یکی از مسائل سیاسی مهمی که همراه با پیامدهای عملیات والفجر 8 مطرح میشود، ماجرای “ایران گیت” یا سفر مک فارلین، مشاوره امنیت ملی رئیس جمهور امریکا، به همراه مقدار محدودی سلاح و قطعات یدکی نظامی به ایران است. از نظر امریکاییها سال 1364 موقعیت مناسبی برای آزمون نزدیکی و ایجاد رابطه با ایران به شمار میرفت، زیرا فشار فراوان به ایران پس از فتح خرمشهر و به خصوص، گسترش جنگ شهرها و حمله به مناطق اقتصادی و نفتی، از نظر آنها زمینه از سرگیری روابط را ایجاد کرده بود. علاوه بر این، حضور مؤثر جمهوری اسلامی در روند حوادث لبنان که پس از اشغال جنوب لبنان به دست نیروهای اسرائیل در اوایل سال 1361 رخ داد، موجب چالش در پیشبرد سیاستهای امریکا در منطقه شد. به ویژه، موج گروگان گیری دیپلماتها و خبرنگاران امریکایی و اروپایی وضعیتی به وجود آورده بود که امریکاییها برای رهایی گروگانهایشان، خود را نیازمند ایران میدیدند، به خصوص که تمهیدات و اقدامات آنها برای مقابله با گروگان گیری و مهار آن، مؤثر واقع نشده بود. در این اوضاع، در 24 خرداد 1364، هواپیمای “تی. دبلیو. ای” امریکا نیز به دست گروهی از شیعیان لبنان ربوده شد که خواسته اصلی آنان آزادی مسلمانان لبنانی زندانی در اسرائیل بود. این ماجرا تا 8 تیر 1364 ادامه یافت و سرانجام با نفوذ ایران حل شد. این اقدام، موجب امیدواری امریکاییها به آزادی گروگانهای غربی در لبنان شد. جمهوری اسلامی نیز مایل بود از این امکان بالقوه (نفوذ معنوی در جنبش اسلامی لبنان) برای دست یابی به سلاحهایی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در امریکا بلوکه شده بود و همچنین، دریافت طلب یک میلیارد دلاری خود از فرانسه، استفاده کند؛ به خصوص که ایران در آن وضعیت جنگ به سلاح و ارز نیاز مبرم داشت.
افزون بر این، از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، یکی از سیاستهای اصلی رؤسای جمهور امریکا، بهبود روابط با ایران و گشودن باب مذاکره و از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی بود. آنها از این اقدام پی در پی چند هدف بودند:
1 – ورود به ایران به منظور حضور در متن حوادث کشور و برنامه ریزی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی. 2 – شکستن ابهت و اقتدار منطقهای و بین المللی انقلاب اسلامی. 3 – شکستن آرمان “باور به خود” در میان مسلمانان و انقلابیون جهان سوم. 4 – استحاله آرمانهای انقلاب و عبرت ساختن آن برای دیگران. از این رو، سیاستمداران ایالات متحده امریکا مترصد فرصت مناسب برای ایجاد روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران بودند.
بدین ترتیب، فشارهای وارد شده به ایران از جنبه اقتصادی، دشواریهای میدان نبرد و نیاز مبرم ایران به سلاح و همچنین، تنگ شدن عرصه بر امریکا و کشورهای غربی از تلاش انقلابیون لبنان و نیز توانایی ایران در کمک به آزادی گروگانهای غربی در لبنان، عواملی بود که از نظر سیاستمداران ایالات متحده، زمینه برقراری روابط با ایران را مهیا کرده بود. امریکاییها از روشها و تلاشهای پراکنده گذشته برای ایجاد ارتباط با ایران که به شکل غیر مستقیم و عمدتا با وساطت کشورهایی چون ترکیه، ژاپن و آلمان صورت میگرفت، صرف نظر کرده مستقیما به برقراری روابط با ایران اقدام کردند. روندی که انجام آن تدریجی و پنهانی بود. نشریه فارین ریپورت در این باره نوشت:
»سال 1985 میلادی (1364) سال توجه امریکا به ایران بود. در این سال دکتر هنری کیسینجر، وزیر خارجه پیشین امریکا یک گزارش سری در مورد ایران به ریگان تسلیم کرد و ضرورت گشودن کانالهای ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با ایران را به وی یادآور شد. در ضمن این حقیقت را به او گوشزد کرد که تا زمانی که یک جناح میانه رو و قدرتمند مایل به گفت و گو با امریکا در
بین رهبران آن کشور وجود نداشته باشد، هیچ گونه پیوند و یا مصالحهای بین دو کشور صورت نخواهد گرفت.» (1).
مبتنی بر این رهیافت که تقریبا اجتماع نظر عمومی در میان مقامات و جناحهای امریکایی درباره آن وجود داشت، دولت ریگان دست به ارسال اقلام بسیار محدود سلاح به ایران زد و در پی آن، مک فارلین، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا به ایران سفر کرد. هدفهای این اقدام آن گونه که ریگان، رئیس جمهور امریکا پس از افشای ماجرا اعلام کرد، عبارت بودند از:
1 – از سرگیری روابط با ایران.
2 – خاتمه دادن به جنگ.
3 – از بین بردن ریشههای تروریسم (منظور حرکتهای مردمی و انقلابی علیه امپریالیسم است(.
4 – حل مسئله گروگانها در لبنان. (2).
در این میان این هدفها، از سرگیری روابط و حل مسئله گروگانها به ترتیب مهمترین عوامل مؤثر بر دیپلماسی پنهانی امریکا با ایران بودند. این در حالی بود که تصمیم گیرندگان امریکایی برای مصرف داخلی، حل مسئله گروگانها را مهمترین عامل در اجرای ماجرای “ایران گیت” عنوان کردند.
اولین اقدام در این روند، ارسال سلاح به ایران بود. منابع خبری غرب این عمل را اینگونه توجیه کردند که وقتی کاخ سفید از کمک سوریه به آزادی گروگانها ناامید شد و ایران نیز توانست برای آزادی گروگانهای هواپیمایی تی. دبلیو. ای، در تیر ماه 1364 کمک کند، امریکاییها به این نتیجه رسیدند که با تأمین برخی از لوازم یدکی و تجهیزات مورد نیاز ایران، موجبات جلب نظر مسئولان ایران را فراهم کنند. این لوازم یدکی، همانهایی بود که شاه از امریکا خریداری کرده بود، اما امریکا به دلیل تحریم فروش سلاح به ایران، آنها را بلوکه کرده بود. امریکاییها با وجود تن دادن به این سیاست، از دادن سلاحهای استراتژیک که موجب پیروزی ایران در جنگ شود، خودداری کردند و
تنها به تحویل تعدادی موشک تاو، تجهیزات سیستم موشکی ضد هوایی هاوک (هاگ) و یکی دو قلم دیگر از این دست، اقدام کردند. البته امکان تهیه این سلاحها از بازار آزاد نیز کم و بیش وجود داشت. به همین دلیل، هم زمان با دیپلماسی پنهان، امریکا در جهت مسدود کردن کانالهای تهیه تسلیحات ایران از بازار آزاد، تلاش چشم گیری به عمل آورد. موج دستگیریها، بازداشت و زندانی کردن اعضای حدود 21 شبکه قاچاق اسلحه، حکایت از این امر داشت که امریکا درصدد بوده است با بستن کانالهای دستیابی ایران به تسلیحات مورد نیاز پیشرفته و غیر پیشرفته، از آن به عنوان امکان جهت اهداف خود بهره برداری کند. (3).
بدین ترتیب، نیازمندی امریکا به ایجاد ارتباط با ایران، با ارسال محدود سلاح به ایران از خرداد 1364 تا اسفند همان سال شکل گرفت. پس از آن امریکا کوشید با ایران ارتباط مستقیم برقرار کرده و واسطهها را حذف کند. تلاش امریکا برای حذف هر گونه واسطه و برداشتن گام بزرگتر، موجب سفر مک فارلین به ایران شد. سرانجام در چهارم خرداد 1365 هواپیمای حامل مک فارلین و همراهانش در تهران به زمین نشست. طی سه روز اقامت مک فارلین و همراهانش در ایران، مذاکراتی با رابطین ایرانی صورت گرفت، اما نتیجه روشنی در پی نداشت. مک فارلین با درک عدم موفقیت، تأسف خود را به طرف ایرانی مذاکره کننده ابراز کرد و با بیان این که فرصت گران بهایی از رست رفت (!(، ناموفق به امریکا برگشت. (4).
در پی اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، در سالگرد تصرف سفارت امریکا در تهران (13 / 8 / 1365(، در افشای سفر مک فارلین، کاخ سفید با بحران سیاسی کم سابقهای روبه رو شد؛ زیرا هر آنچه را که ریگان به عنوان انگیزه تماس با جمهوری اسلامی مطرح میساخت، با شکل خاصی که ایران در این دیپلماسی انقلابی به کار بست، ضعف امریکا در برخورد با مسائل جهانی تلقی شد و تیر هدفهایی که ریگان با قصد کاهش فشار جو داخلی و
سرخوردگی سیاست امریکا در صحنه بین المللی مطرح کرده بود، موجب تشدید بحران شد. حتی اگر ریگان میتوانست با هر کوششی وانمود کند که از نماینده کاخ سفید در ایران استقبال به عمل آمده است، اعزام یک عنصر برجسته به ایران، به بیانگر ضعف امریکا و انفعال این کشور در برابر ملت و رهبری انقلاب اسلامی تلقی میشد. زیرا برای تمام ناظران سیاسی مشخص بود که چنین تلاشی در این سطح، به مراتب فراتر از اقدام در جهت آزادگی گروگانهای امریکایی در لبنان بوده است و این تلاش به عنوان قدمی آشتی جویانه در ارتباط با یک انقلاب ارزیابی میشد و دقیقا با همین برداشت، مسئله بی اعتباری سیاستهای منطقهای امریکا در روابط با متحدان منطقهایاش، قوت گرفت.
وقوع ماجرای مک فارلین، لطمهی شدیدی به اعتبار امریکا در صحنهی سیاست بین الملل وارد ساخت و جوی آکنده از بی اعتمادی و سوء ظن بین این کشور با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس و به خصوص عراق به وجود آورد. مقامات عراق به طور رسمی این سیاست امریکا را محکوم و آن را نقض بی طرفی و معارض با نقش این قدرت بزرگ در حفظ امنیت و صلح بین المللی اعلام کردند. عراقیها همچنین امریکا را متهم کردند که در عملیات والفجر 8 و از دست دادن فاو، اطلاعات گمراه کنندهای به آنها داده است.
اقدام دیگر عراق در این برهه، نزدیکی هر چه بیشتر به شوروی بود. در این حال، اتحاد جماهیر شوروی از شرایط موجود نهایت بهره برداری را کرده و با ارسال سلاح به عراق، روابط خود را با متحد دیرینهاش بهبود بخشید. این ارتقاء روابط به گونهای بود که در پی حمایت شوروی از فشار عراق بر ایران در جنگ شهرها، دورهی سختی بر ایران گذشت. منابع تأمین برق کشور، مناطق مسکونی و مراکز صنعتی و اقتصادی کشور به شکل گستردهای در معرض بمباران و هدف موشکهای عراقی قرار گرفت. این فشار، به لحاظ این که ایران در سیاست خارجی امریکا در منطقه، تشتت و سردرگمی ایجاد کرده بود، مورد استقبال ایالات
متحده نیز قرار گرفت.
از سوی دیگر امریکا تلاش فوق العادهای به عمل آورد که چالش داخلی و خارجی ناشی از ماجرای مک فارلین را به حداقل کاهش دهد. جهت دستیابی به این هدف، در صحنه جنگ با دادن اطلاعات استراتژیک به عراق سعی کرد روابط خود با عراق را به شکل سابق بازگردانده و از گسستگی بیشتر این روابط جلوگیری کند. مهمترین اقدام امریکا در این زمینه، آگاه کردن مقامات عراقی از منطقه مورد نظر ایران برای عملیات کربلای 4 و جزئیات مانور آن بود.
علاوه بر این امریکاییها در جریان جنگ شهرها و حملات هوایی عراق به منابع برق و تأسیسات صنعتی ایران، اطلاعات با ارزشی در اختیار عراق قرار دادند. این تلاشها به ویژه موفقیت عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 4 که در حد زیادی اطلاعات امریکاییها در آن نقش داشت و در صورت شکست عراق، به احتمال زیاد، این رژیم در بن بست سیاسی – نظامی بی سابقهای گرفتار میشد، موجب نزدیکی و بهبود نسبی روابط عراق و امریکا شد. گرچه پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 5 یک بار دیگر سوء ظن عراقیها را برانگیخت و آنها تصور کردند امریکا، یک بار دیگر آنها را فریب داده است، از این رو بار دیگر در روابط بین دو کشور چالش ایجاد شد.
اقدام دیگر امریکا برای کاهش فشار، متهم کردن مسئولان جمهوری اسلامی به ملاقات با مک فارلین بود. آنها کوشیدند ثابت کنند که مسئولان نظام با فرستاده ویژه ریگان ملاقات کردهاند، اما در این زمینه موفقیتی به دست نیاورد زیرا حتی نتوانستند نام مسئولان ملاقات کننده را ارائه دهند. و بالاخره آن گاه که با موضع گیری قاطع امام خمینی مواجه شدند، با طرح مسائلی “چون اسرائیل از دلالان فروش سلاحهای امریکایی به ایران 30 میلیون دلار سود برده است. ” و یا این که “امریکا پول فروش سلاحهای فروخته شده به ایران را حساب ضد انقلابیون نیکاراگوئه واریز کرده است. ” سعی کردند تا چهره انقلاب
اسلامی ایران را در برابر امریکا مخدوش کنند.
مزید بر این، اقدام دیگر امریکا در اعزام هیئتهای دیپلماتیک به کشورهای عربی منطقهی خلیج فارس بود تا از این طریق و با توجیه اقدام انجام شده، به آنها دلگرمی داده و حمایت کاخ سفید از این کشورها را دوباره اعلام کند. زیرا پس از افشای ماجرا، شیوخ عرب خلیج فارس، دچار ابهام و حیرت شده بودند. آنها مشاهده کردند که امریکا برای منافع خود حاضر است متحدان دیرینه خود را در برابر ایران، قربانی کند.
بدین ترتیب، ماجرای مک فارلین به دلیل هوشیاری امام خمینی به یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی تبدیل شد. و در مقابل امریکا در باتلاقی فرو رفت که پی آمدهای منفی بسیاری در روابط سیاسی این کشور با کشورهای دیگر به جای گذاشت و اعتبار ایالات متحده را مخدوش ساخت.
این اقدام به طور خاص در رابطه با جنگ ایران و عراق، موجب شکاف سیاسی میان امریکا با عراق و کشورهای عرب منطقه شد.
1) دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، فصلنامه بررسیهای نظامی، “جنگ تحمیلی و نفت”، تهران، 1373، شماره 14، ص 60.
2) محمد درودیان فاو تا شلمچه (تهران مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ چهارم، 1381(، ص 89.
3) مأخذ شماره 51، “جنگ تحمیلی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی”، ص 99.
4) دفتر سیاسی سپاه پاسداران، خط توطئه در ششمین و هفتمین سال جنگ، تهران 1366، ص 112.