به دلیل اینکه عملیات خیبر در تعیین سرنوشت جنگ تأثیر اساسی نگذاشت، عملیات دیگری مطرح شد که نیروی زمینی ارتش طراح آن بود. بر اساس این طرح، منطقه جزیره مینو و خسروآباد در غرب رودخانه اروند برای اجرای عملیات انتخاب شد. این انتخاب از نظر اندیشه کلاسیک با خطر بسیار و ابهام زیادی همراه بود. اما هدفهای جبهه جنوب به اندازهی اهمیت داشت که هر اقدام نظامی در این جبهه در سرنوشت جنگ تعیین کننده بود. آقای هاشمی رفسنجانی در این باره در جلسهای در دزفول به فرماندهان نظامی گفت:
»اگر شما بخواهید عماره را بگیرید، در آنجا خبری نیست، اگر بخواهید بروید بغداد، متر به متر جلوی ما از این [خطوط دفاعی شرق بصره] بدتر خواهد شد. در بصره، مردم تا کربلا شیعه هستند. اگر بخواهیم کاری کنیم، همین است که اینجا بکنیم.» (1).
اوضاع کشور نیز به گونهای بود که مسئولان وقت، یک پیروزی در جنوب را مهم و برای پیشبرد امور، حیاتی میدانستند. آقای هاشمی برای توجیه فرماندهان، بخشی از اوضاع سیاسی را چنین بیان کرد:
»هر روز که از جنگ میگذرد، مسائل از کانال سیاسی – نظامی برای ما مشکلتر میشود و دشمن خود را آمادهتر میکند. قدرتهای سیاسی دنیا دستاندرکارند تا ما را از پیروزی مطلق بازدارند و کشورهایی مانند ترکیه و پاکستان مایل نیستند ما به
پیروزی برسیم. سوریه و لیبی که با ما خیلی صمیمی هستند، میخواهند ما به گونهای پیروز شویم که دستمان در عراق باز نباشد. در هر کنگره و کنفرانس که شرکت میکنیم، به ما میگویند صلح بکنید. از نظر سیاسی چقدر میتوان برای صلح نکردن مقاومت نمود؟ خریدهایی در آلمان و انگلیس داریم که در داخل به آن نیازمندیم، ولی نمیدهند تا صلح کنیم و همه کارها برای این است که ما از پیروزی مطلق چشمپوشی کنیم. اگر همه دنیا گفتند صلح و ما نکردیم، دشمن بمب اتم هم بیندازد، برای دنیا توجیه شده میباشد.» (2).
اگر چه اجرای عملیات امری ضروری به شمار میرفت، اما تضمین پیروزی آن مهمتر بود. آقای هاشمی در نشست فرماندهان گفت:
»مصلحت ما نیست در چنین شرایطی، عملیات ناموفق داشته باشیم. در چنین شرایطی، زمان برای ما مهم است، چون دنیا پیروزی مطلق ما را نمیپذیرد لذا به مرور فشار میآورد. ما الان میتوانیم با همین اعتبار نظامی 20 درصد از خواستههایمان را بگیریم ولی اگر عملیات ناموفق داشته باشیم 5 درصد [هم] نمیتوانیم بگیریم.» (3).
وی جنبه پیروزی عملیات را نیز راهگشا دانسته افزود:
»همان گونه که اگر ناموفق باشیم زحمات شما به اضافه تلفات و افتخارات زیر سؤال رفته و شاید هم از دستمان برود [ولی در صورت موفقیت] میتوانیم توپ مستقر نموده و رابطه عراق را با خلیج فارس قطع کنیم، صفوان را تهدید کنیم و به کشورهای خلیج فارس نزدیک شویم. در واقع، شکل جغرافیایی جنگ عوض خواهد شد. اگر در آن طرف آب (رودخانه) بمانیم، فشار سیاسی به دنیا وارد خواهیم ساخت و هدفهای بعدی ما، سیاسی – نظامی است، نظامی محدود. ما در آینده عملیات بزرگی نخواهیم داشت. اگر خودمان را به امالقصر برسانیم و در آنجا بایستیم عملیات آخر خواهد بود و 60 درصد خواستههایمان را خواهیم گرفت [همچنین] اگر ما بتوانیم با کشیدن یک خط، دهانه فاو را از بصره جدا کنیم تا از پشت مورد
حمله نباشیم، خارک و ماهشهر از خطر جدی در امان میشود و رفت و آمد کشتیها نیز در امان خواهد بود. در این صورت، ما هیچ عجلهای برای هیچ کاری نداریم، عربستان سعودی تحت فشار قرار میگیرد تا از همه امکاناتش برای پایان گرفتن جنگ استفاده کند.» (4).
با آنکه اجرای عملیات پیروز در جنوب بسیار مهم بود، اما به دلیل وجود ابهامات فراوان در مورد مانور و روشهای مورد نظر برای تصرف منطقه عملیاتی، هوشیاری دشمن و نبودن امکانات لازم، اجرای عملیات در جنوب بصره منتفی شد. گرچه امید زیادی به این تلاش وجود داشت و آقای هاشمی به بازتاب سیاسی آن امیدوار بود، اما گزارش برخی از فرماندهان، گرههای موجود را در سر راه این عملیات آشکار کرد. لذا آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ با وجود عدم تمایل به لغو این عملیات، ناچار به این تصمیم شد. در پی این تصمیم، وی خواستار پاسخگویی فرماندهان به معضلات کشور شد. وی گفت:
»اگر این است، باید بگویید ما نمیتوانیم بجنگیم، تا ما برویم به مردم بگوییم و راه دیگری پیدا کنیم. اگر ما حالا جنگ را ختم کنیم، وضع نظامیمان در دنیا خوب است ولی شش ماه دیگر خیر. اگر نمیتوانید، حالا بگویید. فرماندهان راه ما را مشخص کنند، برای ما مشکل است که بچههای مردم شهید میشوند. چند راهحل وجود دارد: 1 – با اعتبار نظامی جنگ را تمام کنیم، اگر میپسندید، عمل کنیم. 2 – اگر پیشنهاد دارید، به ما بگویید در کجا خواهید جنگید؟ بنشینید، مسئله جنگ و مسئله انقلاب را حل کنید، بگویید چه کنیم؟ اگر کسی نظرش این است که نمیشود بجنگیم، حالا باید تصمیم گرفت. در همین موقعی که آبرو داریم، شرایط صلح را فراهم کنیم و بجنگیم. این یک راه است و من نمیدانم کسی در میان شماها هست که بخواهد این راه را پیشنهاد کند یا نه؟ اگر هست باید بعدا بگوید، من نمیگویم اینجا صریح بگوید.» (5).
آقای هاشمی سپس درباره چگونگی تصمیمگیری برای پایان جنگ گفت:
»در مورد صلح، نظر امام مطرح است و ایشان میگویند بدون جنگ صلحی امکان ندارد و اگر ما هم نتوانیم بجنگیم، به مردم میگوید بروید بجنگید.» (6).
درباره این عملیات بحث بسیاری شد اما برای اجرای آن نتیجهای حاصل نشد و سرانجام این عملیات از دستور کار خارج شد.
1) سند شماره 172 / گ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، گزارش «عملیات انجام نشده والفجر 8، «تاریخ تدوین آذر 1363، ص 12.
2) همان.
3) همان، ص 14.
4) همان، ص 15 و 21.
5) همان، ص 116 و 117.
6) همان، ص 119، جلسه 30 / 4 / 1364، دزفول.