تهاجم عراق به ایران – گذشته از نتایج و عوایدی که میتوانست برای روسها در بر داشته باشد – سیاست خارجی شوروی را در برابر وضعیت دشواری قرار داد. استاد آکادمی وزارت خارجه شوروی «جنریک ترو فیمنکو» در مورد پیچیدگی جنگ ایران و عراق میگوید:
»این یک درگیری بسیار پیچیده است و شاید پیچیدهترین منازعهای باشد که تاکنون در جهان سوم رخ داده است.«(1).
از نگاه مسکو، ایران که با انقلاب ضد امپریالیستی از مدار سیاست امریکا خارج شده و برای حفظ استقلال خود در ستیز با آن کشور بود، در یک سو قرار داشت و این،یک امتیاز مهم و استراتژیک برای روسها محسوب میشد؛ در سوی دیگر، عراق به عنوان یک متحد سنتی با سیستم نظامی کاملا وابسته به مسکو قرار داشت که در صفبندی سیاسی منطقه به سود مسکو و در جبهه اعراب رادیکال عمل میکرد. ضمن این که بسیار روشن بود که عراق در چارچوب سیاست و منافع امریکا، ایران را مورد تهاجم قرار داده است. در چنین وضعیت دشوار سیاسی دستگاه سیاست خارجی شوروی در واکنشهای اولیه نسبت به جنگ و به ویژه از سالهای 1980 تا 1982 میلادی (1359 تا 1361) مسائل و مفاهیمی را مورد تأکید قرار داد که بیشتر حاوی «بیطرفی کامل» و «درخواست پایان جنگ از طریق مذاکره و راههای مسالمتآمیز» بود. (2).
همچنین، دستگاه تبلیغاتی شوروی برای فراخوانی ایران و عراق جهت پایان دادن به جنگ، بر بهرهبرداری طرف سوم و از بین رفتن امکانات دو کشور، تأکید میکرد. در واقع، بهرهبرداری امریکا از اوضاع متشنج منطقه برای افزایش حضور در منطقه، به لحاظ منافع استراتژیک به زیان شوروی بود. لذا آنها همواره بر این مسئله پافشاری میکردند.
اعلام تعلیق فروش سلاح به عراق – که بر اساس قرارداد دو طرف اجرا میشد – آشکارترین موضع و اقدام شوروی برای نمایاندن مخالفت خود با تهاجم عراق به ایران بود. همچنین علیرغم سفر طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق به شوروی، روسها موضع مشخصی را در حمایت از عراق اعلام نکردند و این سفر نیز تأثیری در ارسال دوباره سلاح به عراق نداشت. البته با توجه به مقدار سلاحهایی که پیش از جنگ، به عراق واگذار شده بود، این اقدام شوروی تأثیر جدی و تعیین کنندهای در کاهش توان نظامی عراق نداشت، ضمن این که بنابر گزارشهای خبرگزاریها، برخی سلاحهای روسی از طریق اروپای شرقی در اختیار عراق قرار میگرفت.
در واقع، مواضع و رفتار شوروی در برابر عراق، تلاش جدی روسها برای جذب ایران و تحکیم روابط با آن کشور بود.(3) روسها معتقد بودند که گرچه عراق به لحاظ نظامی بر ایران برتری دارد و اوضاع در داخل ایران نابسامان است، ولی این وضعیت به هیچ وجه نشانه تسهیل پیروزی عراق نخواهد بود. شورویها با تحلیلی که از اوضاع انقلابی حاکم بر کشور و پایگاه مردمی انقلاب داشتند، بر این باور بودند که جنگ به هیچ وجه منجر به از پا درآمدن انقلاب و جابهجایی قدرت در داخل کشور به سود امریکا نخواهد شد، بلکه سیاست ضد امریکایی ایران را تشدید خواهد کرد.
بر پایه این تحلیل، روسها امیدوار بودند، تحولات حاصله از تشدید خصومت ایران و امریکا منجر به تمایل ایران به سوی همسایه شمالی – از طریق واگذاری سلاح و تجهیزات – شود. طبعا رسیدن به چنین نتیجهای علاوه بر آن که امتیازات سیاسی – استراتژیکی در اختیار شوروی قرار میداد، میتوانست مواضع ایران در مورد نهضت مردم مسلمان افغانستان را به نفع روسیه تعدیل کند.
بدین ترتیب هسته مرکزی سیاست خارجی شوروی درباره جنگ تحمیلی در سالهای 1980 تا 1982 میلادی – که به «سیاست بیطرفی» مشهور شد -(4) این نکته را مورد توجه داشت که روسها ضمن حفظ عراق در مدار سیاست شوروی، ایران را نیز جذب کرده و بدین ترتیب، موقعیت خود را در منطقه در برابر امریکا بالا برده و تثبیت کنند.
1) محیالدین مصباحی، مقاله چهارچوب مواضع شوروی، دبیرخانه کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع، بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، جلد دوم، (تهران: چاپ اول، 1368(، ص 224.
2) برژنف در این باره گفت: «ما قصد مداخله در جنگ ایران و عراق را نداریم. ما خواستار حل سیاسی هر چه سریعتر آن هستیم.«(خبرگزاری پارس، «گزارشهای ویژه«، 17 / 7 / 1359، به نقل از خبرگزاری فرانسه(.
3) پیشین.
4) مأخذ 45، ص 222.