گفته شد قدرت ملى حاصل برآیند هم افزایى بین بردارهاى قدرت سیاسى، اقتصادى، اجتماعى – فرهنگى و نظامى است. در کلمات حضرت على (ع) این امر به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده است. ایشان بر اساس علم واقع بین دریافته بود که پدیدهى قدرت و اقتدار ملى در سایهى افزایش و ترکیب هم افزایى مولفههاى فوق ممکن مىگردد. وقتى طلیعهى عهدنامهى مالک اشتر را با چهار جمله مزین ساخته و آنها را اهداف اصلى از انتصاب ایشان به فرماندارى مصر اعلام مىکند، حاکى از این واقعیت است که حکومت و جامعه در صورتى به توسعهى پایدار مىرسد که هر چهار مورد با هم لحاظ گردد.
هذا ما امر به عبدالله على امیرالمؤمنین، مالک بن الحارث الاشتر فى عهده حین ولاه مصر: جبایه خراجها، و جهاد عدوها، و استصلاح اهلها و عماره بلادها. (1).
اگر ترتیب کلام حضرت (ع) را بر اساس نظم عقلایى و منطقى در نظر بگیریم؛ با توجه به اوج فصاحت و بلاغت موجود در کلام ایشان، نتیجهى ابتدایى و اهداف اصلى در زمامدارى عبارتند از:
اول: جمع آورى مالیات و خراج براى تأمین بودجهى عمومى؛
دوم: ایجاد امنیت و فضاى لازم براى اصلاح و سرمایه گذارى، تفکر و عمل؛
سوم: تربیت و آموزش افراد جامعه در راستاى اهداف و ساختار حکومتى؛
چهارم: آبادانى سرزمین.
با جمع آورى مالیات و تأمین بودجهى لازم و گسترش فضاى سالم فکرى و امن، امکان آموزش، تربیت، اصلاح و توسعهى انسانى حاصل گردیده و در نتیجهى آن، سرمایه گذارى، توسعه، رشد، رفاه و آبادانى حاصل خواهد شد.
یعنى در منظر امام (ع) براى ایجاد هر نوع آبادانى در شهرها، نیازمند آموزش و تربیت انسانى لازم هستیم. به طور طبیعى این وضعیت زمانى تحقق خواهد یافت که فضاى امن از لحاظ فکرى براى جامعه فراهم شده باشد. منطق عقلایى حکم مى کند که این شرایط، زمانى در یک جامعه ممکن خواهد شد که جامعه از توان مالى برخوردار باشد، چرا که بدون توان مالى نه امکان تهیهى سرباز و تجهیزات و لوازم معیشت مردم ممکن است، و نه مىتوان فضاى امن را با از بین بردن فقر و فساد ایجاد کرد. از طرفى همهى اینها به نحوى به آبادانى، حاصلخیزى، تجارت و تولیدات کشور بر مىگردد تا بتوان از طریق اخذ مالیات و خراج لازم، به نیازمندىهاى فوق سر و سامان داد. به زبان فلسفى، جمع آورى مالیات و ایجاد امنیت، تقدم رتبى و على بر آموزش و اصلاح دارند. اساس در حکومت همان اصلاح جامعه است، ولى به این هدف نمىتوان رسید مگر اینکه ابتدا سه مورد دیگر مهیا شود؛ همانند درى که باز شدنش منوط به گرفتن دستگیره و فشار لازم بر آن مىباشد.
نتیجهى سخن اینکه، حضرت بر اساس عنصر واقع بینى در امر زمامدارى، بر مولفههاى قدرت ملى با ترکیب و ارتباط خاصى که بین آنهاست، تاکید مىکند و از فرماندارش مىخواهد با سیاستها و خط مشىهایى (2) که براى هر
کدام تعریف مىکند، امر زمامدارى را انجام دهد. بعضى از این سیاستها و خط مشىها برخاسته از عنصر واقع بینى مىباشد، که تفصیل آن در توضیح مولفههاى فوق از دید حضرت (ع) خواهد آمد:
1- هر نوع اقدام و عملیاتى باید مستند به اطلاعات درست باشد، که از طرف مخبرها و واحدهاى اطلاعات عملیات جمع آورى مىشود: (قد قلبت هذا الامر بطنه و ظهره(. (3).
2- در جمع آورى اطلاعات باید به اهل آنها مراجعه کرد؛ افرادى که حکمتشان نشانهى دانش آنهاست و سکوتشان حاکى از منطق و ظاهرشان مبین باطن آنهاست، نه با دین خدا مخالفتى دارند، و نه در آن اختلاف مىکنند: (فالتمسوا ذلک من عند اهله، فانهم عیش العلم و موت الجهل…(. (4).
3- ثبات قدم در صحنههاى مختلف زندگى و عدم تصمیم گیرى و تغییر خط مشىها بر اساس اطلاعات غیر دقیق و غیر مستند به اصول عقلانى. (5).
4- نحوهى مقابله با دشمن، تاکتیک و شیوهى خاصى متناسب با شرایط، موقعیت و توان رزمى مىطلبد و نمىتوان با یک شیوه یا تاکتیک به مقابله برخاست. (6).
5- در افزایش کارایى نیروها تنها به آموزشها و تکنولوژى نباید اکتفا
نمود، بکله به عوامل اثر گذار در روحیه؛ مثل رفع نگرانى از وضع معیشت خانوادهها و آسیبهاى احتمالى دیگر نیز باید توجه نمود تا نیروها با امنیت فکرى و روحى لازم به فراگیرى آموزش و عملیات مورد نیاز بپردازند و در طول عملیات، یک اهتمام بیشتر نداشته باشند. (1).
6- جلب حمایت و اطمینان از حمایت یاران، شرط پیروزى در اقدامهاى جمعى است: (لا راى لمن لا یطاع(؛ (7)؛ همچنان که تکیه بر عملکرد افرادى که مذبذب بوده و ثبات اعتقادى و عملى ندارند، باعث ضایع شدن و ناکام ماندن تلاشها مىگردد: (ما عزت دعوه من دعاکم(. (8).
7- استفادهى صحیح از شرایط و موقعیتهاى طبیعى، باعث افزایش کارایى عملیاتهاى نظامى و غیر نظامى مىگردد: (فلیکن معسکرکم فى قبل الاشراف، او سفاح الجبال، او اثناء الانهار کیما یکون لکم ردءا و دونکم مردا(. (9).
8- در گرفتن مالیات و خراج، باید صلاح و مصلحت مالیات دهندهها مدنظر قرار گیرد، زیرا افزایش مالیات با بهبود وضعیت تولیدى مردم ممکن مىگردد، که هر دوى آنها از شروط اساسى اصلاح امور دیگر و سایر اقشار جامعه مىباشد: (تفقد امر الخراج بما یصلح اهله فان فى صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم.) (1).
9- رعایت جایگاههاى شغلى و شئون افراد در تصمیم گیرىها و
عملیات، باعث اتقان و استحکام امور مىگردد. (10).
10- انسانها بر اساس هویتهاى باطنى خویش، از اوصاف رفتارى خاصى برخوردارند که توجه به این اوصاف در برخوردها، باعث حصول نتایج بهینه مىگردد: (لاتلقین طلحه، فانک ان تلقه نجده کالثور عاقصا قرنه.) (11).
1) نهجالبلاغه، نامهى 53.
2) عهدنامهى مالک اشتر یک منشور حکومتى است که مىتوان این سیاستها و خط مشىها را در آن به صورت کامل مطالعه نمود، که ما به ضرورت در بعضى قسمتها به مواردى از آنها اشاره کردیم. به جهت مطالعهى بیشتر مىتوان به تفاسیر نهجالبلاغه از جمله تفسیر و شرح محمدتقى جعفرى و شوشترى مراجعه نمود.
3) نهجالبلاغه، خطبهى 43 و 54.
4) نهجالبلاغه، خطبهى 147.
5) نهجالبلاغه، خطبهى 190.
6) نهجالبلاغه، خطبهى 61 و 66.
7) نهجالبلاغه، خطبهى 27.
8) نهجالبلاغه، خطبههاى 29 و 3.
9) نهجالبلاغه، نامهى 11.
10) نهجالبلاغه، خطبهى 146 و شرح ابن ابىالحدید، ج 9، ص 101.
11) نهجالبلاغه، خطبهى 31، و نامهى 53.