جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه (41)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

ارتش مجهز و آماده عراق با اعتماد و اتکا به حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت‏های منطقه‏ای و فرامنطقه‏ای و با ارزیابی محیط بین‏المللی و اوضاع داخلی جمهوری اسلامی در پایان شهریور ماه 1359 از مرزهای ایران گذشت. صدام که از لحاظ روانشناسی سیاسی دارای شخصیتی است که همواره تلاش می‏کند خواسته‏های نفسانی خود را به عنوان یک خواست ملی تفسیر کند و آن را به صورت یک مصلحت اجتماعی به جامعه عراق و جهان عرب تحمیل نماید، با تصور این که نظام در حال گذار و انتقال قدرت ایران ساختار منعطف و آسیب‏پذیری دارد و قادر به مهار بحران‏ها و فشارهای سنگین خارجی نیست و با اطمینان از این که همه قدرت‏های منطقه‏ای و جهانی و نهادهای بین‏المللی از تهاجم وی حمایت خواهند کرد، ماشین جنگی خود را به حرکت درآورد. او در افق‏های دور دست نگاه استراتژیک خود اهداف عمیق، حیاتی و ارزشمندی را جست و جو می‏کرد. جداسازی بخش‏های عمده‏ای از خوزستان، اتصال آزاد و امن به آب‏های خلیج فارس، تبدیل شدن به یک قدرت مسلط منطقه‏ای و رهبری جهان عرب و تضعیف یا براندازی نظام جمهوری اسلامی، همگی رؤیاهای بزرگی بودند که در ورای طرح‏های راهبردی رژیم عراق به چشم می‏خورد.

در کنار این رؤیاهای شیرین و انگیزش‏زا، تضاد آمریکا، غرب، صهیونیسم و مارکسیسم با انقلاب اسلامی و نگرانی از رژیم‏های عربی از آن، ساختار قدرت نوپای نظام جمهوری اسلامی و ناپایداری محیط سیاسی داخلی و وضعیت ضعیف و نامطمئن سیستم دفاعی کشور و نیروهای مسلح آن زمان و فقدان تجربه مسئولان و نهادهای نظام در مهار فشارهای سنگین خارجی توأم با

بحران‏های داخلی، اشتهای صدام را برای ارضای حس قدرت‏طلبی و برتری‏جویی خود کاملا برانگیخته بود. عراقی‏ها خیال می‏کردند پس از تهاجم به مرزهای ایران، در خلأ پیش‏روی خواهند کرد، هیچ کس مقاومت نخواهد کرد و خواهند توانست اهداف راهبردی خود را به سرعت تأمین کنند.

در اولین گام‏های تهاجم، خرمشهر و آبادان که به عنوان پایانه‏های مقاومت و مظاهر حیات ملی و استقلال کشور در مجاورت مرزهای عراق بودند، مورد حمله قرار گرفتند. خرمشهر و آبادان در نقطه تلاقی اروند و کارون از یک سو و از سوی دیگر در نقطه‏ی تلاقی استراتژی نظامی دو کشور ایران و عراق قرار داشتند. وضعیت این دو شهر نمایش دهنده شرایط موازنه قوا بود. پس از نخستین روزهای هجوم سراسری دشمن، خرمشهر و آبادان معیار پیروزی و شکست شده بودند. البته این کاملا درست بود، زیرا یکی از موضوعات اساسی مورد ادعای عراق رودخانه اروند بود. اروندرود و جزیره آبادان بهانه جنگ بود، دستاویز تهاجم و منطقه‏ای برای پایان.

در همان اولین روزهای تهاجم، پیش‏روی تانک‏ها با مقاومت مردان و زنان محلی، پاسداران و بسیجیان و ارتشیان قهرمان متوقف شد. جوانانی برومند، رشید و شجاع با الهام از روح بلند یک مرد الهی، یک انسان مافوق، یک ایمان برتر و یک انسان پیوسته به رحمت لایتناهی حق تعالی، امام عزیز از درون شهرها و روستاها از دل خانه‏ها، و از میان کلاس‏های درس، از کنار همسران جوان و فرزندان کوچک و شیرین زبان و از میان همه آرزوهای دور دست و رؤیاهای شیرین زندگی، به میدان مقاومت یک ملت آمدند تا شکوه و عظمت تجلی اسلام را در یک امت بزرگ نشان دهند. عزیمت این جوانان بی‏ادعا و نه جویای نام که جویای گمنامی و نه در جست و جوی حیات که در عشق سیر الی الله به جبهه‏های جنگ، به سرعت موازنه قوا را به نفع رزمندگان اسلام تغییر داد. چهره تهاجمی دشمن به یک سیمای تدافعی تغییر حالت داد و روح تدافعی رزمندگان اسلام به یک اندیشه و احساس و باور تهاجمی تغییر حالت یافت.

در میان خطوط این جبهه عظیم، شرق کارون و آبادان از موقعیتی ممتاز منحصر به فرد برخوردار بود، گویا همه چیز در نهایت به این دو ختم می‏شد. عبارت کوتاه و استراتژیک امام خمینی هم در نخستین روزهای تهاجم عراق،

حکایت از همین وجه امتیاز بود که: «حصر آبادان باید شکسته شود.«

جبهه‏های دارخوین، محمدیه، سلمانیه، کوی ذوالفقاری آبادان، فیاضیه، جاده آبادان – ماهشهر، همگی مملو از خاطرات حضور مردانی عاشورایی است که در پی پاسخ به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (ع) و فرزندش امام خمینی به کربلای جنوب آمده بودند. با امکاناتی اندک و ابتدایی، با سلاح‏هایی سبک و بدون خطوط پدافندی عمیق و چند لایه، در انتظار فرجی عظیم یعنی کنده شدن از سنگرهای دفاعی و حرکت در سطح زمین باز و ورود به سنگرهای مستحکم دشمن، شکافتن میدان‏های مین و سیم‏های خاردار و آزاد کردن زمین‏های پاک از اسارت دشمن ناپاک بودند.

سرانجام پس از ماه‏ها درگیری و نبردهای محدود در شرق کارون و اطراف آبادان و پس از عزل بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا و فرار وی به خارج از کشور، فتح مبین فرارسید و فرج عظیم حاصل شد. رزمندگان اسلام با برداشتن گام‏های بلند، برد سلاح‏ها را افزایش دادند تا سرزمین جمهوری اسلامی را از لوث دشمن آزاد کنند. عملیات «فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا» بخشی از شمال آبادان را آزاد کرد. تحکیم اعتماد به خدا و اتکال به امدادهای الهی و امید به پیروزی‏های بزرگ‏تر از این جا آغاز شد. پس از آن با همت مردانی بزرگ و یاری حضرت مهدی (عج) «عملیات ثامن الائمه» به اجرا درآمد، محاصره آبادان شکست، دل امام امت شاد شد و دشمن در انتظار تهاجمی دیگر در اضطراب فرورفت. شادی و امید دنیای استکبار فروپاشید، قدرت اسلام نمایان شد و وطن احساس غرور کرد. این عملیات نقطه‏ی اطمینان به پیروزی‏های مشترک سپاه و ارتش شد و اعتماد به نفس طراحان جنگ به طرح‏ریزی برای فتوحات بزرگ‏تر را تقویت کرد.

این نوشتار در پی آن است تا ابعاد این پیروزی‏های درخشان را به همراه نتایج و دست‏آوردهای مقاومت مردم و رزمندگان در شرق کارون و اطراف آبادان و خرمشهر نشان دهد. زیرا آنچه امروز به نام امنیت، آزادی، استقلال، عزت و سرافرازی وجود دارد، مرهون حماسه‏های بزرگ مردان جاودان عملیات‏های دفاع مقدس است. یادشان گرامی و روحشان شاد.

سید یحیی صفوی

20 / 6 / 1379