شکست سنگین عراق در مرحله دوم عملیات، تسلط نیروهای خودی بر عقبههای آنها، از هم پاشیدگی قوای عراق و موفق نبودن پاتکهای
آنان، فرماندهان عملیات را بر آن داشت تا با استفاده از فرصت ضمن جلوگیری از فرار و عقبنشینی احتمالی نیروهای دشمن، با ادامه عملیات به انهدام سنگین نیروهای باقی مانده در این منطقه بپردازند. بر این اساس روز 7 / 1 / 1361 برای آغاز مرحله سوم عملیات انتخاب گردید. اهداف این مرحله چنین بود: – قرارگاه قدس: تصرف اهدافی که در مرحله اول از دست داده بود (امامزاده عباس و تپه 202) و نیز رسیدن به منطقه ابوغریب و استقرار در ارتفاعات تینه و نهایتا الحاق با قرارگاههای دیگر.
– قرارگاه نصر: در محور شوش که دشمن همچنان سرسختانه مقاومت میکرد با تغییر مانور، مأموریت تصرف سایت و رادار که از اهداف مهم این محور محسوب میگردید برعهده قرارگاه نصر قرار گرفت تا از شمال به جنوب به پهلوی دشمن حمله کند.
– قرارگاه فجر نیز مأموریت یافت تا در جبهه شوش با دشمن درگیر شود و در صورت امکان ضمن الحاق با قرارگاه نصر خود را به منطقه دوسلک برساند.
– قرارگاه فتح نیز همزمان برای تصرف برقازه اقدام میکند تا ضمن تصرف آن، در منطقه دوسلک با قرارگاه نصر و فجر الحاق نماید.
رزمندگان اسلام با شروع پیشروی در شب هفتم عملیات متوجه شدند که عراقیها بسیاری از مناطق را تخلیه و عقبنشینی کردهاند. دشمن در منطقه رقابیه برای جلوگیری از دور خوردن و انهدام بیشتر، برقازه را رها و تا دوسلک و واوی عقبنشینی کرده بود. در منطقه عینخوش نیروهای عراقی دشت عباس (امامزاده عباس و…) و ارتفاع 202 را تخلیه و تا ابوغریب عقب کشیده بودند.
نیروهای دشمن در محور شوش مقاومت ضعیفی از خود نشان دادند و تصرف سایت و رادار در منطقه به سهولت انجام پذیرفت. برای
اولین بار در این محور قرارگاه فجر موفق گردید خطوط دشمن را شکافته و نیروهای عراقی را – که خود برای عقبنشینی آمادگی داشتند – تا دوسلک عقب براند.
از این پس دیگر درگیری سختی رخ نداد و گام به گام با عقبنشینیهای دشمن، نیروهای اسلام در تعقیب آنها پیش میرفتند. با فرا رسیدن روز لحظه به لحظه بر تعداد اسیران عراقی افزوده میشد و نیروهای عراقی دسته دسته خود را تسلیم رزمندگان اسلامی میکردند.
تلاش عمده رزمندگان در این مقطع رساندن خود به عقبههای دشمن و ممانعت از فرار نیروهای عراقی بود. اما در این امر توفیق چندانی حاصل نگردید.
سرانجام رزمندگان اسلام در نهم فروردین پس از 8 روز جنگ موفق شدند به اهداف خود به میزان 100 درصد نائل شوند و با استقرار روی ارتفاعات تینه، برقازه، رقابیه و میشداغ، دشمن را تا رودخانه دویرج و تپههای 182 در جنوب ارتفاعات برقازه عقب برانند. (1) (2).
1) در این نبرد اتفاقاتی که هر کدام شاهکارهای به یاد ماندنی محسوب میگردند رخ داد که البته به موقع خود باید با تمام جزئیات بازگو گردد. در اینجا دو نمونه به عنوان مثال ذکر میشود: دشمن توپخانه بزرگی با استعداد 82 توپ در تپههای علی گرهزد مستقر کرده بود که قدرت اجرای آتش بسیاری روی بخش عظیمی از منطقه عملیاتی و حتی روی دزفول داشت. خاموش کردن آتش این توپخانه از اولین اهداف عملیات بود که باید در ساعات اولیه حمله حاصل میشد. وقتی نیروی نسبتا عظیمی (3 گردان ارتش و 3 گردان سپاه) بدون درگیری تا اعماق دشمن نفوذ کردند و ناگهان در چند ده متری محل استقرار توپخانه مزبور ظاهر شدند، امکان عکسالعمل اساسی برای آنها باقی نماند. با این حمله غافلگیرانهی رزمندگان، راهی جز نابودی و یا تسلیم برایشان نمانده لذا این توپخانه سالم به دست برادران افتاد. گزارشی که از بیسیم دشمن در این باره موجود است به نحو جالبی صحنه را مجسم میکند: به ستاد فرماندهی اطلاع داده میشود که توپخانه در حال سقوط است. از ستاد فرماندهی به شدت اعتراض میشود که چند گردان زرهی در جلوی شماست چگونه امکان دارد به شما حمله شده باشد چه برسد به اینکه در حال سقوط باشید؟! باز هم وقتی فرماندهی توپخانه از ستاد مقر فرماندهی برای انتقال به عقب آنچه که ممکن است کسب تکلیف میکند با ناباوری فرماندهی خود روبهرو میشود. فرماندهی برایش قابل تصور نبود که اندکی پس از شروع درگیری، توپخانه در معرض سقوط قرار گرفته باشد، زیرا نیروهای جلوتر هر چقدر هم ضعیف عمل کرده باشند مدت زمان زیادی برای درهم شکستن آنها نیاز است و گزارشی هم از این موارد نرسیده بود. برای دشمن قابل تصور نبود که نیروهای زیادی تا نزدیکی توپخانهاش نفوذ کرده باشند و نیروهایی که در خطوط جلوتر موضع دارند، متوجه عبور آنان نشده باشند. نمونه دیگر: مواضع خمپارهاندازها مستقر در تپههای کوت کاپن بدون اینکه فرصت شلیک بیابند به تصرف درآمد و جهت خمپارهاندازها به سوی دشمن برگردانده شد و شلیک با آنها شروع شد. به یک مقر فرماندهی در غرب کوت کاپن طوری غافلگیرانه حمله شد که 9 تن از فرماندهان ارتش عراق در یک حالت گیجی و در حالی که قصد فرار داشتند دستگیر شدند. چند قرارگاه دشمن در ساعات اولیه نبرد تصرف گردید و سیستم فرماندهی دشمن که از بنیانهای قدرت دشمن به حساب میآمد فرو ریخت. البته دشمن تجربه عملیات طریقالقدس را داشت ولی به دلیل از دست دادن ارتباط مطلوب با یگانها نمیتوانست قرارگاههای فرماندهی را به نقاط خیلی دور منتقل کند.
2) مأخذ 12 ص 43.