جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

علل و عوامل قیام عاشورا

زمان مطالعه: 8 دقیقه

مقابله با سلطان جائر

سیدالشهداء سلام الله علیه وقتى مى‏بیند که یک حاکم ظالمى، جائرى در بین مردم دارد حکومت مى‏کند، تصریح میکند حضرت که اگر کسى ببیند که حاکم جائرى در بین مردم حکومت مى‏کند، ظلم به مردم مى‏کند باید مقابلش بایستد و جلوگیرى کند هرقدر که مى‏تواند با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود. (1).

تاریخ 3 / 8 / 1357

یزید ملت را استثمار مى‏کرد

یزید هم یک قدرتمند بود یک سلطان بود و – عرض مى‏کنم که – همه بساط سلطنت را یزید داشت، بعد از معاویه او بود دیگر، حضرت سیدالشهداء به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ با ظل الله طرف شد؟ «سلطان را نباید دست زد» به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ سلطان عصرى که شهادتین را مى‏داد و مى‏گفت که من خلیفه پیغمبر هستم. براى اینکه یک آدم تا قاچاق بود، براى اینکه یک آدمى بود که مى‏خواست این ملت را استثمار کند، مى‏خواست بخورد این ملت را، منافع ملت را مى‏خواست

خودش بخورد و اتباعش بخورند. (2).

تاریخ 14 / 8 / 1357

یزید حاکم ظالم بود

حضرت سیدالشهدا با یک عد کمى حرکت کردند و مقابل یزید که خوب یک حکومت قلدرى بود، یک حکومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مى‏کرد و از قوم و خویشهاى خود اینها هم بود، در عین حالى که اظهار اسلام مى‏کرد و حکومتش به خیال خودش حکومت اسلامى بوده، خلیفه‏ى رسول الله به خیال خودش بود لکن اشکال این بود که یک آدم ظالمى است که بر مقدرات یک مملکت بدون حق تسلط پیدا کرده است. اینکه حضرت ابى‏عبدالله علیه‏السلام نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، براى اینکه گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم، نهى از منکر کنم. (3).

تاریخ 11 / 9 / 1357

یزید عهد خدا را شکسته است

ایشان در یک وقتى این مطلب را فرموده‏اند که وقتى قیام کرده‏اند و نهضت کرده‏اند در مقابل یزید، این سلطان جائر، با یک عدد کمى در مقابل یک عده کثیرى و در مقابل ابرقدرت که در آن وقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، که عذر را از ما ساقط کند که ما بگوییم که مثلا ما عددمان کم بود، ما زورمان کم بود. این را در وقتى ایشان فرموده‏اند که مى‏خواستند قیام کنند بر ضد سلطان جائر وقتشان، خطاب کردند به مردم و خطبه خواندند و علت قیام است اینکه چرا من در مقابل این آدم قیام کردم براى اینکه این عهد خدا را شکسته است و سنت پیغمبر را مخالفت کرده است و حرمات الله تعالى را نکث کرده است و نقض کرده است و پیغمبر فرموده است هر که ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش جاى همان یزید است در جهنم، جایى که یزید دارد، کسى که سکوت کند جایش جاى اوست. (4).

حالا ما ببینیم یزید چه کرده است که حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه در مقابلش قیام کردند و همچو مطلبى را فرموده‏اند و برنامه داده‏اند. حضرت سیدالشهدا مطلبى را که فرموده‏اند این مال همه است، یک مطلبى است عمومى، «من رأى» هر که ببیند، هر کسى ببیند یک سلطان جائرى اینطور اتصاف به این امور دارد و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملى انجام بدهد، این آدم جایش جاى همان سلطان جائر است. یزید یک آدمى بود که به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خلیفه‏ى پیغمبر حساب مى‏کرد و نماز هم مى‏خواند، همه این کارهایى که ماها مى‏کنیم آن هم مى‏کرد، اما چه مى‏کرد؟ اما از آن طرف معصیت‏کار بود، مخالفت سنت رسول الله مى‏کرد. رسول الله سنتش این است که باید با مردم چه جور عمل بکنند، او خلافش عمل مى‏کرد، باید حفظ دماء بشود، دماء مسلمین را مى‏ریخت، باید مال مسلمین هدر نرود، او هدر مى‏داد مال مسلمین را، همان شیوه‏اى که پدرش معاویه هم داشت و امیرالمؤمنین هم قیام کرد در مقابل او منتهى حضرت امیر لشگر هم داشت ولى سیدالشهدا عدد خیلى کمى در مقابل یک ابرقدرت بود. (5).

تاریخ 18 / 9 / 1357

عدالت زیر پاى تبهکاران بود

در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر ختمى پایه‏گذار عدالت و آزادى، مى‏رفت که با کجرویهاى بنى‏امیه، اسلام در حلقوم ستمکاران فرورود و عدالت در زیر پاى تبهکاران

نابود شود که سیدالشهدا علیه‏السلام نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود. (6).

تاریخ 6 / 10 / 1357

خطر براى وجهه‏ى اسلام بود

آن روزى که وجهه‏ى اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است که بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او. در زمان معاویه و در زمان پسر خلف معاویه مسئله اینطور بود که چهره‏ى اسلام را اینها داشتند قبیح مى‏کردند، به عنوان خلیفة المسلمین، به عنوان خلیفه رسول الله آن جنایات را مى‏کردند. مجالسشان، مجالس چه بود. اینجا بود که تکلیف اقتضا مى‏کرد براى بزرگان اسلام که مبارزه کنند و معارضه کنند و این چهره‏ى قبیحى که اینها دارند از اسلام نشان مى‏دهند و اشخاص غافل ممکن است که خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه دارد و یزید دارد، این است که خطر مى‏اندازد اسلام را و این است که مجاهده برایش باید کرد ولو انسان به کشتن برود. (7).

تاریخ 9 / 3 / 1358

اسلام به صورت سلطنت درآمده بود

خطرى که معاویه و یزید بر اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر کمتر از آن بود. خطرى که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در مى‏خواستند بیاورند، مى‏خواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه ما خلیفه‏ى رسول الله هستیم اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتى.این مهم بود آنقدرى که این دو نفر ضرر به اسلام مى‏خواستند بزنند یا زدند جلوتریها آنطور نزدند. اینها اصل اساس اسلام را وارونه مى‏خواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان.

خلیفه‏ى رسول الله و در مجلس شرب خمر! و در مجلس قمار؟! و باز خلیفه‏ى رسول الله نماز هم مى‏رود جماعت مى‏خواند. این خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد. قضیه، قضیه غصب خلافت فقط نبود، قیام سیدالشهدا سلام الله علیه قیام بر ضد سلطنت طاغوتى بود، قیام سیدالشهدا سلام الله علیه قیام بر ضد سلطنت طاغوتى بود؛ آن سلطنت طاغوتى که اسلام را مى‏خواست به آن رنگ

درآورد که اگر توفیق پیدا مى‏کردند، اسلام یک چیز دیگر مى‏شد، اسلام مى‏شد مثل رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنت. اسلامى که آمده بود و مى‏خواست رژیم سلطنتى را و امثال این رژیمها را به هم بزند و یک سلطنت الهى در دنیا ایجاد کند. مى‏خواست طاغوت را بشکند و الله را جاى آن بنشاند، اینها مى‏خواستند که الله را بردارند، طاغوت را جایش بنشانند، همان مسائل جاهلیت و همان مسائل سابق. شکست نبود کشته شدن سیدالشهدا سلام الله علیه چون قیام لله بود قیام لله شکست ندارد. (8).

تاریخ 10 / 3 / 1358

اسلام را وارونه جلوه مى‏دادند

حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه دیدند که معاویه و پسرش – خداوند لعنتشان کند – اینها دارند مکتب را از بین مى‏برند، دارند وارونه اسلام را جلوه مى‏دهند، اسلامى که آمده است براى اینکه انسان درست کند، نیامده است قدرت براى خودش درست کند آمده است انسان درست کند.اینها، این پدر و پسر – مثل این پدر و پسر (9) اسلام را وارونه داشتند نشان مى‏دادند شرب خمر مى‏کردند.

امام جماعت هم بودند، مجالسشان لهو لعب بود، همه چیز در آنها بود، دنبالش همه جماعت بود، امام جماعت هم مى‏شدند امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم مى‏رفتند و اهل منبر هم بودند، منبر هم مى‏رفتند. به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسول الله قیام کرده بودند، فریادشان لا اله الا الله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شیطانى لکن فریادشان فریاد خلیفه‏ى رسول الله. (10).

تاریخ 7 / 4 / 1358

به اسم خلیفه رسول الله مثل چنگیز رفتار کردند

رژیم منحط بنى‏امیه مى‏رفت تا اسلام را رژیم طاغوتى و بنیانگذار اسلام را بر خلاف

آنچه بوده معرفى کند، معاویه و فرزند ستمکارش به اسم خلیفه‏ى رسول الله با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران، و اساس مکتب وحى را تبدیل به رژیم شیطانى نمود. (11).

تاریخ 9 / 4 / 1358

اسلام را آلوده مى‏کردند

سیدالشهدا چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده مى‏کنند با اسلام خلافت اسلام، خلافکارى مى‏کنند و ظلم مى‏کنند و این منعکس مى‏شود در دنیا که خلیفه‏ى رسول الله است دارد این کارها را مى‏کند، حضرت سیدالشهدا تکلیف براى خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را. (12).

تاریخ 13 / 4 / 1358

تبدیل حکومت عدل اسلامى به رژیم شاهنشاهى

مکتبى که مى‏رفت با کجرویهاى تفاله‏ى جاهلیت و برنامه‏هاى حسابشده‏ى احیاى ملى‏گرایى و عروبت با شعار «لا خبر جاء و لا وحى نزل» (13) محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامى یک رژیم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا کشاند که ناگهان شخصیت عظیمى که از عصاره وحى الهى تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفى و سید اولیا على مرتضى تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکارى بى‏نظیر و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را به وجود آورد. (14).

تاریخ 26 / 3 / 1359

زنده کردن تعصب عربى جاهلیت

آنها (بنى‏امیه) مى‏خواستند اصل اسلام راببرند و یک مملکت عربى درست کنند و این کار (سیدالشهدا) اسباب این شد که عرب و عجم و همه، همه مسلمین توجه پیدا کردند که نه، قضیه، قضیه عربیت و فارسیت و اینها نیست، قضیه خدا و اسلام است. (15).

تاریخ 14 / 8 / 1359

هدر دادن زحمات پیامبر اسلام

حکومت جائرانه یزیدیان مى‏رفت تا قلم سرخ بر چهره‏ى نورانى اسلام کشد و زحمات طاقت فرساى پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و مسلمانان صدر اسلام و خون شهداى فداکار را به طاق نسیان سپارد و به هدر دهد. (16).

تاریخ 6 / 3 / 1361

نابود کردن اسلام

بنى‏امیه قصد داشتند که اسلام را از بین ببرند. (17).

تاریخ 26 / 2 / 1362

ولایتعهدى و سلطنت به نام اسلام

سلطنت و ولایتعهدى همان طرز حکومت شوم و باطلى است که حضرت سیدالشهدا (ع) براى جلوگیرى از برقرارى آن قیام فرمود و شهید شد. براى این که زیر بار ولایتعهدى یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد. اینها از اسلام نیست. اسلام سلطنت و ولایتعهدى ندارد. (18).


1) بیانات امام خمینى در مورد عفو زندانیان سیاسى رژیم شاه – صحیفه نور – جلد 2 – ص 208.

2) بیانات امام خمینى در مورد تبلیغات اجانب علیه اسلام و روحانیت صحیفه نور – جلد 3 – ص 8.

3) بیانات امام خمینى در مورد اهمیت و نتایج قیام – صحیفه نور – جلد 4 – ص 15.

4) قال ابومخنف عن عقبه بن أبى العیزار: ان الحسین خطب اصحابه و اصحاب الحر بالبیضة فحمدالله و أثنى علیه.ثم قال: ایها الناس ان رسول الله (صلى الله علیه و اله و سلم) قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهدالله، مخالفا لسنة رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم(، یعمل فى عبادالله بالاثم و العدوان؛ فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا على الله أن یدخله مدخله. ابومخنف از ابوالعیزار کرد که حسین (ع) در منطقه «بیضه» براى همراهان خود و حر خطبه خواند. پس خداوند را شکر گزارد و او را ستود. سپس گفت: اى مردم همانا پیامبر خدا (ص) گفت هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرامهاى خدا را حلال مى‏شمرد و پیمان خدا را مى‏شکند و با سنت پیامبر خدا (ص) مخالفت مى‏ورزد و با گناه و دشمنى در میان بندگان خدا حکم مى‏راند؛ پس او را با کردار و گفتار انکار نکند، بر خدا لازم است که او را به جایى که آن سلطان را برده است ببرد. تاریخ طبرى: ج 4، ص 304.

5) بیانات امام خمینى در مورد تکلیف شرعى مسلمین صحیفه نور – جلد 4 – ص 42.

6) پیام امام خمینى به ملت مسلمان ایران – صحیفه نور – جلد 4 – ص 100.

7) بیانات امام خمینى در جمع مردم کرج – صحیفه نور – جلد 7 – ص 31.

8) بیانات امام خمینى در جمع اعضاى هیأت قائمیه تهران صحیفه نور – جلد 7 – ص 37.

9) رضاخان پهلوى و پسرش محمدرضا.

10) بیانات امام خمینى در جمع روحانیون صحیفه نور – جلد 7 – ص 230.

11) پیام امام خمینى به مناسبت روز پاسدار – صحیفه نور – جلد 7 – ص 236.

12) بیانات امام خمینى در جمع پاسداران و روحانیون تربت حیدریه – صحیفه نور – جلد 8 – ص 12.

13) پاره‏اى است از این بیت شعر عبدالله بن زبعرى لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحى نزل (قبیله‏ى بنى‏هاشم با سلطنت بازى کردند. پس نه خبرى آمد و نه وحى‏اى نازل گشت(. آمده است که یزید (لعنت خدا بر او باد) آنگاه که اهل‏بیت عصمت (ع) را در شام بر وى وارد کردند با چوب بر دندانهاى سر مطهر اباعبدالله (ع) مى‏زد و این شعر را بر زبان مى‏راند. مع السجوم فى ترجمة نفس المهموم – علامه شعرانى: ص 252.

14) پیام امام خمینى به مناسبت روز پاسدار – صحیفه نور – جلد 12 – ص 181.

15) بیانات امام خمینى در جمع وعاظ و خطباى مذهبى – صحیفه نور – جلد 13 – ص 158.

16) پیام امام خمینى به مناسبت روز پاسدار – صحیفه نور – جلد 16 – ص 175.

17) بیانات امام در دیدار با پاسداران – صحیفه نور – جلد 17 – ص 255.

18) ولایت فقیه – ص 11.