عناصر تشکیل دهندهى قدرت نظامى اعم از سلاحها و تجهیزات نظامى، کمیت و کیفیت افراد نظامى، رهبرى، بودجهى نظامى، پایگاهها، فنون نظامى، تحرک نیروها و امکانات تدارکاتى و لجستیکى، نقش موثر در میزان اثرگذارى این قدرت در اعمال نفوذ دارند. مسلما در این اثرگذارى نباید عوامل اثرگذار خارجى مثل عوامل ایدئولوژیک، اقتصادى، روانى و ژئوپلیتیک را نادیده گرفت. براى مثال، به رغم برخوردارى ایالات متحده آمریکا از امکانات و تجهیزات پیشرفتهى نظامى که مبین ابرقدرت بودن آن به شمار مىرود، این
دولت نتوانست در مقابل نیروهاى ویتنامى به اهداف سیاسى خارجى خود برسد و سرانجام پس از شکستهاى پىدرپى مجبور به فراخوانى نیروهاى خود از آسیاى جنوب شرقى شد. (1).
»کلدوس نور» نویسندهى کتاب «استعداد جنگى ملل«، زیر ساختهاى قدرت نظامى را به سه دسته: ظرفیت اقتصادى؛ شامل: مقدار و ترکیب جمعیت، وسعت خاک، منابع زیرزمینى، قدرت تولیدى اقتصادى، درجهى توسعه یافتگى، تکنولوژى و لیاقت ملت در به کار بردن و استفاده از منابع، شایستگى ادارى؛ شامل: مهارت حکومت در استفاده از نیروى انسانى، سازمانها و تولیدات نظامى و غیرنظامى؛ و عوامل محرکه؛ شامل: آمادگى براى شرکت در جنگ و قبول محرومیت اعم از داوطلبانه یا اجبارى تقسیم مىکند. (2).
پرفسور «هانس. جى مورگنتا» پیشرو و رهبر مکتب اصالت قدرت در سیاست، هشت عامل را مبنا و زمینه ساز تحقق قدرت ملى مىداند و آنها را عبارت از: موقعیت جغرافیایى، وجود منابع طبیعى، ظرفیت صنعتى، وضعیت آمادگى نظامى، جمعیت، خصوصیات ملى، روحیهى ملى و کیفیت دیپلماسى مىداند. یکى دیگر از صاحب نظران در قدرت «رودولف اشتاین متسز» مىباشد. وى نیز عوامل هشت گانهى جمعیت، وسعت سرزمین، ثروت، تأسیسات سیاسى، وحدت ملى و همبستگى، حفظ حرمت و دوستى با قدرتهاى خارجى، کیفیت اخلاقى و کیفیت فرماندهى را عوامل و زیرساختارهاى قدرت نظامى معرفى مىکند. (3).
اگر به طور کلى به عوامل و زیرساختهاى قدرت نظامى در دیدگاههاى
مختلف نگاه کنیم آنها را به دو دستهى عمومى مىتوان تقسیم نمود:
1- عوامل طبیعى؛
2- عوامل انسانى.
عوامل طبیعى آنهایى هستند که انسان در ایجاد آنها نقشى ندارند؛ مانند: جغرافیا، منابع طبیعى و… ولى در ادراک صحیح موقعیت آنها و نوع اثرگذارى و کیفیت استفاده از آنها مؤثر مىباشد.
عوامل انسانى، آنها هستند که یا ساخته شدهى انسان در قالب تکنولوژى، و یا روحیات و حالات انسانى در قالب شجاعت، همگرایى، وحدت و.. مىباشند.
هر دو عامل طبیعى و انسانى در اثرگذارى خود، متأثر از اندیشهها و ارزشها و باورهاى حاکم بر آدمى است. این اندیشهها و باورهاى بشرى است که او را به طرف استفاده بهینه و یا نامناسب از منابع طبیعى و ساخت تکنولوژى از جهت کیفیت و کمیت و نوع تعلیم و تربیت براى تقویت استعدادهاى رفتارى، هدایت مىکند.
اندیشهها و باورها حتى در رزم سرباز و فرماندهى جنگ تاثیر دارند. در خلال جنگ جهانى دوم دریافتند که جامع نگرى و ارتباط نقش فرد به موقعیتهاى دیگر، تاثیر عمدهاى در نحوهى رزم او دارد. هنگامى که فردى وظایف معین خود را بر اساس هدفهاى کلىتر واحدهاى وسیع ارتش بفهمد، نه فقط داراى روحیهاى قوىتر مىشود، بلکه رفتارش هوشمندانهتر مىگردد. فرد داراى ذهن منطقى و صاحب اندیشهى جامع به طور ویژهاى خود را در میان تصویر بزرگى مىبیند که ارتباط تنگاتنگ بین اجزاى آن برقرار است و تلاش مىکند تا زمینهى ادراکهاى خود را وسیعتر نماید. در خلال حملهاى از دشمن به موضعى دفاعى، سربازى که تا 100 مترى محل استقرار مسلسل خودى نفوذ کرده خیلى بیشتر اهمیت دارد تا صدها سرباز دشمنى که در
فاصلهى 100 مترى توسط آتش مسلسلها و تجهیزات دیگر زمین گیر مىشوند. براى مسلسل چى که اهمیت موضع دفاعى را در کل تلاش جنگى نمىفهمد و درک درستى از موقعیت ندارد، خیلى سخت است تا از وظیفهاى که برایش در نظر گرفتهاند منحرف شده و به سوى آن یک نفر تیراندازى نماید. این تغییر رفتار و شیوهى عمل، ارتباط مستقیم با اندیشه و ارزشهاى آن دارد. (4).
در طول هشت سال دفاع مقدس نیز این امر بارها به اثبات رسید که رزمنده و فرماندهاى که در کنار هوشمندى و ادراک موقعیت، از روحیهى بالا و ارزشها و باورهاى متعالى برخوردار بوده، به همان اندازه در رزم او تاثیر داشته است. این معنى را به خوبى مىتوان در آیات زیر مشاهده نمود:
»ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین و ان یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون، الان خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا، فان یکن منکم مائه صابره یغلبوا مائتین، و ان یکن منکم الف، یغلبوا الفین باذن الله و الله مع الصابرین» (5).
»اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمنان غالب خواهید شد و اگر صد نفر بوده بر هزار نفر کافران غلبه خواهد کرد زیرا آنها گروهى بىدانش هستند و شما با دین و دانش هستید لذا بر آنها غالب مىشوید. اکنون خدا بر شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعف ایمان راه یافته پس اگر صد نفر صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از کافران و اگر هزار نفر بر دو هزار نفر از آنان به اذن الهى غالب خواهید شد (یعنى با وجود ضعف ایمان باز یک نفر مومن بر دو نفر کافر غلبه خواهد کرد) و خدا با صابران (اهل ایمان و
یار و یاور) است.«
خداوند در آیهى شریفه، استقامت و پایدارى مومنان را به نادانى دشمن (لایفقهون) و ارتقا و ضعف ایمان و دانش مومنان مرتبط مىداند و این دو، یعنى دانش و ایمان، همان پایههاى رفتارى انسانى است که فرهنگ و شیوهى عمل نامیده مىشود.
اندیشمندان جهان در بعد شناخت قدرت ملى و عناصر تشکیل دهندهى آن، تئورىها و نظرات گوناگونى ارایه کردهاند. با وجود آن که در این نظریهها اختلاف نظر جزیى در عوامل و عناصر تشکیل دهندهى قدرت و اقتدار ملى مشاهده مىشود، همهى آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که قدرت نظامى یکى از عناصر اصلى و بنیادى قدرت ملى است. تا قبل از جنگ جهانى دوم قدرت نظامى، قدرت تعیین کننده بود، به نحوى که هر جا صحبت از قدرت ملى به میان مىآمد، قدرت نظامى در اذهان متبادر مىگشت و در حقیقت، قدرت نظامى را مترادف قدرت ملى مىدانستند. در شرایط فعلى، در اولویت عناصر تشکیل دهندهى قدرت ملى جابهجایى به وجود آمده و مسایل اقتصادى را در رأس آن قرار دادهاند و براى دستیابى به آن از ابزار فرهنگ سازى استفاده مىکنند. لکن واقعیت امر این است که قدرت نظامى هنوز هم اهرم نیرومندى است که دولتها در جهت حمایت از سیاستهاى ملى در تحمیل ارادهى سیاسى کشور – چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم – با توجه به خاصیت بازدارندگى، از آن بهره مىجویند.
شواهد نشان مىدهد که با فروپاشى شوروى سابق و برقرارى نظام جدید جهانى، جایگاه و اهمیت قدرت نظامى مستحکمتر شده است. استفاده از ابزار نظامى جهت آزادسازى خاک کویت، حملهى کشورهاى عضو ناتو به یوگسلاوى و یورش آمریکا به افغانستان و سودان گواه این امر مىباشد.
قدرت نظامى در زمان حال اصولا در انحصار حکومتها و براى دفاع از
کشور در مقابل تجاوزات خارجى و خرابکارىهاى داخلى است. بنابراین، قدرت نظامى عبارت از ابزار قانونى براى اعمال خشونت و زور است و حکومت از این وسیله در روابط بین الملل و در صورت لزوم، به منظور برقرارى امنیت داخلى استفاده مىکند. تعریف فوق بر این پایه استوار است که قدرت نظامى نیرویى با هدف مشخص و براى انجام کار ویژه است، یعنى یکى از ابزارهاى حکومت است که در زمان مناسب براى تحصیل اهداف ملى از آن استفاده مىشود.
1) قوام، عبدالعلى، اصول سیاست خارجى و روابط بین الملل، انتشارات سمت، 1372 ص 92.
2) فصلنامه دفاعى استراتژیک، دانشگاه عالى دفاع ملى، 1378، شمارهى 1، ص 94.
3) کاظمى، سید علىاصغر، روابط بین الملل در تئورى و عمل، نشر قومس، 1378، ص 175.
4) فیلپ جى اسمیت، ذهنیت فلسفى در مدیریت آموزش، انتشارات کمال، 1374، ص 72.
5) سورهى انفال، آیات 65 و 66.