جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه (43)

زمان مطالعه: 11 دقیقه

تاریخ و اسناد دو موضوع همزاد و همنشین به شمار می‏روند. رویدادها، اعمال قدرت، تحولات سیاسی، انقلاب‏ها، جنگ‏ها و جابه‏جایی در قدرت سیاسی همراه با ساختارها، سازمان‏ها، اراده‏های معطوف به حفظ قدرت و تحول آن، سبب تصمیم‏گیری‏ها و رفتارهای آشکار و پنهان می‏شوند. اسناد زاییده راهبردها، تصمیم و رفتارها هستند و یکی از اجزاء مهم و تعیین کننده در آگاهی بخشی درباره‏ی چرایی، چیستی و چگونگی تصمیم‏ها و رفتارها و بالطبع تحولات و رویدادها می‏باشند. اهمیت اسناد و پی بردن از این طریق به حقایق امور تا آنجا است که رویکرد سندسازی و تحریف واقعیت‏ها، به عنوان یک نگرانی جدی، بر مطالعات تاریخی تأثیر گذار بوده است.

اسناد در سطوح مختلف پایه‏ای قوی برای مطالعات تاریخی بوده است: سطوح فروملی، ملی و بین‏المللی. در هر سه سطح مورد اشاره یعنی گروه‏های سیاسی و غیر رسمی، دولت‏ها و سازمان‏های بین‏المللی و شرکت‏های چند ملیتی، در رفتار سیاسی، اقتصادی و امنیتی و نظامی خود اسنادی را به جای می‏گذارند که برای فهم دقیق رویدادها و تحولات، مطالعه آنها ضروری است.

سازمان‏های بین‏المللی، به خصوص سازمان ملل و نهاد اصلی آن شورای امنیت، در جریان رویدادهای سیاسی، همواره مرجعی مهم برای رسیدگی به بحران‏ها، جنگ‏ها، استقلال دولت‏ها و تحولات بین‏المللی هستند و به تبع آن، اسناد این سازمان‏ها منابعی اساسی برای مطالعات سیاسی است.

»سازمان ملل متحد» از سال 1945 جایگزین «جامعه ملل» گردید و با سازمان‏ها و بخش‏های مختلف، در ابعاد گوناگون به عنوان ناظر،هادی و داور بین‏المللی به ایفای نقش پرداخت. در میان اجزاء و ارکان سازمان ملل، سه رکن این سازمان شامل مجمع عمومی، دبیر کل و شورای امنیت، دامنه شمول و قدرت و نفوذ آن را تعیین می‏کنند. در مجمع عمومی دولت‏ها صرف نظر از بزرگ و کوچک بودن، برخورداری از قدرت کم یا زیاد و نیز

میزان توانایی مالی و اقتصادی، به بیان مسائل مورد علاقه خود می‏پردازند. دبیر کل نیز به رغم تأثیرپذیری ساختاری از شورای امنیت، بیشتر در چارچوب مجمع قابل تعریف است. اما شورای امنیت، مجمعی در درون سازمان ملل است که تصمیم‏ها و رفتارهای آن، معطوف به منافع و اراده قدرت‏های بزرگ است. این نقش آن قدر تعیین کننده است که پنج عضو دائمی شورا شامل آمریکا، انگلستان، فرانسه، چین و شوروی سابق (اکنون روسیه) تصمیم‏های اساسی و سمت‏گیری‏های رفتاری سازمان ملل را مشخص می‏سازند. در میان این پنج عضو نیز دولتی که دارای قدرت نظامی و تکنولوژی، توانایی مالی و اقتصادی، سرزمین و جمعیت، و نفوذ بین‏المللی بیشتری باشد، تأثیرگذاری بیشتری دارد.

»منشور ملل متحد» مبنای تصمیم‏ها و رفتارهای سازمان ملل و شورای امنیت تعیین شده است. در میان فصول منشور، که بن مایه نقش شورا را رقم زده است، نظم بین‏المللی و حفظ صلح و امنیت درج شده است. وظیفه ذاتی شورا به عنوان داور بین‏المللی آن است که مانع از بی‏نظمی و تعرض واحدهای سیاسی به یکدیگر شود؛ و در صورت وقوع جنگ مطابق فصول 6 و 7 منشور باید به اعاده نظم و تنبیه متجاوز اقدام نماید. علاوه بر این، شورا کانون ارجاع شکایت‏ها و درخواست‏ها برای حفظ و مقابله با بی‏نظمی است. واحدهای سیاسی هنگام تهدید، بحران، یا تعرض سایر واحدهای همسایه یا دولت‏های منطقه‏یی و یا فرامنطقه‏یی به آنها، به مکاتبات حقوقی و سیاسی و نیز ارسال گزارش از وضعیت موجود به شورا، مبادرت می‏ورزند و از این طریق خواهان رسیدگی شورا به خواسته‏های خود و حل و فصل مسائل می‏شوند.

جنگ ایران و عراق به عنوان منازعه‏یی محدود اما طولانی، پس از جنگ جهانی دوم موردی منحصر به فرد است که به مدت 8 سال، منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را تحت تأثیر قرار داد. دو کشور درگیر، در طول دوران نزاع به مکاتبه با دبیر کل و گاهی نیز با رئیس شورای امنیت روی آوردند. نامه‏های دولت‏های عراق و ایران در سطوح رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و نیز هیئت نمایندگی، به شورا و دبیر کل ارسال می‏شد و به عنوان اسناد سازمان ملل به ثبت می‏رسید. این صدها نامه و گزارش علاوه بر ثبت آنها به عنوان سند، مواضع دو کشور را در طول جنگ نشان می‏دهد و نیز حکایت‏گر روند جنگ می‏باشد. در این مکاتبات طرفین سعی کرده‏اند شورا را متوجه اقدامات خلاف قانون و ناقض منشور از جانب طرف مقابل کرده و شورا را وادار به اقدام نمایند. در این میان، دولت عراق مکاتبات بیشتری داشته و حتی در بدیهی‏ترین امور، از جمله تجاوز به جمهوری اسلامی ایران، کوشیده است که طرف مقابل را مقصر و خود را مبرا نشان دهد.

علاوه بر مکاتبات دو طرف، نامه‏های دبیر کل به سران یا وزیران خارجه دو کشور و همچنین مواضع و تصمیم‏های مجمع عمومی و شورای امنیت که در قالب بیانیه یا قطعنامه صادر می‏شد، بخش مهم دیگری از مجموعه‏ی اسناد به ثبت رسیده‏ی سازمان ملل درباره این رخداد بزرگ است.

مکتوبات ارسالی عراق به سازمان ملل درباره شروع جنگ جالب توجه است. در سند شماره 10 مورخ 24 سپتامبر 1980)2 / 7 / 1359) از طرف نمایندگی عراق در سازمان ملل خطاب به دبیر کل، دلایل واهی زیر پا گذاشتن قرارداد 1975 الجزایر و شروع جنگ بیان شده است. در سند شماره 11 نیز سعدون حمادی وزیر امور خارجه طی نامه به رئیس شورای امنیت صریحا اعلام کرده است که عراق توافق نامه 6 مارس 1975)15 اسفند 1353) الجزایر را فسخ کرده و از طریق حمله نظامی در پی دست‏یابی به حقوق خود برآمده است. این اقدام، یعنی تجاوز فراگیر به ایران، دفاع از خود نامیده شده است. در حالی که در مورخ 11 فوریه 1979)22 بهمن 1357) عراق با اعزام عناصر و واحدهای نظامی به مرزهای جنوب و جنوب غربی استان خوزستان و نیز کردستان با هدف اجرای عملیات خرابکارانه و کمک به گروه‏های ضد انقلاب، عملا قرارداد 1975 را فسخ کرده بود. صدام حسین رئیس جمهور عراق نیز در (سند شماره 15) نامه مورخ 26 سپتامبر 1980 (4 مهر 1359(، یعنی روز پنجم حمله نظامی به ایران و در حالی که ارتش او در پنج استان ایران تا عمق و پهنه زیاد پیشروی کرده بود، خطاب به دبیر کل نوشت:

»… عراق شدیدا به دنبال صلح و امنیت بین‏المللی است که نبایستی مورد تهدید واقع شود… آنچه تاکنون انجام داده‏ایم متأثر از حقوق قانونی خود و اعاده آن می‏باشد، و علی‏رغم اینکه به طور منطقی جهت دست‏یابی به حقوق خود عمل کرده‏ایم، دولت ایران با حملات ناجوانمردانه علیه منافع حیاتی ما و منطقه و نیز کل جهان، در جهت تشدید وضعیت اقدام کرده است، به طوری که راهی برای ما باقی نگذاشته و مجبوریم برای حفظ منافع خویش از خود دفاع نماییم!«

جالب‏تر از نامه صدام حسین، نامه وزیر امور خارجه عراق به دبیر کل سازمان ملل در 15 آگوست 1981)24 مرداد 1360) است که در مورخ 4 سپتامبر 1981 (13 شهریور 1360) به عنوان سند شورای امنیت منتشر شد (سند شماره 40) (1) در این نامه قوی‏ترین دلیل برای متجاوز بودن ایران، اظهارات مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اعلام شده است. این اظهارات که در روزنامه لوماتن فرانسه در مورخ 3 آگوست 1981)2 / 5 / 1360) چاپ شده، چنین است: «به عنوان یک گروه اعلام می‏داریم که رهبران مذهبی مسئول جنگ علیه عراق می‏باشند. ما نوارهای کاست مستندی را از اقدامات تحریک‏آمیزی که آنها علیه عراقی‏ها دستور داده‏اند در اختیار داریم.» استناد وزیر امور خارجه عراق به اظهارات رهبر سازمانی است که فراگیرترین اقدامات تروریستی را علیه مردم کوچه و بازار، نخبگان، امامان جمعه و جماعت و مقامات سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران در نیمه اول سال 1360 انجام داده و عده

بسیاری را به شهادت رسانده است. رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس دیوان عالی کشور، دادستان، نمایندگان مجلس و… از آن جمله بوده‏اند. سازمان مجاهدین خلق علاوه بر همکاری اطلاعاتی و جاسوسی با دولت و ارتش عراق، از سال 1986)1365) عملا در کنار ارتش عراق به عملیات نظامی علیه رزمندگان ایران مبادرت ورزید و خسارات زیادی به ملت ایران وارد ساخت.

در زمینه بهانه‏جویی برای تجاوز به ایران، مقامات عراق در نامه خود به سازمان ملل حمله ایران به مناطق مسکونی عراق را دلیل باطل اعلام کردن قرارداد 1975 عنوان کرده‏اند. در حالی که نه قبل از جنگ و نه پس از شروع جنگ، به رغم حملات وسیع موشکی و هوایی عراق به شهرهای ایران از جمله اهواز، دزفول، اندیمشک، خارک و… که برخی در عمق 200 کیلومتری مرز مشترک دو کشور قرار دارند، ایران کوچک‏ترین اقدامی در مقابله به مثل برای حمله به مناطق مسکونی عراق ننمود؛ فقط از اسفند 1363 و پس از آن که رهبران عراق حمله به شهرها را تا تهران و سایر شهرهای کشور گسترش دادند و کوشیدند از آن چون ابزاری مؤثر در تسلیم کردن اراده ملت و دولت ایران بهره گیرند، به مقابله به مثل در سطح محدود روی آورد. بنابراین، رفتار و مواضع رهبران عراق که بر دروغ و فریب و ادعا استوار بود – بدیهی‏ترین موضوعات جنگ همچون تجاوز به ایران را شامل می‏شد. آنها ایران را شروع کننده جنگ اعلام می‏کردند و در نامه‏های خود به ارکان سازمان ملل، می‏کوشیدند این دروغ را واقعیت جلوه دهند. اما سرانجام و البته بسیار دیر، خاویر پرز دکوئیار دبیر کل وقت سازمان ملل، در پی مأموریتی که شورای امنیت درباره تعیین متجاوز به وی محول کرده بود، در 9 دسامبر 1991 (18 آذر 1370) گزارشی درباره‏ی اجرای قطعنامه‏ی 598 تسلیم شورای امنیت کرد. در بند 6 این گزارش آمده است: «رویداد برجسته‏ای که تحت عنوان موارد نقض حقوق و مقررات بین‏الملل بدان اشاره کردم، همانا حمله‏ی 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359) علیه ایران است که براساس منشور سازمان ملل متحد، اصول و قوانین شناخته شده‏ی بین‏المللی یا اصول اخلاقی بین‏المللی قابل توجیه نیست و موجب مسئولیت مخاصمه است.«

رویکرد دروغ و فریب، جنبه‏های دیگری از نامه نگاری‏های مقامات عراقی با سازمان ملل را شامل می‏شود. به عنوان مثال، برخی اسناد عراق به جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی پرداخته و به عنوان جزایر عربی، خواستار عقب‏نشینی ایران از آنها شده است. این جزایر هنگام تجاوز هم از جمله اهداف عراق عنوان شد و به ریشه‏های تاریخی مالکیت ایران بر این جزایر کم‏ترین توجهی نشد. اما از سوی دیگر، عراق کویت را استان نوزدهم خود می‏دانست و حتی براساس این ادعا پس از پایان جنگ با ایران، به کویت تجاوز کرد و تمام ملت‏های منطقه را بهت‏زده کرد. زیرا کویت از لحاظ مالی، پشتیبانی و جغرافیایی، عراق را در جنگ ایران به طور گسترده یاری داده بود.

دروغ دیگر عراقی‏ها در اسناد سازمان ملل، که رسانه‏های غربی و به خصوص رسانه‏های صهیونیستی به آن دامن می‏زدند، موضوع خرید سلاح‏های اسرائیلی توسط ایران است. مقامات عراقی با این ادعای کذب درصدد مشروعیت بخشیدن به تجاوز خود و دادن شمول به اهداف خود مبنی بر حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل بودند. اما همگان در عالم، و به خصوص دول عربی منطقه، می‏دانستند که سخت‏ترین و صادق‏ترین دشمن اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن بوده است. استنادات عراق در ادعاهایش درباره خرید سلاح‏های اسرائیلی، رسانه‏های امریکایی، اروپایی و اسرائیلی بودند. عراق در حالی چنین ادعایی می‏کرد که تجاوز عراق به ایران، مرگ ده‏ها هزار نفر و بی‏خانمان شدن بیش از دو میلیون نفر و میلیاردها دلار خسارت به ایران انقلابی را سبب شده بود، که همین افزایش امنیت اسرائیل و کاهش فشار احتمالی بر این رژیم را در پی داشت. نکته مهم آن که تعداد ایرانیان مسلمان بی‏گناه که با بی‏رحمی‏های رژیم عراق در سال اول تجاوز ارتش عراق (شهریور 1359 تا شهریور 1360 – سپتامبر 1980 تا سپتامبر 1981) کشته شدند، از کل کشته‏شدگان فلسطینی در تجاوز صهیونیست‏ها از سال 1948 تا 1980 (1327 تا 1359 شمسی(، بیش‏تر بود.

سندسازی‏های دروغین رژیم عراق جنبه‏های دیگری نیز داشت و مقامات عراقی درصدد بودند تا در مهم‏ترین نهاد حقوق بین‏المللی، و نیز در سطح رسانه‏ها، نخبگان، دولت مردان و افکار عمومی کشورهای منطقه، حقایق جنگ و رویدادهای آن را به نفع خود و به ضرر ایران رقم بزنند، این جنبه‏ها عبارت بودند از:

– شکنجه و اعدام اسیران جنگی

– حملات تروریستی ایران به سفارت خانه‏های عراق

– عقب‏نشینی اختیاری از مناطق اشغالی ایران

– بهانه قرار دادن حمله اسرائیل به جنوب لبنان و اشغال آن در سال 1982 (1361 شمسی) برای عقب‏نشینی از خاک ایران، با ادعای هدف کمک به فلسطینیان در مقابل اسرائیل.

– و…

و بالاخره اسناد عراقی سازمان ملل، اطلاعیه‏های ارتش عراق و اظهارات و مکتوبات مقامات عراقی، توأم با فحاشی اهانت و ناسزا به مقامات و مسئولان و نهادهای ایرانی بوده است. این بخش از اسناد، سطح سندهای سازمان ملل را از سطح ملی به یک منشأ فروملی و گروه یاغی تقلیل داده است.

بخش دیگر اسناد، بیانیه‏ها و قطعنامه‏های شورای امنیت سازمان ملل است که در روند جنگ و مقاطع تعیین کننده درگیری صادر شده و بر ماهیت، گسترش، سمت و سو و طولانی شدن آن اثر گذاشته است. اعضای دائم شورای امنیت علاوه بر رفتار در کسوت حقوقی شورای امنیت، در جایگاه ابرقدرتی نیز با تحریم‏ها، انسداد مجاری تهیه سلاح و

حتی کالاهای اساسی، تأثیرگذاری بر بازار، قیمت و تولید و صدور نفت ایران، و نیز تجمیع متحدین خود در چگونگی رفتار با ایران و تسهیل در روابط با عراق، صدام حسین را در طول دوران جنگ یاری دادند.

رویکرد جانبدارانه شورای امنیت سبب شد که کلیه قطعنامه‏های صادره در طول جنگ، با هدف فشار بر ایران و حمایت از عراق انجام شود؛ و عدم پذیرش این قطعنامه‏ها توسط ایران، فشار بیش‏تر بر جمهوری اسلامی، و افزایش همگرایی عراق با شورای امنیت را در پی داشته باشد. از این رو در اسناد، انزوا و محکومیت ایران و برعکس، مقبولیت عراق بیش‏تر نمایان است. چرا که 8 سال شورا در مقابل ایران و بی‏توجه به منشور، به صدور قطعنامه مبادرت ورزید. به عنوان مثال، در حالی که سازمان ملل پس از آتش‏بس، در سال 1991)1370) عراق را متجاوز اعلام کرد، در مهرماه 1359، پس از تجاوز عراق، شورای امنیت در قطعنامه 479 (28 سپتامبر 1980 – 6 مهر 1359) خود حتی حاضر نشد از عراق بخواهد که به مرزها برگردد. اعلام متجاوز بودن رژیم صدام حسین که هیچ! شورا فقط از طرفین خواست که از به کار بردن بیش‏تر زور خودداری ورزند. این موضع شورای امنیت به مدت 21 ماه ادامه داشت و شورا در این مدت هیچ تغییر موضعی نداد و هیچ قطعنامه‏ای صادر نکرد؛ اما آن گاه که ایران توانست طی 9 ماه با اجرای چهار عملیات ثامن الائمه در 5 / 7 / 1360)27 سپتامبر 1981) طریق القدس در 23 / 9 / 1360)14 دسامبر 1981) فتح المبین در 2 / 1 / 1361 (22مارس 1982) و بیت المقدس در 10 / 2 / 1361 (30 آوریل 1982) بخش اعظم مناطق اشغالی را آزاد کند، شورا با مشاهده در خطر قرار گرفتن موقعیت نظامی و سیاسی عراق، قطعنامه 514 را در 12 جولای 1982 (21 تیر 1361) صادر کرد و همچون قطعنامه 479 بار دیگر از طرفین خواست که از به کار بردن زور خودداری کنند. مزید بر این، از طرفین خواست که در مرزهای بین‏المللی متوقف شوند؛ امری که باید در قطعنامه 479 مورد توجه قرار می‏گرفت. شورا در هدف گذاری هر دو قطعنامه منافع و مصالح عراق را مرجح دانست و به رغم اینکه طبق مفاد منشور و وظایف شورا در حفظ نظم و امنیت و برقراری صلح جهانی و منطقه‏ای موظف به تأمین حقوق ایران و تنبیه متجاوز بود، به آن اهتمام نورزید. جهت‏گیری شورا در این دو قطعنامه اصلی‏ترین عوامل طولانی شدن جنگ به شمار می‏رود. شورا با بی‏توجهی به تجاوز عراق در صدور قطعنامه 479، سبب طولانی شدن جنگ تا تیرماه 1361 گردید و در این زمان نیز با صدور قطعنامه 514 و بی‏توجهی به حقوق ایران و تضمین نکردن صلح و امنیت در مرزهای ایران و عراق، زمینه ادامه جنگ را به مدت شش سال دیگر فراهم کرد.

شورای امنیت حتی در صدور قطعنامه 598)1987(، که به دلیل فشار نظامی ایران و احتمال سقوط آخرین خطوط دفاعی عراق صورت گرفت، حاضر نشد به وظیفه خود

عمل نموده و با لحاظ کردن حقوق مادی و معنوی ایران به عنوان متغیر اصلی و مؤثر بر اختتام نزاع، به غائله خاتمه دهد. رویکرد شورا در قطعنامه 598 بیش‏تر سیاسی بود تا حقوقی، و نیز بسترسازی برای مداخله مستقیم امریکا در جنگ. پس از تصویب قطعنامه 598 بود که ارتش امریکا وارد خلیج فارس شد و به درگیری نظامی مستقیم با رزمندگان ایران پرداخت. ورود امریکا به صحنه درگیری به نفع عراق، مغایر با مفاد و روح قطعنامه 598 بود.

بنابراین، اسناد سازمان ملل بعضا جنگ‏طلبی ایران و صلح‏طلبی عراق را به نمایش می‏گذارد، در حالی که ایران به دلیل بی‏توجهی شورای امنیت و ناتوانی در دسترسی به حقوق مادی و معنوی خود، حاضر نبود اراده ظالمانه شورا را بپذیرد و متقابلا عراق به دلیل ناتوانی در مقابل ایران و عدم دست‏یابی به اهداف تجاوز، همواره قطعنامه‏های شورا را می‏پذیرفت. از این‏رو در مدت 8 سال، بیانیه‏ها، قطعنامه‏ها و مواضع اعضاء شورا، در جهت فشار بیش‏تر روی ایران و جانبداری از عراق، استمرار داشت. و نتیجه‏ی این رویه شورا، صحه گذاشتن روی مواضع و رفتار عراق بود. این نکته، از کلیه اسناد قابل درک است.

سازمان کنفرانس اسلامی نیز از مشی شورای امنیت و جانبداری از عراق تبعیت می‏کرد و حاضر نبود به موضوع تجاوز، غرامت و تنبیه متجاوز ورود کند. از این‏رو استناد مکاتبات عراق به مصوبات سران این سازمان و نیز نشست وزیران خارجه آن، بر وزن دیپلماسی صلح‏طلبی عراق و استنکاف ایران از آن افزوده است.

علاوه بر این، شورای امنیت در قطعنامه‏های خود هیچ گاه حاضر نشد عراق را به دلیل گسترش جنگ به مناطق مسکونی، عرصه‏های اقتصادی و تجاری و همچنین راه‏اندازی و تشدید جنگ نفتکش‏ها و کاربرد سلاح‏های شیمیایی تقبیح نماید و در قطعنامه‏های مرتبط با چنین اقداماتی با کلی‏گویی و رویکرد اخلاقی، به توصیه و درخواست روی آورد و از برخورد آمرانه – که کار ویژه اصلی و وظیفه ذاتی آن است – خودداری ورزید. این مواضع و رویکرد، به منزله نادیده گرفتن ورود عراق به حوزه‏های ممنوعه در هنگام جنگ و باز گذاشتن دست او برای مقابله با ایران به نحوه دلخواه بود. نکته حائز اهمیت آن است که عراق پس از استفاده گسترده از سلاح شیمیایی در جنگ، با نامه‏نگاری درباره اسیران عراقی و سایر موضوعات، درصدد فرافکنی مسئله و انحراف از آن بر می‏آمد و رفتار شورا نیز این حربه را با تأثیر همراه می‏ساخت.

موضوع دیگری که از مطالعه اسناد مستفاد می‏شود، کم تحرکی دیپلماسی جمهوری اسلامی و پر کنش بودن دیپلماسی عراق است. به این عدم توازن، پوشش رسانه‏ای جهانی و نیز حمایت سیاسی و دیپلماسی ابرقدرت‏ها، قدرت‏های بزرگ و سازمان‏های بین‏المللی از عراق را نیز باید افزود. انبوه خبرها درباره مواضع عراق و پوشش و تکرار آن توسط رسانه‏ها و اظهارات مقامات سیاسی آمریکایی، اروپایی، اعراب و…، در مقابل رویکرد اختصاری ایران در

اعلام مواضع و تکرار آن و نیز کم اعتنایی رسانه‏های بین‏المللی در انتشار مواضع ایران به این عدم توازن عمق و گسترده بیش‏تری می‏داد.

کتاب حاضر، سومین جلد از مجموعه «جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل» است که دوره یک ساله دی 1362 تا دی 1363)1984 میلادی) را شامل می‏شود. جلدهای بعدی این مجموعه به تدریج آماده و منتشر می‏شود و در اختیار پژوهشگران و علاقه‏مندان به مباحث دفاع مقدس قرار خواهد گرفت. با آن که کار جمع‏آوری، ترجمه، نواقص، آماده‏سازی و سایر امور مربوط به انتشار این مجموعه پس از پایان جنگ آغاز شد، اما بنا به عللی از تسریع در چاپ آن اجتناب گردید. از جمله علل مهم این مسئله، اکراه از انتشار اسناد عراق (با توجه توصیفی که از این اسناد در همین مقدمه شد(، در درون جامعه ایران و نیز تعداد کمتر مکاتبات ایران با سازمان ملل و شورای امنیت نسبت به عراق بود. اما گذر زمان و اعلام حقانیت جمهوری اسلامی ایران در گزارش دبیر کل سازمان ملل و نیز سقوط دولت عراق و پذیرش متجاوز بودن حکومت صدام حسین در سطح جهان و نیز اهمیت مکاتبات ایران و عراق در پژوهش‏های سیاسی و نظامی جنگ، مرکز را بر آن داشت که به چاپ این مجموعه در سطح محدود و بیش‏تر با هدف پاسخ‏گویی به نخبگان و محققان اقدام نماید. ان‏شاءالله با انتشار این مجموعه، مرکز اسناد دفاع مقدس، منبع مهم دیگری را به تاریخ و ادبیات دفاع مقدس خواهد افزود.

حسین اردستانی

1378


1) اسناد شماره 10، 11، 15 و 40 در جلد اول این مجموعه درج شده است.