با نزدیک شدن زمان عملیات، آخرین اقدامات هم آهنگى در سطح قابل توجهى در حال انجام بود. رزمندگان ایرانى با رعایت پوشش و استتار در نقل و انتقالات و رعایت مسایل حفاظتى که نتیجهى آن غافلگیر کردن دشمن بود، خود را آمادهى تهاجم کردند. تأکید امام خمینى (ره) بر وحدت و یک پارچهگى بین ارتش و سپاه و همآهنگى کامل به منظور تهاجم علیه دشمن، مؤثرترین عامل در وحدت این دو سازمان نظامى بود. امام فرموده بود که نه سپاه به تنهایى مىتواند حمله کند و نه ارتش و هیچ کدام از آنها بدون کمک مردم به پیروزى نخواهند رسید. این همآهنگى شامل نحوه و چگونهگى به کارگیرى آتش پشتیبانى توپخانه و حضور مؤثر هوانیروز و تأمین هوایى منطقهى عملیات توسط نیروهاى هوایى ارتش بود.
ساعت 12 نیمه شب پنجم مهر 1360 بىسیمها به کار افتاد و رزمندگان ایرانى با رمز یا حسین بن على (ع) عملیات ثامن الائمه را آغاز کردند.
در ساعت 4 و 30 دقیقهى صبح، فرمانده محور ماهشهر – آبادان اعلام کرد که اهداف موردنظر تصرف و منطقه در حال پاکسازى است. او نزدیک ظهر اعلام کرد که تعداد اسرا از 800 نفر به 1000 نفر رسیده و نیروهاى دشمن بین جادهى آبادان- ماهشهر و آبادان – اهواز محاصره شدهاند و تعداد شهدا و مجروحین خودى کم است.
با انهدام ارتش عراق در جبههى ماهشهر، جادهى ماهشهر – آبادان پس از 349 روز آزاد شد.
اما در جبههى ذوالفقارى – هدف اصلى عملیات در کنار جادهى قدیم آبادان – اهواز بود که بر اساس حساسیت منطقه، چند گردان از سپاه و ارتش به طور مشترک دست به حمله زدند. پس از گذشت 2 ساعت از شروع عملیات، نیروهاى سمت راست، خود را به خاکریزهاى دشمن رساندند و موفق شدند وارد خاکریزها شوند. در حالى که در سایر محورها، نیروهاى عملیات کننده به اولین خطوط تدافعى دشمن نرسیده بودند. با گذشت زمان، نیروهاى دیگر توانستند خود را به خاکریزها برسانند و این زمانى بود که نیروهاى پیشتاز به سوى خاکریزهاى دوم حمله کرده بودند.
پس ازتصرف سنگرهاى دشمن در خاکریزهاى اول و
دوم، رزمندگان ایرانى بلافاصله به خاکریز سوم حمله کردند. نیروهاى عراقى در حال فرار بودند. توپخانهى آنها منطقه را زیر آتش گرفته بود، اما چون از تمرکز و نظم خاصى برخوردار نبود، نیروهاى ایرانى توانستند بىدغدغه خود را به هدفهاى بعدى برسانند.
در جبههى دارخوین، رزمندگان ایرانى مأموریت داشتند با عبور از خط نهر شادگان، پل قصبه را فتح و در حاشیهى شرقى کارون پدافند کنند. سپس با نیروهاى محور فیاضیه که مسؤولیت تصرف پل حفار را به عهده داشتند، دست بدهند. آنها در حاشیهى رود کارون، به خاطر میدانهاى مین و استحکامات دفاعى، به سختى پیشروى کردند، تا آن که یک گلوله خمپاره بىهدف درمحل انتقال نفت به رودخانهى کارون منفجر شد و باعث آتشسوزى گسترده در منطقهى سلمانیه و محمدیه شد.
کارها براى به آتش کشیدن کارون مطابق برنامه پیش مىرفت. نفت سیاه به ضخامت 1 تا 2 سانتىمتر سطح رودخانهى کارون را پوشانده بود. در ساعت 2 نیمه شب، بر اثر اصابت یک گلولهى خمپاره به منبع ذخیرهى نفت، زبانههاى آتش همه جا را فراگرفت. به تدریج منطقه در هالهاى از آتش فرو رفت. فرماندهان ایرانى نگران بودند. آنها نمىدانستند که این آتشسوزى به نفع عملیات است. با روشن شدن آسمان، همه شاهد دود غلیظ و سیاهى شدند که کاملا
منطقه عملیاتى را در برگرفته بود.
در لحظهاى که تشویش و نگرانى فرماندهان ایرانى شدت بیشترى گرفته بود، وزش باد به سمت جنوب آغاز شد و باعث شد که مرکز فرماندهى و هدایت عملیات تیپ 3 ارتش در دوده محاصره و توان فعالیت از نیروها گرفته شود. آنها مجبور شدند به سنگر فرماندهى سپاه که در 200 تا 300 مترى مقر تیپ 3 ارتش بود، نقل مکان کنند و در آن جا با دو بىسیم به هدایت نیروها مشغول شوند.
جریان باد به تدریج دود را به سمت تنها سنگر فرماندهى عملیات نزدیک و نزدیکتر کرد. دود به 100 مترى سنگر فرماندهى رسید و بحران جدىتر شد. فرماندهان ایرانى در نگرانى و التهاب به سر مىبردند. همهگى دست به دعا برداشته و از قادر متعال کمک خواستند.
ناگهان باد عجیبى شروع به وزیدن کرد که تا آن زمان در منطقه سابقه نداشت؛ به طورى که فیبرهاى نصب شده روى سنگر فرماندهى را از جا کند. سپس دود سیاه از زمین جدا شد و به آسمان رفت. در همین لحظات بود که خطهاى اول و دوم عراق که تا آن لحظه به سختى مقاومت مىکردند، به خاطر استیصال فرماندهانشان سقوط کرد و رزمندگان خودى به سرعت آن جا را فتح کردند.
آتش زدن رودخانه باعث شد سازماندهى نیروهاى عراقى در خطوط دفاعىشان دچار هرج و مرج شود و رزمندگان با
با استفاده از این خلاء، بسیار زودتر از برآورد زمانى به هدف اصلى خود یعنى پل قصبه برسند. تصرف پل قصبه باعث اخلال جدى در تصمیمگیرى فرماندهان عراقى شد. آنها ناچار بودند براى فرار یا پاتک، از تنها پل باقى مانده در منطقهى حفار استفاده کنند. در همین لحظات بود که نیروهاى دیدبان در جبههى دارخوین، با نزدیک شدن به پل حفار و هدایت آتش روى پل، دشمن را گیج و متحیر کردند.
نیروهاى دشمن که از جهنم کارون گریخته بودند، با استقرار در جناح غربى پل قصبه و به دست آوردن آرامش نسبى، اقدام به شلیک مستقیم گلولههاى تانک کردند. فرماندهان ایرانى فکر اینجا را هم کرده بودند. شهید مرتضى تیمورى فرمانده تخریب منطقهى دارخوین به همراه چند تخریبچى دیگر سراغ پل قصبه رفتند و آن را منفجر کردند. با نابود شدن پل قصبه، امید فرماندهان عراقى براى استفاده از این پل از بین رفت و نیروهاى مهندسى ایران کنار سر پل قصبه خاکریز زدند و در حاشیهى کارون آرامش برقرار شد.
مهمترین محور عملیات، جبههى فیاضیه بود. یگانهاى ایرانى باید ضمن حرکت در شرق کارون، از جنوب به شمال، ارتباط نیروهاى عراقى با غرب کارون را قطع مىکردند. در این جبهه، از حدود 7 ماه قبل، نیروهایى مستقر شده بودند. آنها براى اجراى عملیات شروع به زدن دو تونل کردند. تونل اول در سمت چپ کشتىسازى اروندان و تونل دوم در نزدیکى
کارخانهى شیر پاستوریزه بود که تا خاکریزهاى عراق امتداد داشت. اهمیت این جبهه به قدرى بود که سید رحیم صفوى شخصا هدایت و کنترل عملیات در این محور را به عهده داشت.
با شروع عملیات، رزمندگان ایرانى در جبههى فیاضیه به میدان وسیعى از مین به عمق 500 متر برخورد کردند. تخریبچىها مشغول پاکسازى میدان مین شدند؛ اما رزمندگان محور راست به فرماندهى شهید اکبر کامرانى خط را شکستند و پیشروى کردند. ساعت 8 صبح پل قصبه فتح شد. بعد از آن، نیروهاى جبههى فیاضیه و ایستگاه 7 و 12 به جادهى اهواز – آبادان حمله کردند. اذان صبح بود که جادهى اهواز – آبادان فتح شد و این یعنى رسیدن به تمامى اهداف در عملیات ثامن الائمه. حصر آبادان شکسته و دشمن با ذلت عقب رانده شد. آبادان پس از یک سال محاصره آزاد شده بود.(1).
خبر پیروزى رزمندگان اسلام درعملیات ثامن الائمه بازتاب گستردهاى در ایران و کشورهاى جهان داشت. امام خمینى (ره) در پاسخ به تلگرام فرماندهان نظامى پیامى به این شرح فرستادند:
»تیمسار سرتیپ فلاحى، تیمسار سرتیپ ظهیرنژاد و جناب آقاى محسن رضایى اید هم الله تعالى. تلگرام شما در خصوص
فتح بزرگ که خداوند تعالى نصیب ارتش، نیروى هوایى و هوانیروز، سپاه پاسداران، بسیج، ژاندارمرى، فدائیان اسلام و سایر نیروهاى مردمى فرموده و محاصرهى آبادان به طور کامل شکسته شده است، واصل گردید. این جانب این پیروزى بزرگ را به فرماندهان، تمامى نیروهاى مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهیان نیرومند تبریک مىگویم و امید است این سرافرازىها را که براى اسلام و میهن فراهم مىکنند، منظور نظر مبارک ولى الله الاعظم بقیة الله ارواحنا له الفداء باشد و آخرین پیروزمندى را که بیرون راندن نیروهاى متجاوز کافر از سرزمینهاى میهنمان است، ملت شریف به زودى مشاهده کند. این جانب به اسم ملت بزرگ ایران از رزمندگان دلیر ارتش و سپاه و دیگر قواى مسلح ایدهم الله تعالى تقدیر و تشکر مىکنم. از خداوند متعال توفیق، نصرت و عظمت اسلام و مسلمین و به خصوص نیروهاى مسلح اسلامى را خواستار است.»
پس از عملیات، فرماندهان عملیات یعنى سرلشکر فلاحى، سرتیپ نامجو، سرتیپ فکورى، یوسف کلاهدوز و محمد جهان آرا (فرمانده سپاه خرمشهر) از منطقه بازدید کردند و سپس براى ارائهى گزارش عملیات به امام خمینى (ره) سوار بر هواپیماى 031- C عازم تهران شدند. در این هواپیما تعدادى از مجروحین هم بودند که براى مداوا به تهران اعزام مىشدند؛ اما هواپیما سقوط کرد و پنج فرمانده و مجروحیتى که سوار آن بودند، به شهادت رسیدند.
عملیات ثامن الائمه در حالى به پایان رسید که پیروزى آن، جمهورى اسلامى ایران را در آستانهى روزهاى بزرگ دیگر قرار داد.
کمکم مردم آبادان به شهرستان برگشتند. حالا همه مىدانستند که نوبت آزاد کردن خرمشهر از چنگال دشمن است. آبادان حالا عقبهى جبههى جنوب حساب مىشد. سرانجام در سوم خرداد 1361 به فاصلهى 9 ماه از شکسته شدن حصر آبادان، خرمشهر هم آزاد شد.
اما آبادان هنوز زیر آتش توپ و خمپارهى عراق بود.
در اواخر سال 1364 و به دنبال عملیات شکوهمند و الفجر 8 که به آزادسازى شهر فاو عراق منجر شد، دشمن، آبادان و خرمشهر را بمباران شیمیایى کرد. در این زمان، مسؤولین مجبور شدند که مردم بومى و غیرنظامى آبادان را تخلیه کنند. همین موضوع در اواخر سال بعد در عملیات کربلاى 5 هم اتفاق افتاد. بار دیگر مردم غیرنظامى آبادان مجبور به تخلیهى شهر شدند.
آبادان، از ساعات اولیهى شروع جنگ تا روزهاى پایانى مرداد 1367 هیچگاه از کینه و نفرت دشمن در امان نماند. آبادان یکى از شهرهایى است که خیلى از رزمندگانى که به جبهه رفتهاند، از آنجا خاطرات تلخ و شیرین فراوانى دارند. مردم مهماننواز و خونگرم آبادانى همیشه باعث دل گرمى و
روحیهى رزمندگان بودند.
رزمندهها وقتى مىخواستند یادى از خانوادههاى خود بکنند، به آبادان مىرفتند و از مخابرات آنجا به خانه تلفن مىکردند؛ در گرما، بستنى و فالوده نوشجان مىکردند، از نانوایىها نان تازه مىگرفتند و آش معروف آبادان را مىخوردند. آنهایى هم که پول داشتند، دوستانشان را به «قلیه ماهى» میهمان مىکردند.
پس از پایان جنگ، مردم به شهرشان بازگشتند. دست در دست هم شروع به بازسازى و آبادانى شهرشان کردند. دیوار کلیساها و مسجد امام صادق (ع) و مسجد بهبهانىها را که بر اثر ترکشهاى دشمن مجروح شده بودند، مرمت کردند. پالایشگاه آبادان شروع به کار کرد. بار دیگر زندگى به آبادان بازگشت؛ همان چیزى که دشمن مىخواست آن را از آبادان بدزدد.
اکنون در یکى از میدانهاى اصلى آبادان، مجسمهى مردى در حال دویدن به چشم مىخورد. او دریاقلى است. مردى که باعث شکست یورش شبانهى دشمن در کوى ذوالفقارى شد.
1) سید رحیم صفوى، نبردهاى شرق کارون.