جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فصل 4 (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

دریاقلى آن قدر زنده نماند که شکست حصر آبادان را ببیند. پس از واقعه‏ى کوى ذوالفقارى «دریاقلى سورانى» به مدافعان آبادان پیوست. او به همراه برادرانش سال‏ها پیش براى کار در شرکت نفت به آبادان آمدند. دریاقلى که به مکانیکى ماشین علاقه داشت، یک اوراقى باز کرد. ماشین‏هاى تصادفى و اوراقى را مى‏خرید و وسایل به درد بخور آن را به کسانى که احتیاج داشتند، مى‏فروخت و زندگى‏اش را مى‏گذراند.

چند روز پس از واقعه‏ى کوى ذوالفقارى بر اثر انفجار یک خمپاره پاى دریاقلى قطع شد. او به تهران اعزام و در بیمارستان سینا بسترى شد. اما مدتى بعد به شهادت رسید. هیچ کس از خانواده‏ى او نشانى نداشت. دریاقلى را در بهشت زهرا (س)

تهران به خاک سپردند تا این که ماه‏ها بعد، برادرانش توانستند مزار او را بیابند.

اما در آبادان ماجراهاى دیگرى هم اتفاق افتاد. کلیساى شهر همسایه‏ى مسجد امام صادق (ع) (مسجد بهبهانى‏ها) است. در روزهاى محاصره‏ى شهر، کشیش کلیسا به صرافت افتاد که تابلوهاى نقاشى و مجسمه‏هاى حضرت مریم (ع(، حضرت عیسى (ع) و قدیسین دیگر را از زیر آتش دشمن نجات دهد. کشیش که دست تنها بود، از بسیجیان آبادان کمک خواست. بسیجیان آبادانى، در یکى از روزهاى پر از آتش و انفجار، با کمک کشیش توانستند تابلوها و مجسمه‏هاى کلیسا را از گزند گلوله‏هاى خمپاره و توپ نجات بدهند بعد از آن نوبت به کلیساى آشورى، کلیساى کریستوفر و کلیساى قاراپت مقدس رسید.

با عزل بنى‏صدر از فرمان‏دهى کل قوا و فرار او به فرانسه و تشدید جنگ مسلحانه‏ى منافقین با نیروهاى انقلاب در شهرها، شرایط بحرانى، کشور را تحت الشعاع خود قرار داد به خاطر مدیریت صحیح امام خمینى در مهار بحران، وضعیت در جبهه‏هاى نبرد به سرعت رو به بهبود بود. فرمان‏دهان سپاه و ارتش در فضایى بهتر قادر بودند اقدامات هم آهنگى را براى اجراى عملیات به انجام برسانند.

در اواخر شهریور ماه 1360 تیمسار ظهیرنژاد، فرمانده

وقت نیروى زمینى ارتش و یوسف کلاهدوز قائم مقام وقت فرمانده کل سپاه پاسداران، قرارگاه مشترکى براى هدایت عملیات در شادگان زدند. قرارگاه در کنار جاده‏ى ماهشهر – آبادان زیر نخل‏ها و در یک چادر بود.

حسن باقرى در محور دارخوین فرمان‏دهى را به عهده گرفت و حسین خرازى، فرمانده جبهه‏ى دارخوین هم در کنار او بود. سید رحیم صفوى با سرهنگ کهترى در جبهه‏ى فیاضیه‏ى آبادان مشغول فعالیت شدند. غلام‏على رشید هم هدایت عملیات را در ایست‏گاه 7 و 12 به عهده گرفت. در محور ماهشهر هم مسؤولیت به عهده‏ى اسحاق عساکره گذاشته شد.

در طرح اولیه‏ى سپاه پاسداران به شوراى عالى دفاع آمده بود: «سپاه پاسداران مستقر در آبادان، دارخوین و ماهشهر مأموریت دارند تا با هم آهنگى و هم کارى کامل لشکر 77 پیاده‏ى خراسان، از محور فیاضیه و دارخوین به طور گسترده و از سه محور ایست‏گاه 12 و 7 و جاده‏ى ماهشهر – آبادان حمله کنند و نیروهاى دشمن را که از کنار کارون تا جاده‏ى ماهشهر – آبادان گسترش دارند، به طور کامل محاصره و بعد از انهدام، در منطقه‏ى فتح شده پدافند نمایند.»

در طراحى عملیات ثامن الائمه چند موضوع مهم در نظر گرفته شد: 1- حمله‏ى یک پارچه و همه جانبه در همه‏ى محورها. 2- حمله‏ى شبانه 3- قیچى کردن دشمن 4- حمله‏ى

پشتیبانى از محور ماهشهر.

پیرامون بند اول باید گفت که دشمن آمادگى مقابله با چنین تهاجم وسیعى را نداشت؛ زیرا خود را مواجه با درگیرى عظیمى در سه محور مختلف مى‏دید؛ لذا رعب و هراس از یک سو و دست پاچه‏گى و عدم کنترل و هدایت فرمان‏دهى از سوى دیگر، گریبان‏گیر دشمن مى‏شد. بنا به اعتراف یکى از فرمان‏دهان عراقى، بلافاصله بعد از کشته یا زخمى شدن فرمانده گردان یا گروهانى، نیروهایش فرار مى‏کردند یا در انتظار تسلیم شدن مى‏ماندند.

حسن بعدى عملیات، حمله‏ى شبانه بود. اگر عملیات در روز شروع مى‏شد، نیروى زرهى عراق به لحاظ برترى کمى و کیفى که نسبت به واحدهاى پیاده‏ى ایرانى داشت، مانع از پیش‏روى رزمندگان ایرانى مى‏شد.

ابتکار دیگر که مبتکر آن، فرمان‏دهى جوان به نام حسن باقرى بود، آتش زدن سطح کارون در صبح عملیات بود. حسن باقرى براى آن که راه‏هاى ارتباطى و تدارکاتى دشمن در حین عملیات بسته شود، دستور داد به کمک کارکنان شرکت نفت ترتیبى داده شود تا با انتقال نفت سیاه به رود کارون و به آتش کشیدن آن در ساعات اولیه‏ى صبح، علاوه بر ایجاد رعب و وحشت میان سربازان عراقى، معابر تدارکاتى و لجستیکى دشمن قطع شود. محل اجراى این طرح سلمانیه در فاصله‏ى 5 کیلومترى خط تماس با دشمن انتخاب شد.

با نزدیک شدن زمان عملیات و تغییر در حال و هواى منطقه‏اى نبرد، عراقى‏ها به خطوط مقابل خود حساس شدند تا آن که یکى از نیروهاى شناسایى که با خود مدارکى از منطقه‏ى عملیاتى و به ویژه جبهه‏ى دارخوین به همراه داشت، به اسارت عراقى‏ها در آمد. پس از این واقعه، عراقى‏ها خطوط پدافندى خود را تقویت و به سه رده‏ى تأمینى تقسیم کردند. به همین دلیل فرمان‏دهان ایرانى مجبور شدند تا معابر دیگرى را جست و جوى کنند. ادامه‏ى شناسایى باعث حساسیت و هوش یارى دشمن شد. آن‏ها هشت روز قبل از شروع عملیات، باقى مانده گردان 3 مکانیزه را که در حمله‏ى قبلى در جبهه‏ى دارخوین متلاشى شده بود، به سرعت بازسازى و در خاک‏ریز رده‏ى سوم احتیاط مستقر کردند.

سه روز قبل از عملیات، دشمن در ادامه‏ى فعالیت‏هاى خود، 2 خاک‏ریز تأمینى دیگر احداث و یک گروهان تانک را پشت آن‏ها مستقر کرد. با وجود تمام تمهیدات پوششى و دفاعى در خطوط پدافندى، فرمان‏دهان ایرانى براى شروع عملیات آماده شدند. دشمن قصد داشت جلوى عملیات را بگیرد. پس پیش قدم شد و دست به حمله از جبهه‏ى دارخوین زد. آن‏ها با پشتیبانى آتش توپخانه اقدام به پیش‏روى کردند و بدون مواجهه با مقاومت خاصى توانستند به نخستین خاک‏ریز نیروهاى ایرانى برسند. آن‏ها در رسیدن به این خاک‏ریز از یک دیگر سبقت مى‏گرفتند چون اداره‏ى توجیه سیاسى عراق به

آن‏ها ابلاغ کرده بود چنان چه سربازى خود را به خاک‏ریز نیروهاى ایرانى برساند، به دریافت درجه‏ى افسرى نایل خواهد شد؛ هم چنین به آن‏ها گفته بودند که فقط تعداد معدودى از سربازان ایرانى در آن منطقه استقرار یافته‏اند و نه بیش‏تر.

بعد از رسیدن نیروهاى عراق به خاک‏ریز، قصد کردند تا به خاک‏ریز دوم حمله کنند. هنوز چند قدمى از خاک‏ریز اول فاصله نگرفته بودند که در کمین رزمندگان ایرانى گرفتار شدند. باران گلوله بر سر آن‏ها باریدن گرفت و عراقى‏ها وحشت‏زده و غافل‏گیر شده به این طرف و آن طرف مى‏دویدند. سرانجام آن‏ها با دادن 300 کشته از صحنه‏ى نبرد گریختند. شکست عراق در این عملیات، جبهه‏ى متزلزل دشمن را آسیب پذیرتر کرد. ضمن این که سبب شد فرمان‏دهان سپاه و ارتش با اطمینان بیش‏تر سدهاى موجود در راه اجراى عملیات ثامن الائمه را شکسته و خود را براى رسیدن به پیروزى بزرگ در شرق کارون آماده کنند.