جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

على و توزیع درآمدها

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در عین حال که حضرت (ع) مردم را به کار و تلاش و آبادانى دعوت مى‏کرد، مى‏فرمود:

»کسى که خداوند به او مالى داده است، باید آن را به خویشاوندان برساند، با آن میهمانى نیکو دهد، زندانى و گرفتار را برهاند، فقیر و نادار را مورد احترام قرار دهد و در اداى حقوق و پیشامدهاى ناگوار شکیبایى نموده تا ثواب الهى را به دست آورد، تا اگر خدا بخواهد با این خصلت‏ها به شرف مکارم دنیا و فضایل آخرت، دست یابد.» (1).

برخلاف عرف اقتصاددانان، ثروت را منحصر در منابع کمى مالى و فیزیکى نمى‏شمرد، (2) بلکه بر اساس اصول و مبانى واقع گرایى و حق محورى و انسان مدارى، هیچ ثروتى را سودمندتر از عقل نمى‏دانست؛ (3) زیرا انسان با به کارگیرى قوه‏ى عاقله مى‏تواند همه‏ى منابع طبیعى و حتى غیر فیزیکى را در

راستاى منافع انسانى، به استخدام خود در آورده و به ثروت‏هاى مادى فراوانى دست پیدا کند؛ ثروتى که با به کارگیرى صحیح آن، انسان به لذات معنوى و مادى حقیقى در راستاى اهداف تکاملى، نایل مى‏گردد.

امام (ع) در کنار این تأکیدها، امور مادى و دستیابى به گنج‏هاى طبیعى و ثروت را، بدون همراه ساختن آنها با مروت و مردانگى، همچون سگى مى‏شمارد که از گزندگى و درندگى اجتناب نموده و فایده‏دهى خود را از دست داده است. (4) تدبیر و مدیریت صحیح را حاصل عقل سلیم دانسته که با کمک آن مى‏توان طبیعت و سرمایه‏هاى مادى و تولیدى را در جهت اهداف صحیح انسانى به کار گرفت (5) از این جهت، مى‏فرمود: هر کس آب و خاکى در اختیار داشته باشد، و در عین حال، اظهار نیازمندى به غیر حق تعالى نماید، خداوند او را از رحمت خود، دور مى‏کند: «من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فأبعده الله من رحمته.» (6).

کلمه‏ى تراب (خاک) در این حدیث؛ شامل سرزمین آباد و غیرآباد مى‏شود ولى، زمین آباد به مضمون حدیث نزدیک‏تر است، چون تولید محصول در آن زودتر صورت مى‏گیرد و در نتیجه، فقر راحت‏تر دفع مى‏شود؛ گویى امام (ع) مى‏فرماید:

ثروت و بى‏نیازى به انسان نزدیک است و به بیش از آب و خاک نیاز ندارد تا با تدبیر خود بتواند چرخه‏ى تولید را در این زمین درآورد. (7).

امام (ع) در تقسیم بیت‏المال و درآمدهاى عمومى، مساوات را مبناى کار خود قرار داده بود و هنگامى که او را مورد عتاب قرار مى‏دادند که چرا بیت‏المال را به تساوى تقسیم مى‏کند، مى‏فرمود:

»لو کان المال لى لسویت بینهم، فکیف و انما المال مال اللهو.«، یعنى «اگر این مال از آن من مى‏بود، باز هم آن را به تساوى میانشان تقسیم مى‏کردم پس چگونه چنین نکنم در حالى که مال از آن خداوند است.» (8).

این سیاست و خط مشى را از سنت و سیره‏ى رسول خدا (ص) اخذ نموده بود؛ چنان که در اعتراض خوارج فرمود: «و قد علمتم ان رسول الله (ص) قطع ید السارق و جلد الزانى غیر المحصن، ثم قسم علیهما من الفى‏ء.» (9) و یا در اعتراض طلحه و زبیر فرمود:

»اما در باب این که چرا مساوات مى‏کنم، این چیزى است که من به رأى خود یا از روى هواى نفس در آن قضاوت نکرده‏ام، و من و شما، دیده‏ایم که رسول الله (ص) در این باب چه حکمى آورده و چگونه عمل کرده است.» (10).


1) نهج‏البلاغه خطبه 142.

2) حائرى، سید محسن، اندیشه‏هاى اقتصادى در نهج‏البلاغه، ترجمه‏ى عبدالعلى آل‏بویه لنگرودى، بنیاد نهج‏البلاغه، 1378، ص 32.

3) نهج‏البلاغه حکمت 109.

4) ابن ابى‏الحدید، ج 20، ص 304.

5) نهج‏البلاغه حکمت 421، و خطبه‏ى 91.

6) شرایع الاسلام، ج 2، ص 791، و اندیشه‏هاى اقتصادى در نهج‏البلاغه، ص 38.

7) حائرى، سید محسن، اندیشه‏هاى اقتصادى در نهج‏البلاغه، ترجمه‏ى عبدالعلى آل‏بویه لنگرودى، بنیاد نهج‏البلاغه، 1378، ص 39.

8) نهج‏البلاغه خطبه‏ى 127.

9) نهج‏البلاغه خطبه‏ى 126.

10) نهج‏البلاغه خطبه‏ى 196.