جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عناصر قدرت نظامى

زمان مطالعه: 5 دقیقه

عناصر تشکیل دهنده‏ى قدرت نظامى اعم از سلاح‏ها و تجهیزات نظامى، کمیت و کیفیت افراد نظامى، رهبرى، بودجه‏ى نظامى، پایگاه‏ها، فنون نظامى، تحرک نیروها و امکانات تدارکاتى و لجستیکى، نقش موثر در میزان اثرگذارى این قدرت در اعمال نفوذ دارند. مسلما در این اثرگذارى نباید عوامل اثرگذار خارجى مثل عوامل ایدئولوژیک، اقتصادى، روانى و ژئوپلیتیک را نادیده گرفت. براى مثال، به رغم برخوردارى ایالات متحده آمریکا از امکانات و تجهیزات پیشرفته‏ى نظامى که مبین ابرقدرت بودن آن به شمار مى‏رود، این

دولت نتوانست در مقابل نیروهاى ویتنامى به اهداف سیاسى خارجى خود برسد و سرانجام پس از شکست‏هاى پى‏درپى مجبور به فراخوانى نیروهاى خود از آسیاى جنوب شرقى شد. (1).

»کلدوس نور» نویسنده‏ى کتاب «استعداد جنگى ملل«، زیر ساخت‏هاى قدرت نظامى را به سه دسته: ظرفیت اقتصادى؛ شامل: مقدار و ترکیب جمعیت، وسعت خاک، منابع زیرزمینى، قدرت تولیدى اقتصادى، درجه‏ى توسعه یافتگى، تکنولوژى و لیاقت ملت در به کار بردن و استفاده از منابع، شایستگى ادارى؛ شامل: مهارت حکومت در استفاده از نیروى انسانى، سازمان‏ها و تولیدات نظامى و غیرنظامى؛ و عوامل محرکه؛ شامل: آمادگى براى شرکت در جنگ و قبول محرومیت اعم از داوطلبانه یا اجبارى تقسیم مى‏کند. (2).

پرفسور «هانس. جى مورگنتا» پیشرو و رهبر مکتب اصالت قدرت در سیاست، هشت عامل را مبنا و زمینه ساز تحقق قدرت ملى مى‏داند و آنها را عبارت از: موقعیت جغرافیایى، وجود منابع طبیعى، ظرفیت صنعتى، وضعیت آمادگى نظامى، جمعیت، خصوصیات ملى، روحیه‏ى ملى و کیفیت دیپلماسى مى‏داند. یکى دیگر از صاحب نظران در قدرت «رودولف اشتاین متسز» مى‏باشد. وى نیز عوامل هشت گانه‏ى جمعیت، وسعت سرزمین، ثروت، تأسیسات سیاسى، وحدت ملى و همبستگى، حفظ حرمت و دوستى با قدرت‏هاى خارجى، کیفیت اخلاقى و کیفیت فرماندهى را عوامل و زیرساختارهاى قدرت نظامى معرفى مى‏کند. (3).

اگر به طور کلى به عوامل و زیرساخت‏هاى قدرت نظامى در دیدگاه‏هاى

مختلف نگاه کنیم آنها را به دو دسته‏ى عمومى مى‏توان تقسیم نمود:

1- عوامل طبیعى؛

2- عوامل انسانى.

عوامل طبیعى آنهایى هستند که انسان در ایجاد آنها نقشى ندارند؛ مانند: جغرافیا، منابع طبیعى و… ولى در ادراک صحیح موقعیت آنها و نوع اثرگذارى و کیفیت استفاده از آنها مؤثر مى‏باشد.

عوامل انسانى، آنها هستند که یا ساخته شده‏ى انسان در قالب تکنولوژى، و یا روحیات و حالات انسانى در قالب شجاعت، همگرایى، وحدت و.. مى‏باشند.

هر دو عامل طبیعى و انسانى در اثرگذارى خود، متأثر از اندیشه‏ها و ارزش‏ها و باورهاى حاکم بر آدمى است. این اندیشه‏ها و باورهاى بشرى است که او را به طرف استفاده بهینه و یا نامناسب از منابع طبیعى و ساخت تکنولوژى از جهت کیفیت و کمیت و نوع تعلیم و تربیت براى تقویت استعدادهاى رفتارى، هدایت مى‏کند.

اندیشه‏ها و باورها حتى در رزم سرباز و فرمانده‏ى جنگ تاثیر دارند. در خلال جنگ جهانى دوم دریافتند که جامع نگرى و ارتباط نقش فرد به موقعیت‏هاى دیگر، تاثیر عمده‏اى در نحوه‏ى رزم او دارد. هنگامى که فردى وظایف معین خود را بر اساس هدف‏هاى کلى‏تر واحدهاى وسیع ارتش بفهمد، نه فقط داراى روحیه‏اى قوى‏تر مى‏شود، بلکه رفتارش هوشمندانه‏تر مى‏گردد. فرد داراى ذهن منطقى و صاحب اندیشه‏ى جامع به طور ویژه‏اى خود را در میان تصویر بزرگى مى‏بیند که ارتباط تنگاتنگ بین اجزاى آن برقرار است و تلاش مى‏کند تا زمینه‏ى ادراک‏هاى خود را وسیع‏تر نماید. در خلال حمله‏اى از دشمن به موضعى دفاعى، سربازى که تا 100 مترى محل استقرار مسلسل خودى نفوذ کرده خیلى بیشتر اهمیت دارد تا صدها سرباز دشمنى که در

فاصله‏ى 100 مترى توسط آتش مسلسل‏ها و تجهیزات دیگر زمین گیر مى‏شوند. براى مسلسل چى که اهمیت موضع دفاعى را در کل تلاش جنگى نمى‏فهمد و درک درستى از موقعیت ندارد، خیلى سخت است تا از وظیفه‏اى که برایش در نظر گرفته‏اند منحرف شده و به سوى آن یک نفر تیراندازى نماید. این تغییر رفتار و شیوه‏ى عمل، ارتباط مستقیم با اندیشه و ارزش‏هاى آن دارد. (4).

در طول هشت سال دفاع مقدس نیز این امر بارها به اثبات رسید که رزمنده و فرمانده‏اى که در کنار هوشمندى و ادراک موقعیت، از روحیه‏ى بالا و ارزش‏ها و باورهاى متعالى برخوردار بوده، به همان اندازه در رزم او تاثیر داشته است. این معنى را به خوبى مى‏توان در آیات زیر مشاهده نمود:

»ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین و ان یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون، الان خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا، فان یکن منکم مائه صابره یغلبوا مائتین، و ان یکن منکم الف، یغلبوا الفین باذن الله و الله مع الصابرین» (5).

»اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمنان غالب خواهید شد و اگر صد نفر بوده بر هزار نفر کافران غلبه خواهد کرد زیرا آنها گروهى بى‏دانش هستند و شما با دین و دانش هستید لذا بر آنها غالب مى‏شوید. اکنون خدا بر شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعف ایمان راه یافته پس اگر صد نفر صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از کافران و اگر هزار نفر بر دو هزار نفر از آنان به اذن الهى غالب خواهید شد (یعنى با وجود ضعف ایمان باز یک نفر مومن بر دو نفر کافر غلبه خواهد کرد) و خدا با صابران (اهل ایمان و

یار و یاور) است.«

خداوند در آیه‏ى شریفه، استقامت و پایدارى مومنان را به نادانى دشمن (لایفقهون) و ارتقا و ضعف ایمان و دانش مومنان مرتبط مى‏داند و این دو، یعنى دانش و ایمان، همان پایه‏هاى رفتارى انسانى است که فرهنگ و شیوه‏ى عمل نامیده مى‏شود.

اندیشمندان جهان در بعد شناخت قدرت ملى و عناصر تشکیل دهنده‏ى آن، تئورى‏ها و نظرات گوناگونى ارایه کرده‏اند. با وجود آن که در این نظریه‏ها اختلاف نظر جزیى در عوامل و عناصر تشکیل دهنده‏ى قدرت و اقتدار ملى مشاهده مى‏شود، همه‏ى آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که قدرت نظامى یکى از عناصر اصلى و بنیادى قدرت ملى است. تا قبل از جنگ جهانى دوم قدرت نظامى، قدرت تعیین کننده بود، به نحوى که هر جا صحبت از قدرت ملى به میان مى‏آمد، قدرت نظامى در اذهان متبادر مى‏گشت و در حقیقت، قدرت نظامى را مترادف قدرت ملى مى‏دانستند. در شرایط فعلى، در اولویت عناصر تشکیل دهنده‏ى قدرت ملى جابه‏جایى به وجود آمده و مسایل اقتصادى را در رأس آن قرار داده‏اند و براى دستیابى به آن از ابزار فرهنگ سازى استفاده مى‏کنند. لکن واقعیت امر این است که قدرت نظامى هنوز هم اهرم نیرومندى است که دولت‏ها در جهت حمایت از سیاست‏هاى ملى در تحمیل اراده‏ى سیاسى کشور – چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم – با توجه به خاصیت بازدارندگى، از آن بهره مى‏جویند.

شواهد نشان مى‏دهد که با فروپاشى شوروى سابق و برقرارى نظام جدید جهانى، جایگاه و اهمیت قدرت نظامى مستحکم‏تر شده است. استفاده از ابزار نظامى جهت آزادسازى خاک کویت، حمله‏ى کشورهاى عضو ناتو به یوگسلاوى و یورش آمریکا به افغانستان و سودان گواه این امر مى‏باشد.

قدرت نظامى در زمان حال اصولا در انحصار حکومت‏ها و براى دفاع از

کشور در مقابل تجاوزات خارجى و خرابکارى‏هاى داخلى است. بنابراین، قدرت نظامى عبارت از ابزار قانونى براى اعمال خشونت و زور است و حکومت از این وسیله در روابط بین الملل و در صورت لزوم، به منظور برقرارى امنیت داخلى استفاده مى‏کند. تعریف فوق بر این پایه استوار است که قدرت نظامى نیرویى با هدف مشخص و براى انجام کار ویژه است، یعنى یکى از ابزارهاى حکومت است که در زمان مناسب براى تحصیل اهداف ملى از آن استفاده مى‏شود.


1) قوام، عبدالعلى، اصول سیاست خارجى و روابط بین الملل، انتشارات سمت، 1372 ص 92.

2) فصلنامه دفاعى استراتژیک، دانشگاه عالى دفاع ملى، 1378، شماره‏ى 1، ص 94.

3) کاظمى، سید على‏اصغر، روابط بین الملل در تئورى و عمل، نشر قومس، 1378، ص 175.

4) فیلپ جى اسمیت، ذهنیت فلسفى در مدیریت آموزش، انتشارات کمال، 1374، ص 72.

5) سوره‏ى انفال، آیات 65 و 66.