جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فصل 3 (1)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

در چهارم آبان 1359 عراقى‏ها خرمشهر را تصرف کردند. در این روز، معدود مدافعان خرمشهر با چشمانى اشک‏بار و بدنى مجروح از شهر خارج شدند. در پى اشغال خرمشهر، تلاش عراقى‏ها براى تنگ‏تر کردن محاصره‏ى آبادان ادامه یافت. حالا تمام نگاه‏ها به آبادان بود، جایى که عراق برایش دندان تیز کرده بود.

عراقى‏ها تصمیم داشتند با عبور از بهمنشیر در منطقه‏ى ذوالفقارى، حلقه‏ى محاصره‏ى آبادان را کامل کنند و وارد شهر شوند. براى این عملیات، تیپ 6 از لشگر 3 زرهى به همراه واحدهایى از تیپ 33 نیروى مخصوص انتخاب شدند. نحوه‏ى عملیات از بهمنشیر مانند عبور از کارون طراحى شد.

آن‏ها با استفاده از تاریکى شب، منطقه‏ى ذوالفقارى را با راه‏نمایى یک جاسوس شناسایى کردند. در شب 9 آبان 1359، پنج روز پس از سقوط خرمشهر، پل شناور روى بهمنشیر زدند و به سوى کوى ذوالفقارى سرازیر شدند.

عراقى‏ها مى‏توانستند از 2 پل ایست‏گاه 7 و 12 براى ورود به آبادان استفاده کنند؛ اما آن‏ها کوى ذوالفقارى را انتخاب کردند. دلیل این کار تجربه‏ى تلخ نبرد در خرمشهر بود. آن‏ها مى‏دانستند که اگر بخواهند مستقیم وارد آبادان شوند، باید با مدافعان از جان گذشته بجنگند و این جنگ وقت آن‏ها را مى‏گرفت و باید هزینه‏ى مادى و انسانى فراومانى مى‏پرداختند؛ اما از لحاظ نظامى، با عبور از بهمنشیر مى‏توانستند جاده‏ى خسروآباد را به عنوان آخرین راه ارتباطى با ساحل جنوبى ایران تصرف کنند و به اروند دست‏رسى آسان داشته باشند. به همین دلیل کوى ذوالفقارى بهترین گزینه براى ورود به آبادان بود.

آن‏ها در دل شب و در سکوت روى بهمنشیر پل زدند و نیروها و تانک‏ها و بلدوزرها شروع به گذشتن از پل کردند عراقى‏ها حساب همه چیز را کرده بودند؛ به جز چشمان بیدار مردى به نام دریاقلى.

وقتى دریاقلى به مقر سپاه رسید و حسن بنادرى را از آمدن عراقى‏ها آگاه کرد، خودش با آن‏ها به سوى ذوالفقارى

برگشت. حسن بنادرى به نیروهاى دیگر در شهر آمدن عراقى‏ها را خبر داد. نیروهاى مدافع وقتى به ذوالفقارى رسیدند که عراقى‏ها تا پاسگاهى که سر راه آبادان – خسروآباد بود، رسیده بودند. جنگ نابرابر آغاز شد. حسن بنادرى و نیروهایش همان جا خط پدافندى تشکیل دادند و از پیش روى عراقى‏ها جلوگیرى کردند.

منطقه زیر آتش شدید عراقى‏ها بود. مدافعان ایرانى در گروه‏هاى 12 و 13 نفره تقسیم شدند و با عراقى‏ها جنگیدند. سربازان دشمن در نخلستان بودند. صداى انفجار، شلیک گلوله‏ها و نعره‏ى مجروحین نخلستان را پر کرده بود. هر چند لحظه، قارچ انفجار از گوشه‏اى به آسمان بلند مى‏شد، نخل‏هاى زیادى در آتش مى‏سوختند و دود انفجار و آتش فضاى نخلستان را پوشانده بود.

با آمدن نیروهاى کمکى، عراقى‏ها مجبور به عقب‏نشینى شدند. نیروهاى ارتش و ژاندارمرى در کنار رزمندگان فداییان اسلام و بسیج آبادان شروع به محاصره‏ى عراقى‏ها کردند. ایرانى‏ها نمى‏دانستند عراقى‏ها در کجاى نخلستان هستند ولى از چپ و راست به آن‏ها حمله مى‏کردند.

با روشن شدن آسمان، ایرانى‏ها از عظمت نبردى که در آن حاضر بودند، شگفت‏زده شدند. به دستور فرمان‏دهى تصمیم گرفته شد که مانع از پخش شدن عراقى‏ها بشوند. اگر عراقى‏ها به خود مسلط مى‏شدند، عقب راندن آن‏ها میسر نمى‏شد و

امکان داشت آن‏ها پیش‏روى کنند و آبادان سقوط کند.

نبرد تا شب ادامه یافت و ایرانى‏ها با رشادت فراوان توانستند به سیل بندهایى که قبلا براى جلوگیرى از نفوذ آب بهمنشیر زده شده بود، برسند. عراقى‏ها در بد وضعیتى گرفتار شده بودند. عده‏اى از داوطلبان ایرانى با دست خالى به نبرد آمده بودند و سلاح کسانى را که شهید و یا مجروح مى‏شدند، برمى‏داشتند.

سرانجام رزمندگان ایرانى به پل شناور عراقى‏ها رسیدند. به خاطر تاریکى آسمان و جذر آب بهمنشیر، پل در دو طرف ساحل به گل نشسته بود. یک بلدوزر عراقى که قصد داشت وارد ساحل بهمنشیر شود، با اصابت موشک آرپى جى منهدم شد و روى پل گیر کرد. چند تانک و بلدوزر و خودرو هم که قصد گذشتن از پل را داشتند گیر کردند و راه بند آمد.

به این ترتیب، پل بسته شد. با پیش آمدن این وضعیت نیروهاى عراقى ناامیدانه به مقاومت‏هاى پراکنده دست زدند عده‏اى تسلیم شدند و عده‏اى دیگر که ذهن‏شان از وحشت فلج شده بود، خود را به بهمنشیر انداختند.

عراقى‏ها در محاصره بودند. رزمندگان ایرانى خوش‏حال از پیروزى به تعقیب آنها پرداختند. پاک‏سازى نخلستان کوى ذوالفقارى آغاز شد. ایرانى‏ها سلاح‏هاى باقى مانده از دشمن را جمع‏آورى کردند و آن‏ها را که تسلیم مى‏شدند، به سوى آبادان بردند.

مقاومت مدافعان، آبادان بازتاب جهانى پیدا کرد. به عقیده‏ى کارشناسان نظامى، صدام حاضر بود به هر قیمت آبادان را تصرف کند تا در مذاکرات احتمالى صلح از موضع یک دولت فاتح نظرات خود را به ایران بقبولاند. آرزویى که به نظر کارشناسان نظامى، با در نظر گرفتن دفاع جانانه‏ى مردم شهرهاى خرمشهر و آبادان، خیالى خام بود.

پس از واقعه‏ى کوى ذوالفقارى، عراقى‏ها از دست‏رسى به جزیره‏ى آبادان مأیوس شدند. پس از عقب‏نشینى عراق از جنوب بهمنشیر، مدافعان شهر از بهمنشیر عبور کرده، با دشمن درگیر شدند و تلفات سنگینى به آن‏ها وارد کردند. این حمله باعث شد که عراقى‏ها از آبادان دور شوند و به پدافندى زود هنگام بپردازند.

از آن زمان تا مهر 1360 آبادان در محاصره عراقى‏ها باقى ماند. در این مدت، مدافعان شهر در چند جبهه با دشمن مى‏جنگیدند. شهر نیز زیر آتش مستقیم بود. خانواده‏هاى زیادى در آبادان مانده و آن جا را ترک نکرده بودند. نبود برق و جیره‏بندى آب خللى در ایمان و تصمیم آن‏ها وارد نکرد. بودن مردم غیر نظامى، باعث روحیه‏ى رزمندگانى مى‏شد که از شهرهاى دوردست براى دفاع از وطن به آن جا مى‏آمدند.

با برکنارى بنى‏صدر، رییس جمهور وقت در سال 1360 جان تازه‏اى در کالبد خسته اما امیدوار فرزندان ایران دمیده شد. امام خمینى (ره) در پیامى راجع به حصر آبادان فرموده

بود: هشدار مى‏دهم به پاسداران، قواى نظامى و فرمان‏دهان نظامى که باید این حصر شکسته شود.

منظور امام، شکستن حصر آبادان بود.

در روز 20 خرداد 1360 رحیم صفوى فرمانده وقت عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در جنوب به انرژى اتمى اهواز رفت و به رزمندگان ایرانى مژده داد که سحرگاه روز بعد به مزدوران بعثى در شرق کارون حمله خواهند کرد. شوروى فراوان بر رزمندگان ایرانى حاکم شد. بعضى از آن‏ها سرود کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا سر دادند. بعضى به گوشه‏اى رفته و وصیت‏نامه نوشتند. نزدیکى‏هاى مغرب همه آماده‏ى حرکت به خط مقدم شدند.

ساعتى قبل از حمله به رحیم صفوى و حسن باقرى اعلام شد که بنى‏صدر از فرمان‏دهى کل قوا عزل شده. همان جا حسن باقرى پیشنهاد داد که نام عملیات را بگذارند: فرمانده کل قوا، خمینى روح خدا.

با این اسم موافقت شد. ساعت 4 صبح عملیات در شرق کارون آغاز شد. عملیات فرمانده کل قوا تأثیر قابل ملاحظه‏اى در طرح‏ریزى عملیات ثامن‏الائمه گذاشت. اولا این باور را در نیروها و به خصوص فرمان‏دهان نظامى ایجاد کرد که مى‏توان با تکیه بر نیروهاى پیاده، آبادان را از محاصره خارج کرد. ثانیا انهدام بخش وسیعى از نیروهاى دفاعى عراق و نزدیک شدن به پل قصبه، نویددهنده‏ى یک پیروزى بزرگ بود؛ چرا که

در عملیات شسکتن حصر آبادان، نیروهاى این محور مى‏توانستند از فاصله‏ى کم‏ترى به طرف پل قصبه که روى کارون قرار داشت، هجوم ببرند. حجم وسیع آتش‏هاى دشمن و پاتک‏هاى مداوم ارتش عراق براى تصرف زمین‏هاى از دست داده که موقعیت پل‏هاى آن‏ها را مى‏توانست با خطر مواجه کندن، تجارب بسیار ارزنده‏اى به همراه داشت. طراحان عملیات شکست حصر آبادان که همه‏گى در صحنه‏ى رزم بودند با تمامى وجود احساس کردند که باید اول از مناطق مختلف به طور هم‏زمان به دشمن حمله کنند تا توان پاتک دشمن تقسیم شود. چون نیروهاى احتیاط دشمن خطرى جدى براى پیروزى محسوب مى‏شوند.

با انجام عملیات «فرمانده کل قوا» اولین قدم براى عملیات سراسرى و شکست حصر آبادان برداشته شد.(1).


1) نبردهاى شرق کارون، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.