جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قتل عام مجروحان

زمان مطالعه: 6 دقیقه

بی‏گمان، رفتار ضدانسانی با مجروحان ایرانی در صحنه‏ی نبرد از فجیع‏ترین و هولناک‏ترین اعمالی بود که نیروهای ارتش عراق در جنگ تحمیلی انجام دادند؛ در حالی که براساس قوانین انسان‏دوستانه‏ی بین‏المللی باید با مجروحان با احترام و به شیوه‏ی انسانی رفتار شود. در ماده‏ی سوم تمامی کنوانسیون‏های چهارگانه‏ی ژنو، آمده است که افراد زخمی و مجروح را باید جمع‏آوری و از آنها پرستاری کرد، چنین تعهدی در عهدنامه‏های 1864 و 1929 ژنو نیز پیش‏بینی شده بود. در ماده 15 قرارداد نخست ژنو و ماده 18 دوم ژنو نیز آمده است: «دولت‏های متخاصم در هر حال، به ویژه پس از آغاز جنگ، بدون فوت

وقت، تدابیر مورد نیاز را برای جست‏وجو و جمع‏آوری مجروحان و بیماران اتخاذ و آنان را در مقابل چپاول و بدرفتاری حفظ کنند…«

همچنین ماده 10 پروتکل نخست و ماده 7 پروتکل دوم منضم به کنوانسیون‏های چهارگانه ژنو مقرر می‏دارند: «مجروحان را باید جمع‏آوری و با انسانیت با آنها رفتار کرد و در حد ممکن و در کوتاه‏ترین زمان، آنها را تحت مراقبت‏های پزشکی مقتضی حالشان قرار داد. به غیر از ضوابط پزشکی، نباید در هیچ گونه زمینه‏ای، تبعیضی بین آنها وجود داشته باشد.«

در این باره همچنین مواد 12 و 14 قرارداد نخست، مواد 12 و 16 قرارداد دوم ژنو و ماده 44 پروتکل نخست منضم به کنوانسیون‏های ژنو چنین مقرر کرده‏اند: «دولت‏های متحارب در صورت به اسارت گرفتن مجروحان، بیماران و… نیروهای مسلح دشمن باید از آنها مانند مجروحان خود مراقبت کنند.«

نیروهای ارتش عراق، نه تنها کم‏ترین توجهی به قوانین انسان‏دوستانه‏ی بین‏المللی نداشتند، بلکه طبق مشاهدات عینی اسیران آزاد شده‏ی ایرانی، ارتشیان عراقی با نهایت شقاوت و دشمنی، مجروحان ایرانی را در صحنه‏ی نبرد قتل عام می‏کردند.

یکی از دوستان هم‏اردوگاهی‏مان می‏گفت: «داخل یکی از کانال‏ها درازکش خوابیدم… ساعت 7 صبح بود که شنیدم یکی از اسیران مرتب می‏گوید: اشهد ان لا اله الا لله، اشهد ان محمدا رسول الله (ص(، پس از چند لحظه، نیروهای عراقی با شلیک گلوله آن برادر مجروح را به شهادت رساندند. (1).

بخشی از جنایات ارتشیان عراقی را یکی از رزمندگان اسیر چنین شرح داد: «پس از آنکه افسر عراقی ستون اسیران ایرانی را به رگبار بست، تعدادی از اسیران شهید و تعدادی هم مجروح شدند. اسیران مجروح را به کنار دیگر اسیران آوردند. در این لحظه توپخانه‏ی نیروهای خودی منطقه را زیر آتش گرفت. آتش توپخانه که کمی سبک شد، عراقی‏ها از سنگرهایشان بیرون آمدند و عده‏ای از برادران مجروح را با زدن تیر خلاص به شهادت رساندند. اوضاع نابسامانی بود، سربازان عراقی هر اسیری را که می‏خواستند، شهید

می‏کردند. تا ساعات 16 ما را در آن گرمای طاقت‏فرسا بدون آب و غذا نگه داشتند و حدود ساعت 17 یکی دو دستگاه خودرو آوردند و نخست آنهایی را که سالم بودند و سپس مجروحانی را که وضعشان بهتر بود، سوار کردند و دیگر مجروحان را پشت خاکریز با زدن تیر خلاص به شهادت رساندند. یکی از برادران، که پس از ما اسیر شده بود، می‏گفت: من خودم دیدم که عراقی‏ها با تانک روی اجساد شهیدان و مجروحان ما حرکت کردند، سپس، آنها را یکجا جمع و با ریختن بنزین رویشان همه را سوزاندند.» (2).

آزاده، بهزاد نبوی که در تاریخ 21 تیر 1367 به دست دشمن اسیر شد، نیز چنین می‏گوید: «محمدحسین معروف، از افسران ارتش جمهوری اسلامی ایران در درگیری با عراقی‏ها به شدت مجروح شد و پس از اسارت، آن قدر با لگد به بدنش زدند تا شهید شد.» (3).

چند آزاده دیگر گوشه‏ای از وقایع زمان اسارت خود را چنین نقل می‏کنند:

– «در 31 تیر 1367، هم زمان با پذیرش قطعنامه 598، عراقی‏ها حمله‏ی گسترده‏ای به مواضع ما انجام دادند. من و چند تن از دوستانم پس از سقوط خط و چهار روز سرگردانی، اسیر شدیم. در درگیری، یکی از دوستانم از ناحیه‏ی پا زخمی شد که در آن چهار روز، او را به امید رسیدن به نیروهای خودی روی دوش حمل کردیم. وقتی اسیر شدیم، یکی از افسران عراقی کلتش را درآورد و با شلیک دو گلوله، آن اسیر مجروح را به شهادت رساند.» (4).

– «سه اسیر مجروح را برای سوار کردن بر خودرو آوردند. نگهبانان کمی با هم صحبت کردند و چند لحظه بعد، آن سه مجروح را پشت یک خاکریز بردند و با تیر خلاص به شهادت رساندند.» (5).

– «من و تعداد دیگری از مجروحان به علت تخلیه منطقه جنگی، جا ماندیم. ساعت 13 دیدیم سربازان عراقی به حالت دشتبان جلو می‏آیند و به مجروحان تیر خلاص می‏زنند.» (6).

همچنین، آزاده‏ی دیگری که در تاریخ 11 بهمن 1365 به اسارت نیروهای عراقی در آمد، می‏گوید: من و هم‏سنگرم را به پشت خط انتقال دادند، وی

دو پایش را از دست داده بود و به سختی، مجروح بود؛ بنابراین، عراقی‏ها او را وحشیانه به شهادت رساندند.«

درباره‏ی اعدام مجروحان ایرانی در صحنه‏ی نبرد، «هافلگیر«، نماینده‏ی کل کمیته‏ی صلیب سرخ در خاورمیانه و شمال افریقا، که در فروردین 1361 پس از آغاز عملیات فتح المبین به تهران سفر کرده بود، به نمایندگان ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت: «ما اعتراضات خود را در این مورد بارها اعلام کرده و گفته‏ایم این جنگ عجیبی است که در میان اسیران یک طرف (اسیران عراقی) تعداد زیادی زخمی وجود دارد، اما اسیران طرف دیگر (اسیران ایرانی) اصلا زخمی ندارند یا تعداد آنها بسیار محدود است.» (7).

اظهارات «هافلگیر» نشان دهنده‏ی عملکرد ارتش عراق در برخورد با مجروحان ایرانی است که با قساوت و بی‏رحمی آنها را به شهادت می‏رساندند. این خط مشی سرفرماندهی کل ارتش عراق در تمامی جبهه‏های نبرد، به صورت یک رویه درآمده بود. از طرف دیگر، چگونه ممکن است در جنگی که دشمن به انواع سلاح‏های پیشرفته مجهز بود و هیچ گونه کمبود و محدودیتی نداشت و به هنگام حمله، بسان باران از زمین و هوا بر سر نیروهای ایرانی آتش می‏بارید، مجروحان ایرانی اندک باشد. آیا جز این است که آنها را در صحنه‏ی نبرد برخلاف تمام موازین انسانی و بین‏المللی ناجوانمردانه به شهادت می‏رساندند.

مواد 12 قرارداد اول و دوم ژنو بیان می‏کند: «اعضای نیروهای مسلح و… که مجروح یا بیمار شوند، باید در همه‏ی احوال مورد احترام و حمایت قرار گیرند.«

در قسمت دیگری از این مواد آمده است: هر گونه دست درازی به حیات و شخص (مجروحان و بیماران…) از جمله قتل بدحالان و قتل عام و شکنجه و… آنان اکیدا ممنوع است.» همچنین، ماده‏ی 10 پروتکل نخست و ماده‏ی 7 پروتکل دوم منضم به کنوانسیون‏های چهارگانه‏ی 1949 ژنو، مقرر می‏دارد: «تمامی مجروحان… باید در تمام شرایط مورد احترام واقع شوند.«

از سوی دیگر مشاهدات اسیران عراقی که در عملیات‏های مختلف اسیر شدند، نیز تأکیدی است بر صحت گزارش‏هایی که از جنایات ارتش عراق بیان شد:

»در آغاز عملیات والفجر 5، یک جوان مجروح ایرانی را به اسارت گرفتیم. در میان ما، تنها گروهبان «فیصل» بود که به کشتن این اسیر جوان تمایل نشان می‏داد، اما دیگر افراد با این عمل مخالف بودند، هر چه از فیصل خواهش کردیم که اجازه بدهد این جوان مجروح را به پشت خط منتقل کنیم، وی رضایت نداد. سرانجام، فیصل با کلاشینکف آن جوان مجروح را به رگبار بست و او را به شهادت رساند.» (8).

نظامی دیگری که در عملیات «بدر» اسیر شد، نیز می‏گوید: «با چشم خودم دیدم در گردان تکاوران حطین، سربازی به نام «محیی» اهل بغداد، به عنوان تکاور وظیفه در واحد ما خدمت می‏کرد. این سرباز، در مواقع حمله، تمام غنایم[وسایل]شخصی هر مجروح یا شهیدی را که از نیروهای شما به جا می‏ماند، غارت می‏کرد. در عملیات والفجر مقدماتی، چند نفر از مجروحان شما را به شهادت رساند و تمام محتویات جیب‏هایشان را به غارت برد.» (9).

اسیر عراقی دیگری بیان می‏کند: «با هلی‏کوپتر روی قله‏ی «گردمند» فرود آمدیم. ما برای پاک‏سازی و استقرار روی ارتفاعات حاج‏عمران انتخاب شده بودیم. در آن ارتفاع، به 25 نفر از نیروهای شما برخوردیم که اکثرشان شهید یا به شدت مجروح شده بودند. فرمانده ما یک ستوان بود که با کمک یک افسر دیگر دست و پای این مجروحان را می‏گرفتند و آنان را از بالای کوهی که 2519 پا ارتفاع داشت، به دره پرتاب می‏کردند.» (10).

اسیری دیگر، جمعی گردان تکاوران حطین عراق، گفت: «یک ماه و نیم پس از عملیات فتح المبین، در منطقه‏ی «چنانه«، دو نفر اسیر گرفتیم که هر دوی آنها زخمی بودند. سرگرد سالم، فرمانده گردان، دستور داد این دو نفر را پانسمان کنیم و به آنها آب و غذا بدهیم. پس از چند دقیقه، سرباز «سلمان» که «امر بر» فرمانده بود، به طرف ما آمد و گفت: «چرا به اینها آب و غذا دادید؟» وی پس از گفتن این حرف، لوله تفنگش را روی سر آنها گذاشت و به هر یک از آنها یک گلوله شلیک کرد. این سرباز جنایتکار افزون بر پاداش، به دلیل این جنایتش یک مدال نیز گرفت.» (11).

همان گونه که بیان شد، نیروهای ارتش عراق، نه تنها کمترین توجهی به مسائل انسان‏دوستانه و موازین حقوق بشردوستانه نکردند، بلکه با بی‏رحمی تمام مجروحان ایرانی را تیر خلاص زدند.


1) مأخذ 14، ص 176.

2) مأخذ 14، ص 123 و 124.

3) مأخذ 9، ص 34.

4) مأخذ 9.

5) محمدرضا درویش، کمپ 18، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 22.

6) مهدی تیموریان و محمدحسین ابراهیم بیگی و مصطفی کریمی، یک قفس، صد پرنده، هزار پرواز، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ص 74.

7) ستاد تبلیغات جنگ، نقض مقررات بین‏المللی توسط رژیم عراق، 1364، ص 7.

8) مأخذ 4، ص 145 و 146.

9) مأخذ 4، ص 118.

10) مأخذ 4، ص 129 و 130.

11) مأخذ 4، ص 110.