با توجه به گفتار و نوشتار و رفتار ایشان اهمیت و ارزشهاى والاى جهاد و شهادت را مىتوان به دو قسمت عمده تقسیم کرد:
1- ارزش و اهمیت مرتبه و مقام شهادت: همانطوریکه قبلا ذکر شد امام على (ع) از پیشگامان عرصه شهادت بود و توجه به زندگى او بیانگر این موضوع است که هرگز از مصاف با مرگ نمىهراسید و همواره آرزوى شهادت داشت. و هر مرگى را به غیر از شهادت براى خود خسارت مىدانست. از نظر او شهادت نردبان تکامل انسان است و لذا آرزو داشت آخرین پله از نردبان تکامل را با شهادت طى کند. از این منظر شهادت خود یک ارزش متعالى و یک درجه تکامل انسان براى حیات جاودانه است و لذا آرزوى دیرینه على (ع) است. او درباره علاقه خود به شهادت مىفرماید:»به خدا سوگند علاقه و انس فرزند ابوطالب به مرگ سرخ بیش از علاقه کودک به پستان مادر است«. (1).
و یا در جایى دیگر مىفرماید: «براستى با کرامتترین مرگ کشته شدن در راه خدا (شهادت) است و قسم به کسى که جان فرزند ابوطالب در دست اوست اگر هزار ضربت به فرق من فرود آید که به این وضع کشته شوم بهتر است که در بستر با یک بیمارى بمیرم.» (2).
او همواره به شهادت عشق مىورزید و خود را دوستدار شهادت در راه خدا و مشتاق لقاى پروردگار مىدانست. هنگامى که (رسولالله از او درباره چگونگى صبر او در هنگام شهادت مىپرسد، مىفرماید: «یا رسولالله پایگاه شهادت پایگاه صبر نیست بلکه جایگاه شکر و بشارت است.» (3) از نظر او شهادت مرتبه و جایگاهى است که اگر کسى به
آن مرتبه برسد باید شاکر باشد و لذا بارها از او نقل شد که مىفرمود: من علاقهاى به زندگى مادى دنیا و خلافت، آن هم در کنار مردمى ناپایدار و پیمان شکن ندارم آنچه که باعث تحمل چنین زندگى شده است انتظار و شوق من براى شهادت است و این مژدهاى بود که پیامبر (ص) به او داده بود و لذا همواره در انتظار عملى شدن این بشارت بود و در آخرین لحظات عمر هنگامى که به درک این مقام، اطمینان حاصل کرد فرمود «فزت برب الکعبه» به خداى کعبه رستگار شدم. او چنین زندگى و مرگى را رستگارى مىدانست.امام على (ع) یکى از مخلصترین بندگان خدا در عبادت و اطاعت بود. او بارها اعلام کرده بود که خداوند را نه به طمع بهشت چون سوداگران و تاجران و نه به خاطر ترس از جهنم چون بردگان عبادت مىکنند بلکه او خداوند را شایسته عبادت مىداند. جهاد و شهادت در راه خدا عبادت بزرگى است که على (ع) آنرا محض رضاى خدا انجام مىداد. او همه وجود خود را براى خدا و تقرب او وقف نموده بود
گفت شمشیر از پى حق مىزنم
بنده حقم نه مامور تنم
همچنین به اعتقاد بسیارى از اندیشمندان بویژه اندیشمندان مسلمان على (ع) شهید راه عدالت و فضیلت و حریت بود.
2- ارزش و کارکرد شهادت طلبى براى رسیدن به سایر اهداف:
از این منظر ایشان شهادت را یک وسیله و شیوه ارزشمند براى رسیدن به اهداف و ارزشهاى متعالى مىدانست. او معتقد بود رها کردن جهاد و شهادت، باعث سرافکندگى و خوارى جامعه معاصر و هم باعث خسارت براى نسلهاى آینده خواهد شد.لذا معتقد بود جهاد و شهادت «دریست از درهاى بهشت که خداوند آن را به روى خواص و دوستان خود گشوده و لباس تقوى و پرهیزگارى است. اهل تقوى را از شر مخالفین حفظ مىکند. و مانند لباس سرما و گرما را، (و زره محکم حق تعالى و سپر قوى اوست براى نگهدارى اهل تقوى از اسلحه دشمنان) پس هر که از آن دورى کرده و ترک کند خداوند لباس ذلت و خوارى و رداى گرفتارى به او مىپوشاند و بر اثر این حقارت و پستى، زبون و بیچاره مىشود و چون خداوند رحمت خود را از او برداشت به بیخردى مبتلا مىگردد. و به سبب نرفتن به جهاد و اهمیت ندادن به این امر از راه حق دور مىشود و در راه باطل قدم مىگذارد. و به نکبت و بیچارگى گرفتار مىگردد؟ و از عدل و انصاف محروم مىشود.
ستمکار بر او تسلط پیدا مىنماید و با او به بىانصافى رفتار خواهد کرد«. (4).
در جایى دیگر درباره ترک جهاد و عدم آمادگى براى شهادت مىفرماید: «خداوند لباس خوارى و زبونى را در زندگى تنش خواهد کرد و از دایره دین بیرون خواهد رفت.» (5).
خلاصه اینکه از نظر ایشان جهاد و شهادت طلبى کارکردهاى بسیار مهمى براى فرد و جامعه و دین دارد و ترک آن موجب آسیبهاى جبرانناپذیرى خواهد شد.
3- انگیزههاى شهادت طلبى از دیدگاه امام حسین (ع)
حماسه عاشورا بزرگترین الگو و مکتب و طریقت در تکامل فرهنگ ایثار و شهادت طلبى است. تاثیر این قیام در سرنوشت اسلام و جنبه الگوگیرى آن براى آزادگان جهان، مبین یک دکترین و مکتب است.
در گستره این مکتب قرائتهاى فراوان و گاهى متفاوتى از انگیزههاى امام حسین (ع) توسط متفکران سیاسى و اجتماعى و مبلغان و محققان مذهبى شده است. اگر چه هر رویکردى به این قیام مىتواند جنبههاى کارکردى مثبتى را در برداشته باشد اما عدم توجه به اصل فلسفه نهضت عاشورا و انگیزههاى سالار شهیدان، آنرا از یک نگرش کامل و سیستمى خارج مىکند و باعث نوعى «تقلیلگرایى» (6) مىشود که نتیجه آن غفلت از همه ابعاد این قیام مىشود. چنانکه عده قلیلى با نگاهى سطحى به عاشورا و نهضتهاى منبعث از آن نگریسته و آنرا فقط یک جریان مبارزه مىدانند که براى پس از پیروزى حرفى براى گفتن ندارد. اما توجه کامل به ابعاد انسانى، عرفانى، اجتماعى، سیاسى، عقلانى و دینى و تاریخى این نهضت مبین این است که عاشورا یک مکتب کامل است، اگر چه عدهاى بخاطر نقص ادراکى نتوانستهاند همه ابعاد آنرا درک نمایند. در اینجا به فلسفه و انگیزه و قیام شهادت طلبى از دیدگاه سالار شهیدان اشاره مىنمائیم برخى از سخنانى که از امام حسین (ع) نقل شده است تجلى نوعى شوق به لقاءالله و فناء فىالله و اشتیاق به مرگ و شهادت است که مبین نوعى عرفان متعالى است. مثلا در یک جا او به صبر و ابتلاء و امتحان الهى اشاره مىکنند. «آنچه خدا راضى است ما نیز راضى و
خشنودیم و در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت مىورزیم که او اجر صبر کنندگان را بر ما عنایت خواهد فرمود:… هر یک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد.» (7).
در جاى دیگر او به زیبایى مرگ در راه خدا و اشتیاق به شهادت اشاره مىکند «مرگ بر انسانها لازم افتاده همانند گردن بند که لازمه گردن دختران است و من به دیدار خدایم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف داشت.» (8) در عبارات بسیارى که از ایشان نقل شده است، امام مرگ را زیباتر از پذیرفتن ننگ و سازش با ستمگران مىداند. در جاى دیگر بعنوان یک مصلح دینى و اجتماعى به احیاى سنتها و افشاى بدعتها و امر به معروف و نهى از منکر اشاره مىکند. او معتقد بود که سنتها مرده و بدعتها زنده گردیده و «من نه از روى خودخواهى و نه براى خوشگذرانى و فساد و ستمگرى از مدینه خارج مىشوم بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح مفاسد و احیاى سنت و سیره جدم رسول خدا (ص) و پدرم على (ع) است.» (9) و یا در جاى دیگر مىفرماید: «اگر دین جدم محمد (ص) جز با شهادت من پایدار نمىماند اى شمشیرها مرا دریابید.» (10) و یا در مناجات خود مىفرماید «خداوندا تو مىدانى که ما براى این قیام کردیم تا تعالیم (نشانههاى برجسته) دین تو را که ستمگران بىایمان پوشاندهاند) در پیش دیدهها نهیم و شهرها را (که ظالمان غرق در فساد کردهاند) اصلاح کنیم تا بندگان مظلوم نجات یابند و همه احکام دین تو مورد عمل قرار گیرد.» (11).
در جاى دیگر بعنوان یک مصلح اجتماعى به ظلم و ستم بنىامیه و حاکمیت نامشروع آنها اشاره مىکند. چرا که آنها حکومت را از مسیر واقعى خود خارج کرده و نظام استبدادى و موروثى را جایگزین آن کردند. از نظر او باید فاتحه اسلام را خواند وقتى که جامعه زمامدارى چون یزید داشته باشد. امام در گفت و گویى با فرزدق به انحطاط اجتماعى مردم و حاکمان بنىامیه اشاره مىکند و چنین مىگوید: «همانا این مردم اطاعت شیطان را پذیرفتند و اطاعت پروردگار را رها کردند و در زمین فساد را آشکار و حدود الهى را تعطیل کردند و شرابخوار شدند و بر اموال فقرا و مردم زمینگیر، تجاوز
کردند، من از دیگران به یارى کردن دین خدا و محترم نگهداشتن احکام دین و جهاد در راه خدا سزاوارترم تا نام خدا از هر چیز برتر باشد.» (12) او معتقد بود اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایى مانند یزید گرفتار شدهاند او نگران سرنوشت مردم بود. و در جاى دیگر به نقش الگویى خود در طول تاریخ اشاره مىکند. «من کشته عبرت هستم، مرا مومنى یاد نمىکند مگر آنکه از این حادثه پند گیرد.» (13) این حدیث بیانگر این است که عاشورا فقط یک حادثه نبود که مربوط به زمان خود باشد بلکه یک راه و روش براى «الهام و عبرت» است که باید سرمشق مومنان باشد. و البته تاریخ نشان داده است قیام عاشورا توانسته است چنین نقشى را ایفا کند و چنانکه در روایت آمده است، شهادت امام حسین (ع) حرارتى در قلبهاى مسلمین ایجاد کرد که تا قیامت خاموش شدنى نیست. و کربلا نماد بارز شهادت طلبى و ایثار براى دفاع از اهداف متعالى آزادگان جهان است. «بعد حماسى» نهضت عاشورا نیز، بسیار مهم است. کربلا میدان بزرگ عزت طلبى و حماسه آفرینى و شجاعت و دلاورى و ذلتناپذیرى است. اکنون به بعضى از جملات حماسى سالار شهیدان اشاره مىکنیم: او در خطبهاى که در روز عاشورا در مقابل سپاه یزید ایراد کرد فرمود: «اجداد ما همه مردانى بلند همت و بزرگ روح بودند و هرگز خوارى و مذلت را نپذیرفته و مرگ را به زبونى و ذلت ترجیح دادهاند. ما به ترس و کم دلى عادت نداریم و با شادکامى بسوى بهشت و شهادت مىرویم…
میدان جنگ براى من چون محراب نماز و دعا است و با همان شوق بدان روى مىآورم.» (14).
در جاى دیگر مىفرماید: «من مرگ را جز شهادت و زندگى با متجاوزان و ستمگران را جز زجر و ناراحتى نمىدانم.» (15) و هنگامى که امام را به تسلیمپذیرى یا شهادت بیم مىدهند این جمله معروف را بیان مىکند که «هیهات من الذله» ذلت و تسلیمپذیرى از ما دور است.
بهرحال بیان این انگیزههاى جامعالاطراف که امام حسین (ع) در بسیارى از سخنان خود مطرح نموده و نیز سنتى که بجا نهاده، سبب شده است که عاشورا به عنوان یک مکتب کامل انسانسازى مطرح شود. همانطوریکه از سخنان سالار شهیدان استنباط
مىشود قیام عاشورا فقط یک حادثه گذرا نبود بلکه مىتوان از چشم اندازهاى مختلف بررسى کرد. چشم انداز عرفانى به عاشورا شهادت طلبى سالار شهیدان را، مظهر عشق کامل و تسلیم محض در برابر خداوند و فناء الله مىداند و لذا شهادت امام حسین (ع) و یارانش یک حادثه خونین و تراژدى غمبار نبود بلکه انتخاب بهترین و زیباترین نوع مردن عاشق در طریق وصل معشوق و تجلى بالاترین مرحله عشق یار، در راه دلدار بود. بنابراین امام حسین (ع) در پى آن بود که به بالاترین درجه تکاملى که خداوند براى او در نظر گرفته بود، دست یابد. (16).
چشم انداز احساسى، حادثه کربلا را کانون بروز احساسات و عواطف مىداند. که البته در طول تاریخ از دو منظر به آن توجه شده است. الف) کربلا یک تراژدى غمبار و سوزناک بود که نشانه اوج شقاوت یزیدیان و ظالمان است و براى این حادثه فقط مىتوان اشک ریخت و عزادارى براى سالار شهیدان بخاطر رسیدن به ثواب و تبرک جستن براى آمرزش گناهان است. این جمله که ما غرق گناه هستیم فقط یک حسین داریم نشانه تفکرى است که کربلا را یک منبع شفاعت طلبى براى شیعیان تصور مىکند و لذا گریه کردن و گریاندن براى سالار شهیدان باعث آمرزش گناهان است. (17).
ب) در دیدگاه دوم اگر چه یادآورى شهادت و عزادارى سالار شهیدان داراى اجر و مزد و موجب شفاعت و ثواب است اما آنها فقط این کار را کافى نمىدانند بلکه از نظر آنها این عاطفه باید سرچشمه حرکت، اتحاد، جوش و خروش و نفرت علیه یزیدیان زمانه گردد. این گریهها و اشکها و عزادارىها نباید جنبه تخدیرى و تسلیمپذیرى را داشته باشد بلکه باید به سیلى تبدیل شوند که بساط ظالمین را درهم نوردد. چشم انداز حماسى به عاشورا آنرا جلوه قهرمانانهترین و حماسىترین حادثه تاریخ مىداند که الگوى جانبازى و رشادت، عزت، شجاعت، صلابت و دلاورى در راه اهداف متعالى است. برخى از رجزهاى حماسى امام (ع) و یارانش در روز عاشورا تجلى همین چشم انداز است. چشم انداز سیاسى، اجتماعى، آنرا الگوى مقابله با انحرافات سیاسى و اجتماعى و فرهنگى و الگوى اصلاحطلبى و یا اسوه مبارزه با ستمگرى و فساد و
نامردمى و بىعدالتى و ایجاد نهضتها و انقلابات اجتماعى مىداند.
از جنبه دیگر هدف نهضت عاشورا در سه بعد قابل بررسى است: بعد اول بعد گذشته نگرى آن بود که همان مقابله با انحرافات و بدعتها و نهضت براى تبعیت از سنتهاى اصیل اسلامى بود. بعد دوم ریشه داشتن در زمان حال است یعنى امام حسین (ع) بدنبال ایجاد یک انقلاب اجتماعى و بازگردانیدن حاکمیت به جانشینان واقعى پیامبر (ص) بود. بعد سوم بعد آیندهنگرى بود یعنى حادثه کربلا و فرهنگ شهادت الگویى براى مبارزه با ظلم و ستم انحرافات و بدعتها در همه زمانها و مکانها به حساب مىآید که شایسته الگوگیرى براى جهاد و شهادت است. بهرحال از نظر سالار شهیدان آنچه که باعث تقویت فرهنگ و ایثار و شهادت مىشود، اعتقاد واقعى به دین و عدم وابستگى به تعلقات دنیاى فانى است چنانکه در مورد عدهاى از مردم روزگار خود فرمودند که آنها بندگان دنیایند و پشتیبانى آنها از دین تا آنجاست که منافع دنیوى آنها به خطر نیفتد و آنگاه که در معرض امتحان و آزمایش قرار گیرند. دینداران اندکى خواهند بود. تاثیر قیام و شهادت طلبى سالار شهیدان نهضتهاى ضد استبدادى و ارتجاعى آنقدر زیاد بود که بسیارى از دلاور مردان و بزرگان روزگار چنین مردنى را آرزو مىکردند. نمونهاى از آنرا قیام ابنزبیر بر علیه بنىامیه مىتوان ذکر کرد. اسماء مادر عبدالله بن زیبر که دختر ابوبکر بود به فرزندش مىگوید «اى فرزند این خروج که تو بر بنىامیه کردى دین را بود یا دنیا را؟ گفت: بخداى که از بهر دین را بود و دلیل آنکه نگرفتم یک درم از دنیا و این ترا معلوم است. گفت پس صبر کن و بر مرگ و کشتن و مثله کردن، چنانکه برادرت مصعب کرد که پدرت زبیر عوام بوده است و جدت از سوى من بوبکر صدیق رضىالله عنه و نگاه کن که حسین على رضىالله عنها چه کرد. او کریم بود و به حکم پسر زیاد عبیدالله تن در نداد. گفت اى مادر من هم برانیم که تو مىگویى اما راى و دل تو خواستم که بدانم درین کار اکنون بدانستم و «مرگ و شهادت» پیش من خوش گشت.» (18).
ما بر جنبههاى الگوگیرى از نهضت عاشورا در فصول قبل اشاره کردهایم و در فصول بعد نیز اشاره خواهیم کرد.
1) شرح ابن ابىالحدید، ج 2، ص 213.
2) نهجالبلاغه، خطبه 125، ص 372.
3) نهجالبلاغه، خطبه 154.
4) نهجالبلاغه، خطبه 27.
5) وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، ص 5.
6) Reduction.
7) لهوف على القتلى الطفوف، ابنطاووس، ص 53.
8) حیاة الحسین، ج 2، ص 322.
9) مقتل العوالم، عبدالله بن نورالدین بحرانى، ص 54.
10) شهادت، حسین، قرآن، محمد جواد مغنیه، ترجمه محمد رسول ص 57.
11) تحفالعقول، ص 173.
12) مقتل الحسین، خوارزمى، ج 1، ص 223.
13) مقتل الحسین، عبدالرزاق مقرم، ص 103.
14) شهادت، حسین، قرآن، محمد جواد مغنیه، ترجمه محمد رسول دریایى، ص 9.
15) تاریخ طبرى، ج 5، ص 403.
16) از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که به امام حسین (ع) فرمودند: «ان لک عندالله درجه لن تنالها الا با الا شهادة» براى تو در نزد خداوند درجه و مقامى است که جز با شهادت بدان دست نخواهى یافت. (بحارالانوار، علامه مجلسى، جلد 44، ص 313(.
17) همان تفکرى که بعضى از مسیحیان درباره حضرت عیسى (ع) دارند. آنها معتقدند که عیسى (ع) شهید شد و مصلوب گشت تا کفاره گناهان ما باشد.
18) تاریخ بیهقى، بکوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، ص 138 – 139.