و اعتماد پیدا خواهند کرد و حاکم مى‏داند که در مواقع نیاز، از پشتیبانى مردم برخوردار است.

»و زمین جز با تنگدستى ساکنان آن ویران نشود و مردم شهرها هنگامى تنگدست گردند که والیان روى به گرد آوردن مال آرند و از ماندن خود بر سر کار اطمینان ندارند و از آنچه مایه‏ى عبرت است کمتر سود بردارند.» (9).

بنابراین، در گرفتن مالیات نیز «انسان» و بهبود زندگى مادى او، محور اصلى را تشکیل مى‏دهد. به عقیده‏ى امام (ع) حکومت‏هایى که اطمینان به بقاى خود ندارند از هر راهى، حتى با وارد آوردن فشار اقتصادى از مردم مالیات مى‏گیرند.

در مورد روش گرفتن مالیات و نوع برخورد مأمورین دولتى با مردم، امام (ع) دستورات ارزشمندى خطاب به مأمورین مالیات صادر فرموده‏اند که در تمام آنها شخصیت و عزت نفس مردم حفظ، و خدشه‏دار شدن طبع بلند آنها به شدت نهى شده است. به عقیده‏ى امام (ع) تمام کارگزاران دولت، خدمتگزار مردمند و حق درشتى و فخرفروشى نسبت به آنان را ندارند. امام (ع) خطاب به مأمورین مالیاتى مى‏نویسد:

»… مسلمانى را مترسان، و اگر او را خوش نیاید، بر سرزمین وى مران، و بیش از حق خدا از مال او مستان. چون به قبیله رسى، بر سر آب فرود آى و به خانه‏هایش داخل نشو، پس آهسته و آرام سوى ایشان رو تا به میان آنان رسى و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهى مکن، سپس بگو بندگان خدا، مرا ولى خدا و خلیفه‏ى او سوى شما فرستاد تا حقى را که خدا در مال‏هاتان نهاده از شما بگیریم، آیا خدا را در مال‏هاى شما حقى هست تا آن را ادا سازید و به ولى او بپردازید؟ اگر کسى گفت نه، متعرض او مشو و اگر کسى گفت آرى، با او برو، بى‏آنکه او را بترسانى یا بیمش دهى یا بر او سخت گیرى یا کار را بر او سخت گردانى. آنچه از زر یا سیم به تو دهد بگیر و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بى‏رخصت او میان آن داخل مشو که بیش‏تر آن گله، از آن اوست؛ و چون به رمه

رسیدى چونان کسى به میانشان مرو که بر رمه چیرگى دارد یا خواهد که آنها را بیازارد، و چارپایان را از جا مگریزان و مترسان و با صاحب آن در گرفتن حق خدا بدرفتارى مکن. پس مال را دو بخش کن و صاحب مال را مخیر گردان و هر بخش را که برداشت معترض او مشو، پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقى مى‏آید، حق خدا را ادا کردن شاید. پس حق خدا را از او بگیر – و اگر گمان زیاد کند – و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند، بپذیر. سپس هر دو بخش را به هم بیامیز و همچون بار نخست قسمت کن، تا حق خدا را از مال او بستانى.» (10).

اگر چه مصادیق مذکور در جامعه‏ى پیچیده‏ى امروزى، به سختى پیش مى‏آیند، ولى دستورالعمل فوق بیانگر یک برخورد انسانى است و برخورد انسانى زمان و مکان نمى‏شناسد. هرچند نامه‏ى فوق فرمانى ساده براى گرفتن مالیات است، در آن صدها نکته‏ى اخلاقى و انسانى نهفته است که رهبران سیاسى باید آن را در هر زمان و مکانى مورد توجه قرار دهند. آنچه در این نامه موج مى‏زند اخلاق، انسانیت، متانت و احترام به شخصیت انسان‏هاست.

طبیعى است هر نظام سیاسى که با این متانت و وقار و با این منطق با مردم خود روبه‏رو شود، نوعى محبت، دلسوزى و احساس مسؤلیت در مردم ایجاد مى‏کند، به طورى که آنان آماده‏ى هرگونه فداکارى در راه کشور و نظام سیاسى آن مى‏گردند.

امام (ع) در نامه‏اى دیگر به یکى از مأمورین مالیات، (11) او را فرمان مى‏دهد

که مردم را نرنجاند و آنها را دروغگو ندانسته و به خاطر این که رئیس است، روى از آنان برنگرداند. اگر چه امام (ع) مى‏دانست که ممکن است مردم براى ندادن مالیات دروغ هم بگویند، مى‏خواست بدون اذیت و رنجش مردم، احساس امنیت و آرامش روانى در آنها به وجود آید. به فرض که چند بار هم دروغ بگویند، ولى حس اعتماد به آنها موجب مى‏شود که دفعات بعدى در خود احساس شخصیت کرده و دروغ نگویند. ارزش این نوع تربیت مردم، بسیار بالاتر از مالیاتى است که با اتهام به آنها و تفتیش اموال گرفته شود.

امام (ع) در نامه‏اى دیگر خطاب به مأموران مالیاتى مى‏فرمایند:

»… پس خودتان انصاف به مردم را روا دارید و در برآوردن حاجت‏هاى آنان شکیبایى ورزید، که شما رعیت را گنجورانید و امت را وکیلان و امامان را سفیران. حاجت کسى را روا ناکرده مگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید و براى گرفتن خراج، پوشش زمستانى و تابستانى – رعیت – را مفروشید و چارپایى را که بدان کار کنند و بنده‏اى را – که در اختیار دارند – و براى درهمى کسى را تازیانه مزنید و دست به مال کسى مبرید، نمازگزار باشد یا پیمان مسلمانان را عهده‏دار.» (12).

بنابراین درگرفتن مالیات، که مهم‏ترین رکن درآمد بود، حفظ شخصیت مردم و وارد نکردن فشار مالى بر آنان، در اولویت اول قرار دارد. امام (ع) ترجیح مى‏داد که درآمد ملى پایین بیاید – و تبعات آن را مى‏پذیرفت – ولى حاضر نبود

شخصیت انسانى لکه‏دار شده یا به عنوان فردى دروغ‏گو معرفى گردد، یا به کسى توهین شود. در اجراى برنامه‏هاى اقتصادى نیز على (ع) توسعه‏ى انسانى را فراموش نمى‏کرد و حتى آن را مهم‏تر مى‏شمرد. (13).


1) الفقر الموت الاکبر، نهج‏البلاغه، حکمت، 163.

2) »یا بنى انى أخاف علیک الفقر، فاستعذ بالله منه، فأن الفقر منقصه للدین، مدهشه للعقل، داعیه للمقت.«، نهج‏البلاغه، حکمت 319.

3) »اللهم صن وجهى بالیسار، و لا تبذل جاهى بلاقتار، فأسترزق طالبى رزقک و أستعطف شرار خلقک، و أبتلى بحمد من أعطانى و أفتتن بذم من منعنى.«، نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 225.

4) انصاریان، على، قانون اساسى حکومت على علیه‏السلام، بنیاد نهج‏البلاغه، 1359، ص 24.

5) به دلیل طولانى بودن متن، از ذکر آن خوددارى کرده و خوانندگان عزیز را به منبع اصلى ارجاع مى‏دهیم.ر.ک. نهج‏البلاغه، سید جعفر شهیدى، پیشین، نامه‏ى 53، صص 335 – 336.

6) علیخانى، على‏اکبر، توسعه سیاسى از دیدگاه على علیه‏السلام، سازمان تبلیغات اسلامى، 1379، ص 94.

7) »ألا و ان من البلا الفاقه…. و ان من النعم سعه المال.«، نهج‏البلاغه، حکمت 388.

8) »و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله، فأن فى صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم، و لا صلاح لمن سواهم الا بهم، لأن الناس کلهم عیال على الخراج و أهله، ولیکن نظرک فى عماره الارض أبلغ من نظرک فى استجلاب الخراج لان ذلک لا یدرک الا بالعماره، و من طلب الخراج بغیر عماره اخرب البلاد و أهلک العباد، و لم یستقم أمره الا قلیلا، فان شکوا ثقلا أو…. خففت عنهم (عماره) بما ترجوا أن یصلح به امرهم.«، نهج‏البلاغه، نامه‏ى 53.

9) »…. و انما یؤتى خراب الأرض من اعواز أهلها و انها یعوز أهلها لاشراف أنفس الولاء على الجمع و سوء ظنهم بالبقا، و قله انتفاعهم بالعبر.» نهج‏البلاغه، نامه‏ى 53.

10) به دلیل طولانى بودن نامه، از ذکر اصل آن خوددارى کرده، خوانندگان عزیز را به منبع اصلى ارجاع مى‏دهیم. نهج‏البلاغه، نامه‏ى 25.

11) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 26.

12) »فأنصفوا الناس من أنفسکم و أصبروا لحوائجهم، فانکم خزان الرعیه و وکلاء الامه و سفراء الائمه و لا تحشموا أحدا عن حاجته و لا تحبسوه عن طلبته و لا تبیعن للناس فى الخراج کسوه شتاء لا صیف و لا دابه یعتملون علیها و لا عبدا، و لا تضربن أحدا سوطا لمکان درهم و لا تمسن مال أحد من الناس مصل و لا معاهد.» نهج‏البلاغه، نامه‏ى 51.

13) علیخانى، توسعه سیاسى از دیدگاه على (ع(، ص 99.