جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عملیات سوم آبان در شرق رودخانه کارون

زمان مطالعه: 13 دقیقه

دومین تلاش نیروهای کلاسیک، عملیات سوم آبان بود که روی جاده اهواز – آبادان و با هدف آزاد کردن این جاده برای شکستن محاصره آبادان انجام گرفت.(1) استعداد نیرو و لجستیک یگان‏های عمل کننده در این عملیات برابر یک تیپ(2) بر اساس طرح عملیات، گردان 144 پیاده لشکر 21 حمزه همراه با یک گردان تانک می‏بایست در نقش تلاش اصلی در محور ماهشهر – آبادان به خط سرپل دشمن حمله می‏کردند و سایر نیروها نیز در محورهای شادگان، دارخوین و بهمنشیر در نقش تلاش‏های پشتیبانی وارد عمل می‏شدند.(3).

این عملیات به دلیل نحوه آرایش تانک‏ها و حرکت آن‏ها روی جاده به صورت ستون‏وار و همچنین، نداشتن اطلاعات دقیق از دشمن و بی‏توجهی به توان دشمن، و تناسب نداشتن توان خودی با اهداف تعیین شده و تاکتیک نامناسب با ناکامی روبه‏رو شد. (4) در این عملیات 17 دستگاه تانک شرکت داشتند که 15 دستگاه از بین رفت و نیروها با وضعیتی نامطلوب به مواضع اولیه خود عقب‏نشینی کردند.(5) بنی‏صدر با پذیرش این شکست (6) و مقایسه نیروهای خودی و دشمن، در گزارش‏های روزانه خود نوشت:

»به یک نسبت هر دو نیروی ما و خصم ضعف مشابهی داشتیم، البته ضعف ما بیشتر بوده است.«(7).

وی همچنین با اشاره به نقش روحیه در جنگ ادامه داد:

»نکته جالب در این جنگ این است که روحیه تأثیر قاطعی در عملیات جنگی و سرنوشت آن دارد.«(5).

در واقع ضعف روحی نیروهای کلاسیک از جمله مسائلی بود که بنی‏صدر در تجزیه و تحلیل علل شکست عملیات به آن اشاره می‏کرد.

دشمن پس از درک ناتوانی نظامی ایران، به منظور تکمیل محاصره آبادان و همچنین اشغال این شهر، با عبور از رودخانه بهمنشیر، فشار خود را از شمال به جنوب در کرانه شرقی رودخانه کارون تشدید کرد. در محور اهواز نیز عراق تلاش کرد، با تصرف سوسنگرد به سمت اهواز پیشروی کند.

تلاش‏های آفندی ارتش در این مقطع از جنگ، نتیجه روشنی در پی نداشت، به همین دلیل از سوم آبان تا 16 دی ماه 1359 (به مدت دو ماه و نیم) رکودی بر جبهه‏های جنگ حاکم شد، زیرا ایران و عراق هیچ یک قادر به انجام دادن تحرکات نظامی که منجر به شکلگیری تحولات جدیدی شود، نبودند. در این مدت، با وجود وعده‏ها و تحلیل‏هایی که ارائه می‏شد، به نظر می‏رسید، همان گونه که برای دفاع در برابر حمله‏های احتمالی دشمن استراتژی مناسبی تدوین نشده بود، برای عقب راندن نیروهای دشمن از مناطق اشغالی نیز برنامه مناسبی وجود نداشت. (8).

ناتوانی بنی‏صدر در به کارگیری نیروهای مردمی و انقلابی و عدم اعتقاد وی به آنان، موجب شد که «وحدت فرماندهی» در این مقطع از جنگ شکل نگیرد. از سوی دیگر، در میان نیروهای نظامی نیز در مورد اهداف دشمن و نحوه مقابله با آن‏ها اختلاف نظرهای عمیق و شدیدی وجود داشت. چنان که بارها به بروز مشاجرات و استعفای مکرر فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش انجامید و همین مسائل موجب شد که در میان نیروهای کلاسیک نظامی هماهنگی لازم و وحدت نظر حاصل نشود. در این حال، سپاه در آبان 1359 طی

نامه‏ای محرمانه به بنی‏صدر به عنوان فرمانده کل قوا ضمن تجزیه و تحلیل اوضاع حاکم بر جنگ، در مورد عدم وحدت فرماندهی در میان نیروهای نظامی، نوشت:

»فرماندهی مشترک در کل جبهه وجود ندارد. به طور کلی تنها منطقه خوزستان به سه قسمت تقسیم شده و خطوط سیاسی و حرکات مخالف خط امام در وضعیت جبهه‏ها تأثیر کامل دارند: جبهه اول شامل: دزفول، اندیمشک و شوش زیر نظر آقایان ظهیرنژاد و بنی‏صدر؛ جبهه دوم شامل: اهواز، حمیدیه، سوسنگرد و هویزه زیر نظر لشکر 92 زرهی، آیت الله خامنه‏ای و دکتر چمران؛ جبهه سوم شامل: ماهشهر، شادگان، آبادان و خرمشهر زیر نظر سرهنگ فروزان و سرهنگ ستاد اروند کنار. هیچ گونه هماهنگی لازم و همکاری اصولی در مقابل دشمن نیست، نسبت به هم بی‏خبر و غیر مسئولانه برخورد می‏کنند.«(9).

سپس در بند 13 این نامه با توجه به ضرورت هماهنگی سپاه و ارتش و تلاش‏هایی که برای جلوگیری از آن صورت می‏گیرد، آمده است:

»هماهنگی بین ارتش و سپاه از بالا عملا خنثی می‏شود.«(9).

بنابراین، کاملا روشن بود که با وجود ضرورت‏های موجود مبنی بر به کارگیری نیروهای انقلابی و مردمی – که از روحیه شهادت طلبی برخوردار بودند و نتیجه عملکرد آن‏ها به هنگام مقابله با دشمن کاملا مشهود بود – و نیز ضرورت هماهنگی در درون ارتش و بین ارتش و سپاه مقاصد سیاسی بنی‏صدر عملا مانع از به کارگیری کلیه نیروها و مقدورات می‏شد. ضمن این که طرح مانور عملیات و اهدافی که در نظر گرفته شده بود، ضعف‏ها و کاستی‏های فراوان و غیرقابل انکاری داشت.

به نظر می‏رسید که شکست عملیات‏های 23 مهر و سوم آبان تا اندازه‏ای توهم بنی‏صدر را در هم شکست اما وی به جای جبران ضعف‏های موجود در استراتژی و تاکتیک‏های نبرد و نیز به جای به کارگیری نیروهای انقلابی و مردمی که بخش بزرگی از توان دفاعی و نظامی کشور را تشکیل می‏دادند، با نگرانی از پیامد شکست، بر تلاش‏های سیاسی و تبلیغاتی خود افزود تا زمینه را برای «سهیم کردن» دیگران در این شکست و ناکامی فراهم سازد. (10).

در واقع، مقاصد سیاسی بنی‏صدر و روشی که برای رسیدن به آن‏ها آغاز کرده بود،

بیشترین تأثیر را در شکست وی داشت، لیکن بنی‏صدر تنها با تأکید بر «تخصص» تلاش می‏کرد تا عدم به کارگیری نیروهای انقلابی و مردمی را توجیه کند. در همین چارچوب، وی تنها دو روز پس از شکست عملیات سوم آبان 1359 بدون این که به تجزیه و تحلیل علل شکست خود و نیروهای متخصصش بپردازد، در گزارش روزانه خود به طرح‏ریزی عملیات‏های بعدی اشاره کرد و نوشت:

»مجموع این مباحث را که می‏شود گفت خلاصه تحقیق و جست‏وجو و علم و اطلاع در مدت جنگ و اقامت در خوزستان است، در یک متن آوردیم که این متن، خط و ربط نظامی ما و چگونگی به کار گرفتن امکانات ما و چگونگی هدایت عملیات در جبهه‏های مختلف را در بر می‏گیرد.«(11).

وی همچنین در مورد تقدیم طرح‏ها و گزارش وضعیت جبهه‏ها به امام، نوشت:

»صبح به سمت تهران حرکت کردیم و به منزل امام رفتیم… ظهیرنژاد وضع و سازمان ارتش را در گذشته، شرح کرد و طرح‏هایی را که هست، مطرح کرد. اما هم گفتند، باید از اهل خبره یعنی نظامی‏ها در امور نظامی نظر خواست و نظر آن‏ها را به کار گرفت.«(12).

بنی‏صدر سپس برای تثبیت نظراتش، با استقبال از نظر امام، نوشت:

»این اظهار نظر بسیار به موقع بود و امیدوارم برای بسیاری مجاب کننده باشد و بگذارند اهل خبره کار خودشان را بکنند و جنگ را به نتیجه برسانند.«(5).

بنی‏صدر با تأکید فریب‏کارانه بر تخصص و نظر اهل خبره، تلاش می‏کرد از هر گونه انتقاد دور بماند و بسیار امیدوار بود که با اتکا به نیروهای کلاسیک به پیروزی نظامی دست یابد. او با وجود شکست‏های فاحش، مدعی بود (13) که تلاش‏هایش را برای «بازسازی نیروهای مسلح به عنوان شرط اساسی و ضروری تغییر جنگ از حالت دفاع به حمله«(14) آغاز کرده است.

با وجود ادعاها و تبلیغات بسیار بنی‏صدر در زمینه طرح‏ریزی عملیات نظامی، و با توجه به تجربه به دست آمده از عملیات 23 مهر و سوم آبان 1359 و شناختی که از روحیه و توانایی نیروهای کلاسیک داشت، وی سخت نگران عدم موفقیت خود بود. بنی‏صدر در روزنامه خود (15) به برخی از این مسائل اشاره کرده است که در جای خود قابل تأمل است:

»به یکی از فرماندهان گفتم شما با همه قابلیت نظامی که دارید از عمل می‏ترسید! می‏ترسید دست به اجرای طرحی بزنید و ناکام بشوید و این جغدها که دور تا دور آماده ایستاده‏اند تا ما شکستی در جایی بکنیم، به پرواز درآیند و نوای یاس سردهند یا به پرواز آیند و با ایجاد جبهه روانی، سیاسی، به تبلیغ مشغول شوند.«(16).

وی که به شدت به یک پیروزی نظامی برای رسیدن به مقاصد سیاسی نیاز داشت، افزود:

»من همه مسئولیت را به گردن می‏گیریم، شما طرح‏ها را به اجرا بگذارید.«(5).

بنی‏صدر همچنین نوشت:

»من تعهد می‏کنم که در این جنگ پیروز می‏شویم، به شرط این که ما را به حال خود بگذارید و به شرط این که بگذارند کارم را انجام دهم و با اختیار کشور را به سوی پیروزی ببرم.«(17).

با سپری شدن ماه‏های آبان و آذر، به تدریج تلاش‏های تبلیغاتی بنی‏صدر برای پوشش ناکامی‏های پیشین و شکست‏های احتمالی آینده، تشدید شد اما به دلیل ضعف‏های اساسی در بینش و مدیریت، قادر به طراحی و اجرای عملیات سریع و پیروزمندانه نبود. بنی‏صدر با گرفتاری در چنین تناقضی با ارسال نامه‏ای به امام از ضرورت اتمام جنگ سخن گفت:

»با وضعی که هست اگر حالات جنگ را تمام نکنیم، هرگز به این کار موفق نمی‏شویم. اما می‏شود این طور فرض کرد… جنگ تا تمام شدن مهمات ادامه پیدا کند در حالی که ما دشمن را عقب نزده باشیم، در این صورت کشور بدون ارتش، بدون ارز، بدون حاکمیت دولت و با استان‏های آشفته چه خواهد کرد؟«(18).

با فرا رسیدن چهارمین ماه حضور دشمن در مناطق اشغالی، ضرورت اجرای عملیات بیش از پیش افزایش یافت. بنی‏صدر در مورد عمومی شدن این درخواست گفت:

»امروز می‏گویند چرا مسامحه می‏شود و چرا ارتش با هجوم و حمله پیشروی خود را شروع نمی‏کند؟ این قدر گفته و می‏گویند که همه این سؤال را می‏کنند. امروز این سؤال یک سؤال عمومی شده است.«(19).

بنی‏صدر در این اظهارات با زیرکی خاصی از توضیح علت عمومی شدن این درخواست خودداری می‏کند؛ حال آن که این حق طبیعی و مسلم مردم بود که از فرماندهی کل قوا درخواست کنند که با یورش به دشمن آن‏ها را از سرزمین‏های اشغالی عقب برانند. ضمن این که پیش از این، در توجیه از دست دادن این مناطق و پیشروی دشمن، همواره بر این استدلال تأکید می‏شد که تعرض به دشمنی که در حال پیشروی است، اشتباه است و باید ابتدا دشمن را «متوقف و تثبیت» کرد، سپس مورد تعرض قرار داد!

در این حال، بنی‏صدر که علت تأخیر و کندی در حمله به دشمن را روحیه نیروهای ارتش ذکر می‏کرد. (20) و مسئولیت عملیات را به عهده ارتش گذاشت و گفت:

»از این به بعد وظیفه نیروهای مسلح است که به این خواست عمومی پاسخ بدهند.«(5).

چهار روز بعد، در جلسه‏ای که با حضور امام خمینی، مسئولان وقت نظامی و اعضای شورای عالی دفاع برگزار شد، امام پس از جویا شدن از وضع جبهه‏ها و شنیدن پاسخ جانشین وقت ستاد مشترک ارتش، پرسیدند:

»… مدنی است درباره حمله صحبت می‏شود اما حمله نمی‏شود، چرا؟«(21).

امام خمینی سپس با توجه به خطرات ناشی از تداوم حضور دشمن در مناطق اشغالی و رکود حاکم بر جبهه‏ها و همچنین تبلیغات بنی‏صدر برای حمله و عدم اجرای آن، فرمودند:

»در صورتی که به دشمن هجوم نشود، احتمال این هست که روحیه‏ها برگردد و خطر پیش آید که نه از من و نه از رئیس جمهور کاری ساخته نباشد.«(21).

امام در این تحلیل هشدارگونه بر این نکته تأکید فرمودند که به جای تبلیغات سیاسی، باید به جنگ پرداخت، زیرا در صورت ادامه حضور اشغالگران، «ثبات سیاسی» کشور از میان خواهد رفت. به عبارت دیگر، امام ضرورت فائق آمدن بر بحران داخلی و پایان بخشیدن به حضور اشغالگران در مناطق اشغالی را تنها در اجرای عملیات نظامی به دور از هر گونه تبلیغات و جنجال سیاسی – که بنی‏صدر انجام می‏داد – می‏دانستند.

با وجود این ضرورت‏ها و رهنمودهای امام و همچنین وعده‏های بنی‏صدر برای اجرای عملیات، تا پایان آذر 1359، هیچ اقدام نظامی مهمی انجام نشد. نماینده امام در شورای عالی دفاع (آیت الله خامنه‏ای) پس از برگزاری جلسه این شورا و عدم حضور بنی‏صدر و برخی از فرماندهان نظامی، در جمع‏بندی گزارش جلسه (22) خطاب به بنی‏صدر نوشتند:

»اکنون چندین هفته است که همه – از جمله خود شما – احساس می‏کنیم که موقع نظامی ما

اجازه می‏دهد که به دشمن حمله کنیم. این بنابر تفکر برادران نظامی که آمادگی‏های تجهیزاتی و رزمی را تا پیش از این مدت برای تعرض وسیع کافی نمی‏دیدند و اما بر تفکر کسانی که به روحیه ایمان بهای بیشتری می‏دهند قبل از این مدت هم آمادگی وجود داشته است.«(23).

در واقع، تأخیر در اجرای عملیات بر پایه کسب آمادگی نظامی بود، حال آن که نیروهای انقلابی و مردمی – که به دستور بنی‏صدر منزوی شده بودند – از مدت‏ها پیش آمادگی لازم را برای حمله سریع به دشمن داشتند و این مسئله نشان می‏داد که تأکید بر آمادگی‏های تجهیزاتی و رزمی» (24) برای تأخیر عملیات منطقی نبود. در این نامه در مورد مصوبات شورای عالی دفاع برای حمله به دشمن و تغییر مکرر زمان آن، آمده است:

»درک این موقعیت (ضرورت حمله به دشمن) به ما حکم می‏کرد که بی‏درنگ حمله را آغاز کنیم. اول قرار شد حمله فقط در جبهه آبادان انجام بگیرد، بعد پیشنهاد و تصویب شد که در جبهه اهواز، هم زمان تعرض شروع شود. شما در روز دوشنبه 17 / 9 شفاها و مؤکدا به تیمسار ظهیرنژاد دستور دادید که طرحش را اجرا کند. طبق گفته او زمان برای اجرای آن طرح، سه شنبه بعد)25 / 9) می‏شد. روز 18 / 9 که این جانب و تیمسار فلاحی به ماهشهر رفتیم، معلوم شد عملیات اروند هم درست روز سه شنبه انجام خواهد گرفت. پس با این قرار سه شنبه روزی بود که باید تعرض وسیع ما در دو جبهه اهواز و آبادان آغاز می‏شد. سه شنبه گذشت و عملیات آغاز نشد و در جلسه جمعه 28 / 9 که از سرکار و آقای فلاحی سؤال شد، هیچ پاسخ قانع کننده‏ای ندادید و نبودن چند بولدوزر را به عنوان مانع شروع عملیات – عملیاتی با آن اهمیت – ذکر کردید! جو جلسه و دلایلی که بر ضرورت شروع حمله ذکر می‏شد موجب گشت که شما و آقای فلاحی قاطعانه قول بدهید که تا پایان هفته یعنی نهایت تا 5 / 10 / 1359 حمله شروع شود.«(25).

بنی‏صدر گرچه قاطعانه قول داده بود، عملیات را در 5 / 10 / 1359 اجرا کند ولی نه تنها به قول خود عمل نکرد، بلکه در جلسه شورای عالی دفاع نیز حضور نیافت و این موضوع باعث شد، نماینده امام در شورای عالی دفاع در نامه‏ای – که پیش از این به آن اشاره شد – به بنی‏صدر زیان‏های ناشی از تأخیر در اجرای عملیات و وعده‏های کاذب را به او یادآوری کند:

»شروع عملیات تعرضی در جبهه آبادان و اهواز همچنان مانده است برای زمانی که هیچ معلوم

نیست کی خواهد بود. این وضع برای ما که در موضع تصمیم گیرنده برای سرنوشت جنگ تعیین شده‏ایم، غیر قابل تحمل است. بارها شما و فرماندهان وعده شروع تهاجم را در زمان معینی داده‏اید و آن گاه به وسیله خود شما و دیگران به مردم نیز نوید مبهمی داده‏اید و همیشه تخلف شده است. آیا تخلف‏های مکرر در این نویدها، مردم و تمامی مسئولان را دچار تردید و یأس نمی‏کند؟ و آیا برای اعضای شورای عالی دفاع که مسئولان درجه اول اوضاع و سرنوشت جنگند، در چشم دیگران اعتباری باقی می‏گذارد؟«(26).

در این نامه پس از تشریح تخلفات و آثار منفی آن، در مورد علت این تخلفات از بنی‏صدر چنین پرسش شده است:

»بارها شما در حضور اعضای شورای عالی دفاع به مسئولان نظامی فرمان تهاجم داده‏اید. سؤال این است که آیا در آن لحظه شما می‏دانستید که چه موانعی در راه اجرای فرمان‏ها وجود دارد؟ و آیا با توجه به اوضاع، این فرمان را صادر کرده‏اید؟ در این صورت چرا فرمان شما جدی گرفته نشده و اطاعت نشده است؟ اگر اوضاع را در آن لحظه نمی‏دانستید، چرا فرماندهان نظامی برای شما که مافوقشان هستید اوضاع را تشریح نکرده و شما را در جریان نقایص و موانع قرار نداده‏اند؟«(27).

نماینده امام در شورای عالی دفاع در ادامه با توجه به نظر امام درباره آثار نامطلوب رکود در جبهه‏ها، به حرکت‏های موذیانه گروهک‏ها در داخل کشور اشاره کرده و نوشتند:

»به جرأت می‏توان گفت که زمینه این خرابکاری‏ها در پشت جبهه، وجود حالت «نه جنگ نه صلح» در جبهه است. ادامه این حالت، ادامه این خرابکاری‏ها را به دنبال خواهد داشت و به طور متزاید پشت جبهه‏ها را خراب خواهدکرد.«(28).

سپس در ادامه نامه، یازده دلیل در مورد ضرورت اجرای عملیات در دو جبهه اهواز و آبادان – که مورد توافق اعضای شورای عالی دفاع بود – ذکر شده است:

»به عقیده ما در حال حاضر تعرض نظامی در جبهه آبادان و اهواز ضرورتی مهم و حیاتی است، زیرا:

1- نیروهای نظامی ما در هر دو جبهه دارای استعداد کافی برای انجام این مأموریت هستند. این نیروها حداقل دو برابر آن مقداری است که قبلا برای چنین عملیاتی لازم شمرده می‏شد.

2- افزایش نیروهای ما در این دو جبهه با این فرض که به جبهه‏های دیگر ما لطمه‏ای وارد نیاید، حمله غیر ممکن است. جناب عالی خود بارها گفته‏اید که ما در بهترین شرایطیم و وضع ما از این بهتر نخواهد شد.

3- با ادامه حالت کنونی – که فقط به آتش توپخانه دو طرف میدان داده است و نه چیز دیگر –

دشمن با برخورداری از نیروهای مهندسی عالی، قادر بر ایجاد استحکامات صعب الوصول و جاده‏های ارتباطی بیشتر خواهد بود.

4- همچنین فرصت خواهد داشت که نیروهای تازه نفس و داوطلب را با تجهیزات جایگزین که طبق گزارش‏های متعدد هم اکنون به سوی عراق روانه است، وارد میدان کند.

5- وضع کنونی، متقابلا نیروهای ما را دچار ضعف روحیه و از دست دادن تدریجی میل به تعرض و بدگمانی به فرماندهی و مسئولان خواهد ساخت.

6- و نیز مردمی را که پشت جبهه و در شهرهای مجاور جبهه‏ها هر لحظه در انتظار پایان کارند به بی‏تفاوتی و فراموشی از جنگ و در نتیجه قطع پشتیبانی‏های ارزشمند خود خواهد کشانید.

7- ما روزانه در همه‏ی جبهه‏ها و در شهرهای نزدیک جبهه تلفات انسانی غیر قابل توجیهی داریم، به طوری که جمیع تلفات یک هفته جبهه‏های ما کمتر از تلفات یک حمله موفق نیست.

8- وضع کنونی از جهت اتلاف مهمات نیز وضعی خسارت‏آمیز است. روزانه مقادیر سنگینی از مهمات ما – که برابر گزارش ستاد مشترک هم اکنون رو به اتمام است – در همه جبهه‏ها نابود می‏شود و این برای ما که دست و دل خرید نداریم، می‏تواند فاصله ساز باشد.

9- احتمال بارندگی و عوارضی از این قبیل در آینده نزدیک بسیار زیاد است که در آن صورت شروع عملیات تعرضی حداقل سه ماه عقب خواهد افتاد و ملت ایران محکوم خواهد بود که هیکل شوم و سنگین دشمن را چند ماه دیگر هم بر روی خوزستان عزیز تحمل کند.

10- غیر از خسارت سیاسی و روانی، تأثیر چنین وضعیتی بر روی اقتصاد کشور بسی مصیبت بار است.

11- فرمان امام در مورد آبادان و خونین شهر صریح و قاطع بود. به نظر شما این اندازه تأخیر در اجرای این فرمان، منطقی و قابل قبول است؟ آیا حفظ حرمت این فرمان به ما شوری نمی‏دهد که با گستاخی و خطرپذیری بیشتری مسئله جنگ را تعقیب کنیم؟«(29).

دلایل یاد شده اساسا بر این فرض استوار بود که تلاش‏های نظامی بنی‏صدر – همان گونه که وعده داده شده بود – به «آزادسازی مناطق اشغالی» منتهی خواهد شد، حال آن که رخدادهای بعدی به خوبی نشان داد که منطق و تفکر حاکم بر رفتار نظامی و ابزارهایی که به کار گرفته شد، به هیچ وجه نمی‏توانست فرمان امام و خواسته عموم مردم مبنی بر آزادسازی مناطق اشغالی را تحقق بخشد. بدین ترتیب، تأخیر در تعرض به دشمن ضمن از دست دادن زمان، منجر به تداوم حضور دشمن در مناطق اشغالی و تلاش آن‏ها در تحکیم این مواضع با اقدامات مهندسی و انتقال نیروهای تازه نفس به جبهه ها می‏شد. در مقابل، روحیه نیروهای خودی نیز دچار یأس و سرخوردگی می‏شد.


1) سازمان عقیدتی – سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ارتش در هشت سال دفاع مقدس، جلد سوم: اشغال خرمشهر و شکستن حصر آبادان، (تهران: بهار 1373) ص 195.

2) پیشین، ص 156.

3) مأخذ 12، ص 158.

4) در کتاب ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، جلد سوم، بهار 1373، ص 168، در مورد دلیل ناکامی این عملیات آمده است: «تک روز سوم آبان در محور ماهشهر – آبادان برای واحد پیاده در گرمای بسیار زیاد و در زمین کاملا باز و با دشمنی که چندین برابر نیروی خودی توان رزمی داشت، انتخاب هدفی در عمق (حدود 20 کیلومتر) غیراصولی بود.«.

5) پیشین.

6) بنی‏صدر پس از شکست عملیات سوم آبان و ناکامی در آزادسازی مناطق اشغالی، با فراخواندن مردم به خونسردی، گفت: «مردم باید خونسرد باشند و شتاب نکنند و بگذارند ما از روی آمادگی کامل، نیروهای دشمن را داخل خاک خودمان مضمحل کنیم و بعد به داخل خاک دشمن برویم.«(روزنامه میزان، 5 / 8 / 1359(.

7) ابوالحسن بنی‏صدر، روزها بر رئیس جمهور چه می‏گذرد؟ جلد سوم، گزارش روز 3 / 8 / 1359، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، ص 7.

8) این مسئله از رفتار و عملکرد بنی‏صدر به عنوان فرمانده جنگ چنان آشکار بود که حتی رادیو امریکا به نقل از تحلیلگران نظامی غرب به آن اشاره کرد و گفت: «ایران از یک استراتژی همه جانبه برای دفاع از کشور و عقب راندن مهاجمان عراقی بی‏بهره است.«(خبرگزاری پارس، «گزارش‏های ویژه«، نشریه 228، 11 / 8 / 1359، رادیو امریکا، 10 / 8 / 1359(.

9) مأخذ 4.

10) بنی‏صدر پس از ناکامی در دو عملیات گذشته، در نامه‏ای به امام نوشت: «یک بار کتبا نوشتم و جمعه پیش شفاها عرض کردم که این‏ها قرارشان بوده و هست که مرا از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری بردارند!«.(سند شماره 250918 / 50، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 30 / 8 / 1359(.

11) مأخذ 16، گزارش روز پنجم، آبادان 1359، ص 13.

12) مأخذ 16، گزارش روز هشتم آبان 1359، ص 31.

13) وی در نامه‏ای به امام در همین زمینه نوشت: «اگر کوشش‏های شبانه‏روزی این جانب نبود، ارتش هرگز آمادگی پیدا نمی‏کرد.«(سند شماره 250902 / 51، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 11 / 10 / 1359(.

14) مأخذ 16، گزارش روز یکشنبه 18 آبان 1359، ص 73.

15) روزنامه انقلاب اسلامی.

16) مأخذ 16، ص 140.

17) مأخذ 16، گزارش روز پنجشنبه 8 آبان 1359، ص 31.

18) مأخذ 16، گزارش روز سه شنبه 27 آبان 1359، ص 140.

19) مأخذ 6، گزارش 29 آذر 1359، ص 138.

20) بنی‏صدر در نامه‏ای به امام، تأخیر در اجرای عملیات را متوجه ارتش دانست و نوشت: «به هر حال با همه آنچه عرض شد، به نظر این جانب ترس ارتشیان عامل عمده کندی کار است.«(سند شماره 250920 / 51، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 11 / 10 / 1359(.

21) پیشین، مأخذ 28.

22) گرچه متن نامه یک روز پس از جلسه 5 / 10 / 1359 یعنی در تاریخ 6 / 10 / 1359 نوشته شد، لیکن با یک هفته تأخیر (در 13 / 10 / 1359) ارسال شد که در مورد علت تأخیر آمده است: «در طول هفته بعد از آن، از آن جا که هر روز انتظار را اقدامی می‏رفت و مرتبا چه جناب عالی و چه فرماندهان نظامی خبر از قریب الوقوع بودن حمله می‏دادید، بنده ترجیح دادم که فعلا از فرستادن نامه خودداری کنم و در صورت استمرار تخلف، آن را ارسال دارم.«.

23) سند شماره 250893، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، نامه آیت الله خامنه‏ای به بنی‏صدر، 6 / 10 / 1359.

24) بنی‏صدر پس از ناکامی در عملیات 16 دی ماه 1359، نداشتن نیروی احتیاط را مطرح کرد، در حالی که پیش از این، «آمادگی‏های تجهیزاتی و رزمی» را بهانه کرده بود!.

25) پیشین، صص 1 و 2.

26) مأخذ 32، ص 2.

27) مأخذ 32، صص 2 و 3.

28) مأخذ 32، ص 3.

29) مأخذ 32، صص 5 – 3.