حفظ و اعادهی صلح و امنیت بینالمللی مسئولیت انحصاری شورای امنیت نیست؛ زیرا هدف اصلی سازمان ملل متحد حفظ صلح و امنیت جهانی است و این هدف ایجاب میکند که تمامی ارکان سازمان ملل، به ویژه مجمع عمومی، که فراگیرترین رکن سازمان ملل متحد است، در حفظ صلح مشارکت کند، اما برای اینکه به صورت مؤثر با عواملی که صلح و امنیت جهانی را به خطر میاندازد، مقابله شود، وظیفهی اصلی پاسداری از صلح را به شورای امنیت سپردند و امکان دست زدن به اقدامهای اجرایی را برایش پیشبینی کردند. بدین ترتیب مسئولیت دیگر ارکان، به ویژه مجمع عمومی، درباره مهمترین هدف سازمان ملل متحد، مسئولیتی ثانوی و تبعی است.
در مورد جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، مجمع عمومی که براساس مواد 11، 10 و 13 منشور و به دلیل عدم اقدام سریع و مؤثر شورای امنیت، امکان بررسی مسئله را داشت، تا 25 ماه واکنشی از خود نشان نداد. سرانجام نیز با صدور قطعنامهای، که چیزی جز تکرار مواضع شورای امنیت نبود، سکوت خود را شکست (قطعنامه 3 / 37 A مورخ 22 اکتبر 1982 برابر با 30 مهر 1361(. مجمع عمومی، این قطعنامه را «پیامدهای طولانی شدن درگیری مسلحانه بین ایران و عراق» نامید. عنوان قطعنامه نشان میداد که این ادامهی مناقشه است که مجمع را به صدور قطعنامه مجبور میکند نه آغاز جنگ و تجاوز (1) بیگمان، نام قطعنامه بر آن دلالت دارد که مجمع عمومی، بیش از شورای امنیت، از عراق جانبداری کرده؛ زیرا به طور تلویحی، ایران را به دلیل نپذیرفتن قطعنامه شورا، مسئول ادامهی جنگ دانسته است. زمانی که عراق با تهاجم همهجانبهی خود حدود 16000 کیلومتر مربع از خاک ایران را به اشغال درآورد، مجمع سکوت کرد. پس از این قطعنامه نیز مجمع عمومی در برابر استفادهی مکرر عراق از سلاحهای شیمیایی که واکنش منفی شورای امنیت را به دنبال داشت، سکوت کرد.
از مجمع عمومی، که در آن تمام کشورهای عضو سازمان ملل متحد، با یک حق رأی حضور دارند و هیچ کشوری از «حق وتو» برخوردار نیست، این توقع منطقی بود که بنا به ساختار دموکراتیک خود، به صورت مؤثر و عادلانهتری با کل جنگ یا برخی از جوانب اساسی آن برخورد کند، به ویژه زمانی که مشاهده کرد، قطعنامههای شورای امنیت کارآیی لازم را ندارد (در واقع، شورای امنیت وظایف خود را به طور کامل انجام نداد(، میتوانست با استفاده از اختیارات خود، طبق قطعنامهی «اتحاد برای صلح» در مورد تجاوز عراق به ایران اقدام کند، اما از برداشتن گام مؤثری در این زمینه خودداری کرد. (2) در واقع، مجمع عمومی میتوانست از کشورهای دیگر درخواست کند که از ارسال عوامل و تجهیزات شیمیایی به طرفهای درگیر خودداری کنند، اما با سکوت خود تکرار جنایتهای رژیم عراق را امکانپذیر کرد.
در کارنامهی غیرقابل قبول مجمع در مورد جنگ عراق علیه ایران، نکتههای منفی دیگری نیز وجود دارد. انتخاب نمایندهی عراق به ریاست سی و ششمین اجلاس مجمع عمومی ملل متحد در سال 1981، یعنی همان زمانی که بخشهای وسیعی از خاک جمهوری اسلامی ایران در اشغال عراق بود، از جملهی این نکتههای منفی است که ایران ضمن اعتراض بدان، آن را شکستی جدی برای سازمان ملل متحد و اصول مورد قبول سازمان اعلام کرد.
پیش از آن، در سال 1980، ریاست کمیتهی ویژهی افزایش کارآیی اصل عدم توسل به زور در روابط بینالمللی – که از کمیتههای فرعی کمیتهی ششم (کمیته حقوقی مجمع عمومی) است – بر عهدهی نماینده عراق بود. در سال 1985 نیز، در اجلاس چهلم مجمع عمومی، ریاست کمیتهی ششم به نمایندهی عراق سپرده شد. هر چند این سه انتخاب منع قانونی نداشت، اما از
نظر اخلاقی، زیبندهی مجمع عمومی نبود؛ زیرا عراق درگیر جنگ با یک کشور دیگر عضو ملل متحد بود و چنین انتخابی به منزلهی طرفداری از این کشور (عراق) تلقی میشد.
بدین ترتیب، مجمع عمومی از آغاز تهاجم سراسری به جمهوری اسلامی و اشغال بخش وسیعی از خاک ایران و در دیگر موارد، از جمله حمله به شهرهای بیدفاع و به کار بردن سلاحهای شیمیایی علیه شهروندان غیرنظامی و نظامیان ایرانی و…، که نقض بارز موازین حقوق بشردوستانهی بینالمللی بود، به جز یک مورد – که ذکر شد – هرگز به وظیفهی قانونی خود عمل نکرد و به عبارت دیگر، موضع جانبدارانهی خود را از عراق تا آخر جنگ حفظ کرد.
1) مأخذ 1، ص 108.
2) قطعنامهی «اتحاد برای صلح» به شماره (377A (V، که در زمان جنگ کره در تاریخ 3 نوامبر 1950 در مجمع عمومی تصویب شد، بدین مضمون بود که هر گاه شورای امنیت نتواند برای مقابله با نقض صلح یا تجاوز اقدام کند، مجمع عمومی در جلسهی فوقالعاده فوریای نسبت به اعزام نیروی نظامی به مناطق بحرانی تصمیمگیری میکند.