راه زندگى حضرت موسى (ع) از آغاز ولادت تا بعثت و رسالت از کنار «شهادت» مىگذرد. او به دور از چشم جلادان فرعون متولد مىشود و به امواج خروشان نیل سپرده مىشود. همواره تحت تعقیب قبطیان است و بارها با توطئه اشراف قوم یهود تهدید به قتل مىشود و شهامت و استدلال و اعجاز او در برابر فرعون حتى بر ساحران نیز اثر مىگذارد و آنها را که براى شکست موسى (ع) آمده بود به تسلیم مىکشاند تا جایى که فرعون آنها را تهدید به قتل فجیع مىکند. اما آنها با ایمان به خدا و معاد و تاکید بر حقانیت رسالت حضرت موسى (ع) از فرعون نمىهراسند و به استقبال مرگ مىروند. براى نمونه تهدیدهاى فرعون و پاسخ ساحران به او در آیات 70 تا 73 قرآن نقل شده است. (1).
در تاریخ از صدیقین و انبیاء زیادى یاد مىشود که بدست بنىاسرائیل کشته شدهاند.
شهادت طلبى حبیب نجار که به مؤمن آلیاسین معروف است و نیز شهادت گروه زیادى از پیامبران تبلغى که در پى تحقق آرمانهاى واقعى دین یهود بودند نمونههایى از آن است. در تفسیر آیه 21 سوره آلعمران از پیامبر (ص) نقل شده است که «بنىاسرائیل در آغاز روز، در یک ساعت چهل و سه پیامبر را کشتند. صد و دوازده مرد از بندگان خوب بنىاسرائیل برخاستند آنها را امر به معروف و نهى از منکر کردند و همه این صد و دوازده نفر را نیز در غروب آن روز کشتند.» (2) یکى از پیامبران بنىاسرائیل که
شهید شد «ارمیاى نبى» که از قتل نهراسید و کرارا قوم بنىاسرائیل قصد جان او را نمودند و بطور نامعلومى و احتمالا تحت شکنجه هلاک گردید.
همچنین در تاریخ ادیان به شهادت حضرت زکریا (ع) و نیز حضرت یحیى (ع) اشاره شده است. حضرت یحیى (ع) در سن جوانى بدست هیرودیس که از پادشاهان یهودى بود به شهادت رسید.
ماجراى شهادت حضرت یحیى (ع) در عهد قدیم و از جمله تلمود و تواریخ دینى دیگر از جمله انجیل متى نقل شده است. حضرت زکریا (ع) و یحیى (ع) در قصههاى اسلامى و قرآنى نیز بعنوان پیامبران شهید مطرح شدهاند. ناصر خسرو درباره شهادت حضرت یحیى (ع) نوشته است:
به جاى بد زکریا که کشته شد یحیى
گزیدهاى که به پاکى بد از جهان اخیر
او به علت تبلیغات واقعى دین و بویژه در مخالفت با فساد و فحشاء پادشاهان زمان و امر به معروف و نهى از منکر کشده شد. البته در بین بنىاسرائیل علاوه بر پیامبران، بسیارى پیروان آنها نیز تا سر حد مرگ بدنبال تبلیغ اهداف دین یهود مبارزه کردند.
رومیان بارها کوشیدند که قومیت یهود را منقرض کنند. رویاى رجعت به وطن و مقاومت مردم اورشلیم و از جان گذشتگى در برابر تیتوس و حمایت آنها از دین در زمان هادریانوس و شهادت عدهاى از یهودیان جهت برگزارى مراسم روز سبت و تلاوت تورات (که دیوار ندبه یادبود آن است) از جمله این موارد است.
در تاریخ ادیان از یهودیان جان برکفى نام برده مىشود که در جانبازى و غیرتمندى شهره بودند. یهودا با هماهنگى زاروق که یکى از فریسیان بود قیام کرد. جماعتى از یهودیان متعصب جلیل به او پیوستند و فرقهاى به نام زلوتها (غیرتمندان) تشکیل دادند.شعار آنها این بود که هیچ معبودى غیر یهود نیست اگر چه این جماعت اشتراکات زیادى با فریسیان داشتند اما اعتقاد آنها به آزادى بسیار مشهور است. زلوتها مىگفتند که تنها سرور و مولاى آنها یهوه است و بس. آنها از کشته شدن هراسى نداشتند و در اهداى جان خود و آشنایان درنگ نمىکرند. اعتقاد زلوتها این بود که هراس از مرگ نباید سبب شود که هیچ انسانى را بعنوان سرور خود بدانند. «تعصب غیرتمندان در جانبازى و ایثار نفس چنان بود که هر یک تاریخچهاى خانوادگى از تحمل شدائد و مصائب و فداکارى در راه آزادى داشتند. پدر یهوداى جلیل خود در قیامى پنجاه و دو سال قبل جان باخته بود.» (3).
البته حضرت موسى (ع) همه عمر خود را صرف پیاده نمودن احکام الهى نمود. اما بهانهها و لغزشهاى بنىاسرائیل زمینهساز انحراف آنها از حقیقت دین شد و بارها از جانب خداوند سرزنش شدند و در نعمات الهى را بروى خود بستند تا اینکه تعالیم دین یهود در انحصار سردمداران «کنیسهها» افتاد و سرانجام طایفههاى بسیار بر آنان مسلط شدند و این تسلط باعث التقاط و فساد آنها شد. تحریف تورات و تفاسیر متعدد از آن سرانجام منجر به روحیه نژادپرستى در برخى از اقوام یهود شد.
1) من دستها و پاهاى (چپ و راست) شما را برخلاف هم قطع مىکنم و شما را از تنههاى نخل خواهم آویخت و دار خواهم زد… اما آنها جواب مىدهند ما خداى خالق را رها نکرده و تو را بر نمىگزینیم و ما به پروردگار و روز قیامت ایمان داریم.
2) تفسیر صافى، ج 1 ص 251.
3) تاریخ جامع ادیان، جان بىناس، ص 580.