جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ماجرای مک فارلین و تأثیر آن بر روابط امریکا، عراق و کشورهای منطقه

زمان مطالعه: 7 دقیقه

یکی از مسائل سیاسی مهمی که همراه با پیامدهای عملیات والفجر 8 مطرح می‏شود، ماجرای “ایران گیت” یا سفر مک فارلین، مشاوره امنیت ملی رئیس جمهور امریکا، به همراه مقدار محدودی سلاح و قطعات یدکی نظامی به ایران است. از نظر امریکایی‏ها سال 1364 موقعیت مناسبی برای آزمون نزدیکی و ایجاد رابطه با ایران به شمار می‏رفت، زیرا فشار فراوان به ایران پس از فتح خرمشهر و به خصوص، گسترش جنگ شهرها و حمله به مناطق اقتصادی و نفتی، از نظر آنها زمینه از سرگیری روابط را ایجاد کرده بود. علاوه بر این، حضور مؤثر جمهوری اسلامی در روند حوادث لبنان که پس از اشغال جنوب لبنان به دست نیروهای اسرائیل در اوایل سال 1361 رخ داد، موجب چالش در پیشبرد سیاست‏های امریکا در منطقه شد. به ویژه، موج گروگان گیری دیپلمات‏ها و خبرنگاران امریکایی و اروپایی وضعیتی به وجود آورده بود که امریکایی‏ها برای رهایی گروگان‏هایشان، خود را نیازمند ایران می‏دیدند، به خصوص که تمهیدات و اقدامات آنها برای مقابله با گروگان گیری و مهار آن، مؤثر واقع نشده بود. در این اوضاع، در 24 خرداد 1364، هواپیمای “تی. دبلیو. ای” امریکا نیز به دست گروهی از شیعیان لبنان ربوده شد که خواسته اصلی آنان آزادی مسلمانان لبنانی زندانی در اسرائیل بود. این ماجرا تا 8 تیر 1364 ادامه یافت و سرانجام با نفوذ ایران حل شد. این اقدام، موجب امیدواری امریکایی‏ها به آزادی گروگان‏های غربی در لبنان شد. جمهوری اسلامی نیز مایل بود از این امکان بالقوه (نفوذ معنوی در جنبش اسلامی لبنان) برای دست یابی به سلاح‏هایی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در امریکا بلوکه شده بود و همچنین، دریافت طلب یک میلیارد دلاری خود از فرانسه، استفاده کند؛ به خصوص که ایران در آن وضعیت جنگ به سلاح و ارز نیاز مبرم داشت.

افزون بر این، از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، یکی از سیاست‏های اصلی رؤسای جمهور امریکا، بهبود روابط با ایران و گشودن باب مذاکره و از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی بود. آنها از این اقدام پی در پی چند هدف بودند:

1 – ورود به ایران به منظور حضور در متن حوادث کشور و برنامه ریزی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی. 2 – شکستن ابهت و اقتدار منطقه‏ای و بین المللی انقلاب اسلامی. 3 – شکستن آرمان “باور به خود” در میان مسلمانان و انقلابیون جهان سوم. 4 – استحاله آرمان‏های انقلاب و عبرت ساختن آن برای دیگران. از این رو، سیاستمداران ایالات متحده امریکا مترصد فرصت مناسب برای ایجاد روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران بودند.

بدین ترتیب، فشارهای وارد شده به ایران از جنبه اقتصادی، دشواری‏های میدان نبرد و نیاز مبرم ایران به سلاح و همچنین، تنگ شدن عرصه بر امریکا و کشورهای غربی از تلاش انقلابیون لبنان و نیز توانایی ایران در کمک به آزادی گروگان‏های غربی در لبنان، عواملی بود که از نظر سیاستمداران ایالات متحده، زمینه برقراری روابط با ایران را مهیا کرده بود. امریکایی‏ها از روش‏ها و تلاش‏های پراکنده گذشته برای ایجاد ارتباط با ایران که به شکل غیر مستقیم و عمدتا با وساطت کشورهایی چون ترکیه، ژاپن و آلمان صورت می‏گرفت، صرف نظر کرده مستقیما به برقراری روابط با ایران اقدام کردند. روندی که انجام آن تدریجی و پنهانی بود. نشریه فارین ریپورت در این باره نوشت:

»سال 1985 میلادی (1364) سال توجه امریکا به ایران بود. در این سال دکتر هنری کیسینجر، وزیر خارجه پیشین امریکا یک گزارش سری در مورد ایران به ریگان تسلیم کرد و ضرورت گشودن کانال‏های ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با ایران را به وی یادآور شد. در ضمن این حقیقت را به او گوشزد کرد که تا زمانی که یک جناح میانه رو و قدرتمند مایل به گفت و گو با امریکا در

بین رهبران آن کشور وجود نداشته باشد، هیچ گونه پیوند و یا مصالحه‏ای بین دو کشور صورت نخواهد گرفت.» (1).

مبتنی بر این رهیافت که تقریبا اجتماع نظر عمومی در میان مقامات و جناح‏های امریکایی درباره آن وجود داشت، دولت ریگان دست به ارسال اقلام بسیار محدود سلاح به ایران زد و در پی آن، مک فارلین، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا به ایران سفر کرد. هدف‏های این اقدام آن گونه که ریگان، رئیس جمهور امریکا پس از افشای ماجرا اعلام کرد، عبارت بودند از:

1 – از سرگیری روابط با ایران.

2 – خاتمه دادن به جنگ.

3 – از بین بردن ریشه‏های تروریسم (منظور حرکت‏های مردمی و انقلابی علیه امپریالیسم است(.

4 – حل مسئله گروگان‏ها در لبنان. (2).

در این میان این هدف‏ها، از سرگیری روابط و حل مسئله گروگان‏ها به ترتیب مهم‏ترین عوامل مؤثر بر دیپلماسی پنهانی امریکا با ایران بودند. این در حالی بود که تصمیم گیرندگان امریکایی برای مصرف داخلی، حل مسئله گروگان‏ها را مهم‏ترین عامل در اجرای ماجرای “ایران گیت” عنوان کردند.

اولین اقدام در این روند، ارسال سلاح به ایران بود. منابع خبری غرب این عمل را اینگونه توجیه کردند که وقتی کاخ سفید از کمک سوریه به آزادی گروگان‏ها ناامید شد و ایران نیز توانست برای آزادی گروگان‏های هواپیمایی تی. دبلیو. ای، در تیر ماه 1364 کمک کند، امریکایی‏ها به این نتیجه رسیدند که با تأمین برخی از لوازم یدکی و تجهیزات مورد نیاز ایران، موجبات جلب نظر مسئولان ایران را فراهم کنند. این لوازم یدکی، همان‏هایی بود که شاه از امریکا خریداری کرده بود، اما امریکا به دلیل تحریم فروش سلاح به ایران، آنها را بلوکه کرده بود. امریکایی‏ها با وجود تن دادن به این سیاست، از دادن سلاح‏های استراتژیک که موجب پیروزی ایران در جنگ شود، خودداری کردند و

تنها به تحویل تعدادی موشک تاو، تجهیزات سیستم موشکی ضد هوایی هاوک (هاگ) و یکی دو قلم دیگر از این دست، اقدام کردند. البته امکان تهیه این سلاح‏ها از بازار آزاد نیز کم و بیش وجود داشت. به همین دلیل، هم زمان با دیپلماسی پنهان، امریکا در جهت مسدود کردن کانال‏های تهیه تسلیحات ایران از بازار آزاد، تلاش چشم گیری به عمل آورد. موج دستگیری‏ها، بازداشت و زندانی کردن اعضای حدود 21 شبکه قاچاق اسلحه، حکایت از این امر داشت که امریکا درصدد بوده است با بستن کانال‏های دستیابی ایران به تسلیحات مورد نیاز پیشرفته و غیر پیشرفته، از آن به عنوان امکان جهت اهداف خود بهره برداری کند. (3).

بدین ترتیب، نیازمندی امریکا به ایجاد ارتباط با ایران، با ارسال محدود سلاح به ایران از خرداد 1364 تا اسفند همان سال شکل گرفت. پس از آن امریکا کوشید با ایران ارتباط مستقیم برقرار کرده و واسطه‏ها را حذف کند. تلاش امریکا برای حذف هر گونه واسطه و برداشتن گام بزرگتر، موجب سفر مک فارلین به ایران شد. سرانجام در چهارم خرداد 1365 هواپیمای حامل مک فارلین و همراهانش در تهران به زمین نشست. طی سه روز اقامت مک فارلین و همراهانش در ایران، مذاکراتی با رابطین ایرانی صورت گرفت، اما نتیجه روشنی در پی نداشت. مک فارلین با درک عدم موفقیت، تأسف خود را به طرف ایرانی مذاکره کننده ابراز کرد و با بیان این که فرصت گران بهایی از رست رفت (!(، ناموفق به امریکا برگشت. (4).

در پی اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، در سالگرد تصرف سفارت امریکا در تهران (13 / 8 / 1365(، در افشای سفر مک فارلین، کاخ سفید با بحران سیاسی کم سابقه‏ای روبه رو شد؛ زیرا هر آنچه را که ریگان به عنوان انگیزه تماس با جمهوری اسلامی مطرح می‏ساخت، با شکل خاصی که ایران در این دیپلماسی انقلابی به کار بست، ضعف امریکا در برخورد با مسائل جهانی تلقی شد و تیر هدف‏هایی که ریگان با قصد کاهش فشار جو داخلی و

سرخوردگی سیاست امریکا در صحنه بین المللی مطرح کرده بود، موجب تشدید بحران شد. حتی اگر ریگان می‏توانست با هر کوششی وانمود کند که از نماینده کاخ سفید در ایران استقبال به عمل آمده است، اعزام یک عنصر برجسته به ایران، به بیانگر ضعف امریکا و انفعال این کشور در برابر ملت و رهبری انقلاب اسلامی تلقی می‏شد. زیرا برای تمام ناظران سیاسی مشخص بود که چنین تلاشی در این سطح، به مراتب فراتر از اقدام در جهت آزادگی گروگان‏های امریکایی در لبنان بوده است و این تلاش به عنوان قدمی آشتی جویانه در ارتباط با یک انقلاب ارزیابی می‏شد و دقیقا با همین برداشت، مسئله بی اعتباری سیاست‏های منطقه‏ای امریکا در روابط با متحدان منطقه‏ای‏اش، قوت گرفت.

وقوع ماجرای مک فارلین، لطمه‏ی شدیدی به اعتبار امریکا در صحنه‏ی سیاست بین الملل وارد ساخت و جوی آکنده از بی اعتمادی و سوء ظن بین این کشور با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس و به خصوص عراق به وجود آورد. مقامات عراق به طور رسمی این سیاست امریکا را محکوم و آن را نقض بی طرفی و معارض با نقش این قدرت بزرگ در حفظ امنیت و صلح بین المللی اعلام کردند. عراقی‏ها همچنین امریکا را متهم کردند که در عملیات والفجر 8 و از دست دادن فاو، اطلاعات گمراه کننده‏ای به آنها داده است.

اقدام دیگر عراق در این برهه، نزدیکی هر چه بیشتر به شوروی بود. در این حال، اتحاد جماهیر شوروی از شرایط موجود نهایت بهره برداری را کرده و با ارسال سلاح به عراق، روابط خود را با متحد دیرینه‏اش بهبود بخشید. این ارتقاء روابط به گونه‏ای بود که در پی حمایت شوروی از فشار عراق بر ایران در جنگ شهرها، دوره‏ی سختی بر ایران گذشت. منابع تأمین برق کشور، مناطق مسکونی و مراکز صنعتی و اقتصادی کشور به شکل گسترده‏ای در معرض بمباران و هدف موشک‏های عراقی قرار گرفت. این فشار، به لحاظ این که ایران در سیاست خارجی امریکا در منطقه، تشتت و سردرگمی ایجاد کرده بود، مورد استقبال ایالات

متحده نیز قرار گرفت.

از سوی دیگر امریکا تلاش فوق العاده‏ای به عمل آورد که چالش داخلی و خارجی ناشی از ماجرای مک فارلین را به حداقل کاهش دهد. جهت دستیابی به این هدف، در صحنه جنگ با دادن اطلاعات استراتژیک به عراق سعی کرد روابط خود با عراق را به شکل سابق بازگردانده و از گسستگی بیشتر این روابط جلوگیری کند. مهمترین اقدام امریکا در این زمینه، آگاه کردن مقامات عراقی از منطقه مورد نظر ایران برای عملیات کربلای 4 و جزئیات مانور آن بود.

علاوه بر این امریکایی‏ها در جریان جنگ شهرها و حملات هوایی عراق به منابع برق و تأسیسات صنعتی ایران، اطلاعات با ارزشی در اختیار عراق قرار دادند. این تلاش‏ها به ویژه موفقیت عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 4 که در حد زیادی اطلاعات امریکایی‏ها در آن نقش داشت و در صورت شکست عراق، به احتمال زیاد، این رژیم در بن بست سیاسی – نظامی بی سابقه‏ای گرفتار می‏شد، موجب نزدیکی و بهبود نسبی روابط عراق و امریکا شد. گرچه پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 5 یک بار دیگر سوء ظن عراقی‏ها را برانگیخت و آنها تصور کردند امریکا، یک بار دیگر آنها را فریب داده است، از این رو بار دیگر در روابط بین دو کشور چالش ایجاد شد.

اقدام دیگر امریکا برای کاهش فشار، متهم کردن مسئولان جمهوری اسلامی به ملاقات با مک فارلین بود. آنها کوشیدند ثابت کنند که مسئولان نظام با فرستاده ویژه ریگان ملاقات کرده‏اند، اما در این زمینه موفقیتی به دست نیاورد زیرا حتی نتوانستند نام مسئولان ملاقات کننده را ارائه دهند. و بالاخره آن گاه که با موضع گیری قاطع امام خمینی مواجه شدند، با طرح مسائلی “چون اسرائیل از دلالان فروش سلاح‏های امریکایی به ایران 30 میلیون دلار سود برده است. ” و یا این که “امریکا پول فروش سلاح‏های فروخته شده به ایران را حساب ضد انقلابیون نیکاراگوئه واریز کرده است. ” سعی کردند تا چهره انقلاب

اسلامی ایران را در برابر امریکا مخدوش کنند.

مزید بر این، اقدام دیگر امریکا در اعزام هیئت‏های دیپلماتیک به کشورهای عربی منطقه‏ی خلیج فارس بود تا از این طریق و با توجیه اقدام انجام شده، به آنها دلگرمی داده و حمایت کاخ سفید از این کشورها را دوباره اعلام کند. زیرا پس از افشای ماجرا، شیوخ عرب خلیج فارس، دچار ابهام و حیرت شده بودند. آنها مشاهده کردند که امریکا برای منافع خود حاضر است متحدان دیرینه خود را در برابر ایران، قربانی کند.

بدین ترتیب، ماجرای مک فارلین به دلیل هوشیاری امام خمینی به یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی‏ تبدیل شد. و در مقابل امریکا در باتلاقی فرو رفت که پی آمدهای منفی بسیاری در روابط سیاسی این کشور با کشورهای دیگر به جای گذاشت و اعتبار ایالات متحده را مخدوش ساخت.

این اقدام به طور خاص در رابطه با جنگ ایران و عراق، موجب شکاف سیاسی میان امریکا با عراق و کشورهای عرب منطقه شد.


1) دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، فصلنامه بررسی‏های نظامی، “جنگ تحمیلی و نفت”، تهران، 1373، شماره 14، ص 60.

2) محمد درودیان فاو تا شلمچه (تهران مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ چهارم، 1381(، ص 89.

3) مأخذ شماره 51، “جنگ تحمیلی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی”، ص 99.

4) دفتر سیاسی سپاه پاسداران، خط توطئه در ششمین و هفتمین سال جنگ، تهران 1366، ص 112.