جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه‏ (2)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

خودکشى در منظر ادیان امرى مذموم و مطرود است. در غالب فرهنگها نیز پاسدارى از گوهر عمر و غنیمت جان، امرى لازم است. در فرهنگ اسلامى کسى که نفسى را به عمد از بین ببرد گویى همه انسانها را از بین برده است. اسلام همواره مخالف جنگ طلبى و تجاوزگرى و کشتار بى‏دلیل است چرا که همه انسانها داراى کرامت هستند و جان آنها شایسته تکریم و تعظیم است، اما سئوال اینجاست پس چرا عده‏اى به استقبال مرگ مى‏روند و مرگ را به بازى مى‏گیرند در حالیکه قصد آنها فرار از زندگى نیست. چرا استشهاد و استقبال از شهادت براى عده‏اى یک آرزوست؟ چرا بسیارى از والاترین و شریفترین انسانهاى تاریخ که بشریت به آنها افتخار مى‏کند سخن از شهادت گفته‏اند و یا آرزوى مرگى شهادت گونه داشتند.

در دعاى ماه رمضان از ائمه معصومین نقل شده است که فرمودند: به ما توفیق بده که در راه تو و به همراه ولى تو کشته شویم و به فیض عظماى شهادت برسیم. در دعاى افتتاح آمده است «و قتلا فى سبیلک فوفق لنا» و یا در دعاى پس از زیارت جامعه ائمه المومنین مى‏خوانیم: «خدایا مرا سعید زنده بدار و شهید بمیران«. امام صادق (ع) در مناجات خود چنین مى‏گوید: از تو مى‏خواهم که وفاتم را کشته شدن در راهت مقرر

دارى در حالى که زیر پرچم پیغمبر و در راه و جهت اولیایت باشد و نیز زمانى که یزید امام سجاد را به کشتن تهدید مى‏کند، امام مى‏فرماید: آیا مرا به کشته شدن تهدید مى‏کنى آیا نمى‏دانى که کشته شدن عادت ماست. شهادت براى ما افتخار و کرامت است. ارزش مقام شهادت نزد ائمه بسیار والاست. از امام صادق (ع) منقول است که فرمودند: «والله ما منا الا مقتول شهید«. سوگند به خدا هیچیک از ما نیست مگر اینکه کشته و شهید شده است.» (1) توجه به سخنان بزرگترین مغز متفکر جهان شیعه، استاد بسیارى از بزرگان اهل سنت و پرچمدار علم و حکمت و فضیلت یعنى امام صادق (ع) – که بسیارى از دانشمندان جهان به مقام علمى او اعتراف دارند – درباره موضوع شهادت مبین اهمیت و نقش والاى فرهنگ شهادت در استقرار سایر ارزشهاى متعالى است. درباره اهمیت و ضرورت بررسى موضوع شهادت طلبى و پدیده شهادت همین بس که: «اگر پدیده شهادت چیزى بود که در همه تاریخ بشرى یکبار اتفاق مى‏افتاد، یعنى تاریخ بشر تنها یک فرد شهید داشت، باز اهمیت شهادت فوق همه پدیده‏هاى حیات بشرى بود، چه برسد به اینکه در گذرگاه قرون و اعصار کاروانیان منزلگه شهادت متجاوز از میلیونها پاکان اولاد آدم بوده، پیشتاز برجسته‏اى چون حسین بن على (ع) و اعضایى با شخصیتهاى عظیم در این کاروان کوى الهى شرکت داشتند.» (2) و البته همانطوریکه ما بررسى خواهیم کرد مسئله شهادت طلبى از مسائل مهم در تاریخ بشرى بویژه در جنگها و انقلابات اجتماعى بوده است.

از طرفى تاریخ زندگى انسانها از جنگ و کشتار و خشونت خالى نیست، و از طرف دیگر مقابله با جنگ افروزان و خشونت طلبان و تجاوزگران و شهادت در طریق انسانیت و آزادى و عدالت و دیانت یک بعد دیگر آن است. تاریخ بدون وجود چنین انسانهاى آرمانى و ایثارگر و شجاع که طلایه‏دار حماسه‏هاى جاویدان و پیشتاز جانبازى و شورانگیزى بوده‏اند چندان جالب بنظر نمى‏رسد.

شناخت اهداف و انگیزه‏ها و ارزش‏هاى مورد نظر این انسانها موجب تاسى به اهداف و آرمانها و شناخت فضائل آنها مى‏شود. شناخت این انسانهاى والا و نیز فرهنگى که اینگونه انسانها را بپرورد براى جامعه‏شناسى بسیار مهم و حیاتى است، چرا که جامعه‏شناسى اکنون مدعى تغییر، آزادى، عدالت، اصلاح، تکامل جامعه، نفى‏

ناهنجارى‏ها و بى‏نظمى‏هاست و اینها همان اهدافى است که بسیارى از شهداى بشریت بخاطر آن از هستى خود گذشته‏اند.

انسان سالم، شیفته و عاشق زیبایى‏هاست چرا که زیبایى دوستى با فطرت و خلقت او عجین است. او مخلوق آفریدگارى زیبا است که هم خالق زیبایى‏هاست و هم زیبایى‏ها را دوست دارد.

البته همه زیبایى‏هایى که خداوند آفریده است فقط جنبه ظاهرى و هندسى و حسى ندارد که براى همه قابل ادراک باشد، اگر چه بى‏هنرانى نیز وجود دارند که در درک جنبه‏هاى ظاهرى زیبایى نیز مشکل دارند. بنابراین زیبایى‏هاى ظاهرى نوع اول هستند و نوع دوم زیبایى‏ها، زیبایى‏هاى روحى و معنوى هستند که جنبه والاتر و ظریف‏ترى از زیبایى‏گرایى است.

ایثار، از خود گذشتگى، شجاعت، شهادت طلبى در راه اهداف مقدس و… در این دسته قرار مى‏گیرند. اکنون سئوال اینجاست که چرا شهادت طلبى زیباست؟ پاسخ آن است که مگر مى‏شود آزادى، عدالت، معرفت، حقیقت، حکمت، عشق، محبت، دین، عبادت، تقوا و… زیبا باشد اما فدا شدن و جانبازى در راه آنها زیبا نباشد؟

خوب بودن، خوب زیستن و خوب مردن هر سه هنر است اما اوج هنر آن است که انسان خوب باشد و زیبا زندگى کند و زیبا بمیرد.

درباره موضوع شهادت طلبى این مطلب بیشتر قابل درک است.

اصولا شهادت، مرگ در راه ارزشها برمبناى یک جهان بینى و ایدئولوژى خاص است. بنابراین طبیعى است که ما در تحلیل شهادت طلبى از منظر یک مکتب به حوزه ایدئولوژى آن مکتب وارد شویم و یا بر اساس ایدئولوژى خاص خود تحلیل نماییم.

از طرف دیگر «شهادت طلبى دینى» – همانند خود دین – با اعتقاد به مسائل ماوراء الطبیعه عجین است، پس در تحلیل و تفسیر آن نیز باید به این نکته توجه کرد و نباید با شیفتگى محض به تئورى‏هاى غربى فقط به رویکرد علمى صرف اکتفا نمود.

ما در فصل اول کتاب، جایگاه و اهمیت شهادت طلبى و معنى لفظى و معنوى آنرا مورد بررسى قرار مى‏دهیم. در فصل دوم تاریخچه و نمونه‏ها و اهداف و انگیزه‏هاى شهادت طلبى را در ادیان و فرهنگها بررسى مى‏نماییم. چرا که اعتقاد ما اینست که شهادت طلبى ریشه در فرهنگ، ارزشها و اعتقادات دارد و تا حد زیادى ناشى از آموزه‏هاى دینى و اخلاقى اقوام است.

بنابراین در تحلیل مسئله شهادت طلبى مانند بسیارى از مسائل اجتماعى بدون بررسى پیشینه فرهنگى و مذهبى و تاریخى، نمى‏توان به تحلیلى جامع دست یافت. از آنجا که وجود افراد شهادت طلب و جان بر کف که حاضر باشند تا سر حد اهداى جان در راه مبانى و اعتقادات ملى و احکام مذهبى و ارزشهاى فرهنگى دفاع کنند، امرى حیاتى است، هر دین و فرهنگى با انگیزه‏هاى خاصى افرادى را که در آن طریق کشته مى‏شوند لقب «شهید» مى‏دهد.

در فرهنگ اسلامى ما نیز شهادت ابتدا موضوعى دینى است. جهاد که معمولا یکى از بسترهاى شهادت است در بخش «فروع دین» مورد بررسى قرار مى‏گیرد و لذا نوعى عبادت محسوب مى‏شود.

در موضوع عبادات، نیت‏ها و انگیزه‏ها بسیار مهم هستند چرا که مؤلفه اساسى و تعیین کننده ماهیت هر عملى در فرهنگ دینى ما نیت شخص انجام دهنده است و فقط نتیجه یک امر به تنهایى براى اصالت و قداست یک امر کافى نیست. در نیت‏هاست که مقصود اصلى از عمل، معلوم مى‏گردد و چون در موضوع شهادت طلبى شهید انتظار قبولى عمل را از خداوند دارد و از آنجا که خداوند از نیتها و قلبها و انگیزه‏ها و عاقبت امور همه بندگان آگاه است، کنشگر در عرصه عمل باید به این مسئله توجه خاصى را مبذول دارد تا این کنش او مقبول درگاه حق تعالى قرار گیرد. از طرفى در این فرهنگ نمى‏توان گفت که هدف وسیله را توجیه مى‏کند چرا که براى رسیدن به آرمان‏هاى مقدس نمى‏توان از وسایل نامقدس و نا مشروع استفاده کرد. مثلا در موضوع شهادت طلبى استفاده از اعمال تروریستى و قتل عام بى‏گناهان جایز نیست. البته واژه تروریسم نیز باید تعریف دقیق شود چرا که سردمداران نظام سلطه از این واژه استفاده ابزارى مى‏کنند و واژه تروریسم اکنون سوژه‏اى براى آنها جهت مظلوم نمایى و مقابله با ملتها و دولتهاى مخالف است. از طرف دیگر نگرشى که یک آیین و ایدئولوژى درباره انسان و مبدأ و معاد و راه‏هاى سعادت دنیوى و اخروى او دارد، در تصمیم‏گیرى‏هاى پیروان آن مکتب نیز مؤثر است. در موضوع شهادت طلبى نیز اعتقاد یا عدم اعتقاد به ماوراء الطبیعه و مسائل مشابه نیز امرى حیاتى و مهم محسوب مى‏شود.

در فصل سوم ما به بررسى موضوع شهادت طلبى از دیدگاه جامعه‏شناسى مى‏پردازیم. شهادت طلبى یک مسئله اجتماعى است. لذا جامعه‏شناسان علاقه‏مندند به حل این مسئله نائل آیند، آنها مى‏خواهند بدانند شهادت طلبى در چه نوع جوامعى و با

چه نوع فرهنگى بیشتر رخ مى‏دهد؟

به خاطر چه ارزشهایى افراد جان خود را فدا مى‏کنند؟ چه عواملى بر رفتار شهادت طلبانه مؤثرند؟ شهادت چه کارکردهایى براى جامعه دارد؟

در فصل چهارم به این موضوع پرداخته‏ایم که شهادت طلبى رفتارى است که در جامعه اتفاق مى‏افتد. بنابراین از موضوعات مورد علاقه‏ى روانشناسان اجتماعى است.شهادت طلبى با انگیزه‏ها و شخصیت و رفتار کنشگران در جامعه مرتبط است. نوع و شدت انگیزه‏هاى افراد حتى در یک موضوع خاص و یک فرهنگ خاص و مشترک یکسان نیست. با وجود ارزشهاى یکسان و مشترک در یک فرهنگ نیز گاهى شهادت طلبى انگیزه‏هاى متفاوتى دارد. بنابراین شهادت طلبى هم به انگیزه‏هاى فردى و شخصیت افراد مرتبط است و هم به ارزشهاى اجتماعى و فرهنگ عمومى. در فصل پنجم به بررسى شهادت طلبى از دیدگاه قرآن و سنت مى‏پردازیم و در فصل ششم موضوع شهادت طلبى را از دیدگاه عده‏اى از متفکرین مسلمان بررسى مى‏کنیم.

در فصل هفتم به ارتباط شهادت طلبى با برخى از مفاهیم و متغیرها توجه مى‏نمائیم در فصل هشتم به طرح نظریه‏اى جدید و جامع (نظریه همبستگى معنوى) درباره شهادت طلبى مى‏پردازیم و اعتقاد ما بر آنست که این دیدگاه به طور کلى مى‏تواند متضمن ابعاد کلى شهادت طلبى در غالب فرهنگها و ادیان بوده و از نظر جامعه‏شناسى و روانشناسى اجتماعى نیز قابل بررسى باشد. در پایان کتاب یعنى فصل نهم این نظریه (نظریه همبستگى معنوى) را با روش تحلیل محتوى در یک جامعه آمارى مورد بررسى قرار مى‏دهیم تا توانایى آن در تبیین و تفسیر موضوع شهادت طلبى مورد آزمایش قرار گیرد.


1) بحار جدید، ج 27، ص 209.

2) ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، محمدتقى جعفرى، ج 6، ص 9.