اگر عناصر تشکیل دهندهى فرهنگ جامعه از آسیبها و آفتها مصون بمانند، افراد جامعه داراى رفتارها و کنشهاى پاک و آراسته خواهند شد و اگر آن عناصر، آلوده گشته و چهرهى حقیقى خود را از دست بدهند و یا آنها را با
عناصر آلوده جایگزین سازند، نتیجهاى جز رفتارها و کنشهاى زشت و دور از اصول انسانى از افراد جامعه نباید انتظار داشت؛ این معنى را چه زیبا خالق هستى در آیهى «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا یخرج الا نکدا کذلک نصرف الایات لقوم یشکرون» (1) به گوش بشریت رسانده است.
قرآن از شخصیت به «شاکله» یاد مىکند که بیانگر خلق و خوى و شخصیت انسانى است «قل کل یعمل على شاکلته» (2) «شکل» در لغت به مفهوم قید و بند زدن بر اندام هر جنبدهاى آمده است و وسیلهاى را که براى بندزدن حیوان به کار مىرود «شکال» گویند. (3) شکال در انسان به معناى خوى و اخلاق است و این دو را به این مناسبت شاکله گویند که آدمى را محدود و مقید مىکند و نمىگذارد در آن چه مىخواهد آزاد باشد، بلکه او را وادار مىسازد تا به مقتضا و طبق آن اخلاق رفتار کند. آیهى کریمه عمل انسان را مترتب بر شاکلهى او دانسته، به این معنى که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است؛ «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» رابطهى شاکله
نسبت به عمل، نظیر روح در بدن است که بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویات آن را نشان مىدهد. این معنى هم به تجربه و هم از راه بحثهاى علمى به اثبات رسیده که میان ملکات نفسانى و احوال روح و اعمال بدنى رابطهى خاصى برقرار است.
انسان داراى شاکلههاى مختلفى است؛ یک شاکلهى آدمى زاییدهى نوع خلقت و خصوصیات ترکیب مزاج اوست، که شاکلهى شخصى و خلقتى است و از فعل و انفعالهاى جهازات بدنى او حاصل مىشود، مانند خود مزاج انسان که یک کیفیت متوسطهاى است که از فعل و انفعالهاى کیفیتهاى متضاد با یکدیگر حاصل مىشود. شاکلهى دیگر او خصوصیاتى است خلقى که علاوه بر شاکله، که از ناحیهى تأثیر عوامل خارج از ذاتش در او پدید مىآید، آدمى به هر شاکلهاى که باشد و هر صفت روحى که داشته باشد اعمالش بر طبق همان شاکله و موافق با فعلیات داخل روحش از او سر مىزند و اعمال بدنى او همان صفات و فعلیات روحى را مجسم مىسازد و این همان شخصیت آدمى است. در واقع، شخصیت، اوصاف روحى است که از مجموع غرایز آدمى و عوامل خارجى به دست مىآید و علت تمام رفتارهاى انسان واقع مىگردد. (4).
بنابراین، چهره و ماهیت شخصیت و خلق و خوى آدمى که ظهورش در افکار و رفتارها و پندارهاى فردى است، به عناصر ساختارى آن برمىگردد و چون همواره بهداشت و پیشگیرى جلوتر و مهمتر از درمان بوده و هست، از این رو کالبد شکافى فرهنگ جامعه و تشخیص موارد آسیب دیده و نقاط آفتپذیر، از امور ضرورى هر جامعهى سالم و پویا است.
1) سورهى اعراف، آیهى 158، «و سرزمین پاک، روییدنىاش به اذن خدایش بیرون مىآید و آنکه ناپاک است (گیاهش) جز اندکى ناچیز بیرون نمىآید. این چنین آیات را مىگردانیم (و پیاپى ذکر مىکنیم) براى مردمى که سپاسگزارند«. «نکد» به معناى کم است و این آیه صرف نظر از انضمامش به آیهى قبلى، به منزلهى مثال عامى است که همان بیانى است که در آیهى «کما بدأکم تعودون» گذشت؛ و مىرساند که اعمال حسنه و آثار ارزنده از گوهر پاک سرچشمه مىگیرند و خلاف آنها از خلاف آن. ترجمه تفسیر المیزان، جلد 8، موسوى همدانى، ص 200.
2) سورهى اسراء آیهى 84، «تو به خلق بگو که هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عمل انجام خواهد داد.«.
3) راغب، مفردات القرآن، مادهى شاکله.
4) موسوى همدانى، ترجمهى تفسیر المیزان، جلد 13، ص 261.