در پایان عملیات والفجر 1، فرماندهان نظامی به درک جدیدی از تواناییهای دشمن و وضعیت عمومی صحنه جنگ دست یافتند که بر اساس آن میبایست در شیوه رویارویی با دشمن و انتخاب زمین درگیری تغییرات اساسی داده میشد. همین درک موجب شد مردابهای هورالهویزه برای عملیات بعدی انتخاب شود. این رهیافت هنگام عملیات والفجر مقدماتی برای فرمانده کل سپاه حاصل شده بود، وی در همان زمان نیز از منطقه هور دیدن کرد، اما پس از عملیات والفجر 1 در سطح استراتژی عملیاتی، تأثیر خود را بر جای گذاشت.
در دوره پس از آزادی خرمشهر، عراق با اقداماتی توانست موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهد. تغییرات اساسی در زمینهای استراتژیک و مسلح کردن آنها به استحکامات پیچیده، دگرگونی در سازمان رزم و افزایش تیپها و لشکرها و همچنین استفاده از تجهیزات و سلاحهای بهتر و بیشتر، از جمله این اقدامات بود. در واقع، تغییر در زمین، نیرو و سلاح سه عامل اساسی دگرگون شدن ساختار نظامی و تواناییهای ارتش عراق به شمار میرفتند که به همراه اطلاعات مناسب، موجب تسلط آنها بر صحنه نبرد شد.
افزون بر این، کارا نبودن تاکتیکهای دوره گذشته نیروهای خودی نشان داد که باید ابتکار جدیدی وارد برنامهریزی و استراتژی نظامی ایران شود. این نتیجهگیری، به ویژه در عملیات والفجر مقدماتی به
دست آمد. فرماندهان نیروهای مسلح ایران پی بردند که مانور در سرزمین عراق با ویژگیهای خاص خود، با مانور در سرزمین ایران علیه دشمن، که دارای ضعفهای اساسی بود، تفاوت ماهوی دارد و نباید به شیوه گذشته به جنگ ادامه داد. بنابراین، باید مانور تغییر کند و یا زمین جدیدی برای نبرد انتخاب شود.
این رهیافت، مهمترین نتیجهگیری فرماندهان نظامی پس از عملیات والفجر مقدماتی بود. زیرا توانایی زرهی، آتش و نیروی هوایی دشمن به گونهای تقویت شده و توسعه یافته بود که بدون تغییر در مانور و زمین، امکان ادامه نبرد بسیار مشکل مینمود. از این رو، منطقه هورالهویزه برای عملیات انتخاب شد. در این استراتژی، ابتکار عمل جایگزین منابع نظامی شد تا بنبست جنگ شکسته شود. مزید بر این، در صحنه تصمیمگیری عملیاتی، ارتش و سپاه تا حدود زیادی با استقلال عمل، به برنامهریزی پرداختند. واگرایی در روابط ارتش و سپاه که از عملیات رمضان به شکل کمرنگی آغاز شده بود، در عملیات والفجر مقدماتی تقویت شد. اجرای عملیات به سبک گذشته که نیروهای ارتش و سپاه در کنار یکدیگر و به طور مشترک وارد عمل میشدند، به دلیل مشکلاتی که در تصمیمگیری و خصوصا در اجرا وجود داشت، در این مرحله کارساز به نظر نمیرسید. سپاه خواستار آن بود که به طور جداگانه و مستقل و در مناطق مشخص، عمل کند، برای همین، در عملیات خیبر شکل جدیدی از سازمان رزم و هماهنگی بر مبنای هدف اصلی عملیات، به وجود آمد.
منطقه هورالهویزه به عنوان ابتکار عمل جدید در جنگ، با نظر سپاه پاسداران انتخاب شد و بر همین اساس، این منطقه به سپاه و منطقه زید نیز به ارتش واگذار شد. این دو منطقه به عنوان مناطق واسط، امکان دستیابی به هدف اصلی عملیات، یعنی پل نشوه را فراهم میساختند که پس از رسیدن نیروها به آنجا، عملیات در مراحل بعد به سمت بصره ادامه مییافت. علاوه بر این، ارتش و سپاه یگانهایی نیز در اختیار یکدیگر قرار دادند؛ تیپ 72 محرم، لشکرهای 14
امام حسین (ع) و 7 ولیعصر (عج) از سپاه در کنترل عملیاتی ارتش قرار گرفت، و لشکر 92 زرهی از ارتش نیز که در خط دفاعی بود در همان منطقه کوشک – طلائیه در کنترل عملیاتی سپاه درآمد.