جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شهادت طلبى از دیدگاه امام على

زمان مطالعه: 9 دقیقه

با توجه به گفتار و نوشتار و رفتار ایشان اهمیت و ارزشهاى والاى جهاد و شهادت را مى‏توان به دو قسمت عمده تقسیم کرد:

1- ارزش و اهمیت مرتبه و مقام شهادت: همانطوریکه قبلا ذکر شد امام على (ع) از پیشگامان عرصه شهادت بود و توجه به زندگى او بیانگر این موضوع است که هرگز از مصاف با مرگ نمى‏هراسید و همواره آرزوى شهادت داشت. و هر مرگى را به غیر از شهادت براى خود خسارت مى‏دانست. از نظر او شهادت نردبان تکامل انسان است و لذا آرزو داشت آخرین پله از نردبان تکامل را با شهادت طى کند. از این منظر شهادت خود یک ارزش متعالى و یک درجه تکامل انسان براى حیات جاودانه است و لذا آرزوى دیرینه على (ع) است. او درباره علاقه خود به شهادت مى‏فرماید:»به خدا سوگند علاقه و انس فرزند ابوطالب به مرگ سرخ بیش از علاقه کودک به پستان مادر است«. (1).

و یا در جایى دیگر مى‏فرماید: «براستى با کرامت‏ترین مرگ کشته شدن در راه خدا (شهادت) است و قسم به کسى که جان فرزند ابوطالب در دست اوست اگر هزار ضربت به فرق من فرود آید که به این وضع کشته شوم بهتر است که در بستر با یک بیمارى بمیرم.» (2).

او همواره به شهادت عشق مى‏ورزید و خود را دوستدار شهادت در راه خدا و مشتاق لقاى پروردگار مى‏دانست. هنگامى که (رسول‏الله از او درباره چگونگى صبر او در هنگام شهادت مى‏پرسد، مى‏فرماید: «یا رسول‏الله پایگاه شهادت پایگاه صبر نیست بلکه جایگاه شکر و بشارت است.» (3) از نظر او شهادت مرتبه و جایگاهى است که اگر کسى به

آن مرتبه برسد باید شاکر باشد و لذا بارها از او نقل شد که مى‏فرمود: من علاقه‏اى به زندگى مادى دنیا و خلافت، آن هم در کنار مردمى ناپایدار و پیمان شکن ندارم آنچه که باعث تحمل چنین زندگى شده است انتظار و شوق من براى شهادت است و این مژده‏اى بود که پیامبر (ص) به او داده بود و لذا همواره در انتظار عملى شدن این بشارت بود و در آخرین لحظات عمر هنگامى که به درک این مقام، اطمینان حاصل کرد فرمود «فزت برب الکعبه» به خداى کعبه رستگار شدم. او چنین زندگى و مرگى را رستگارى مى‏دانست.امام على (ع) یکى از مخلص‏ترین بندگان خدا در عبادت و اطاعت بود. او بارها اعلام کرده بود که خداوند را نه به طمع بهشت چون سوداگران و تاجران و نه به خاطر ترس از جهنم چون بردگان عبادت مى‏کنند بلکه او خداوند را شایسته عبادت مى‏داند. جهاد و شهادت در راه خدا عبادت بزرگى است که على (ع) آنرا محض رضاى خدا انجام مى‏داد. او همه وجود خود را براى خدا و تقرب او وقف نموده بود

گفت شمشیر از پى حق مى‏زنم‏

بنده حقم نه مامور تنم‏

همچنین به اعتقاد بسیارى از اندیشمندان بویژه اندیشمندان مسلمان على (ع) شهید راه عدالت و فضیلت و حریت بود.

2- ارزش و کارکرد شهادت طلبى براى رسیدن به سایر اهداف:

از این منظر ایشان شهادت را یک وسیله و شیوه ارزشمند براى رسیدن به اهداف و ارزشهاى متعالى مى‏دانست. او معتقد بود رها کردن جهاد و شهادت، باعث سرافکندگى و خوارى جامعه معاصر و هم باعث خسارت براى نسل‏هاى آینده خواهد شد.لذا معتقد بود جهاد و شهادت «دریست از درهاى بهشت که خداوند آن را به روى خواص و دوستان خود گشوده و لباس تقوى و پرهیزگارى است. اهل تقوى را از شر مخالفین حفظ مى‏کند. و مانند لباس سرما و گرما را، (و زره محکم حق تعالى و سپر قوى اوست براى نگهدارى اهل تقوى از اسلحه دشمنان) پس هر که از آن دورى کرده و ترک کند خداوند لباس ذلت و خوارى و رداى گرفتارى به او مى‏پوشاند و بر اثر این حقارت و پستى، زبون و بیچاره مى‏شود و چون خداوند رحمت خود را از او برداشت به بیخردى مبتلا مى‏گردد. و به سبب نرفتن به جهاد و اهمیت ندادن به این امر از راه حق دور مى‏شود و در راه باطل قدم مى‏گذارد. و به نکبت و بیچارگى گرفتار مى‏گردد؟ و از عدل و انصاف محروم مى‏شود.

ستمکار بر او تسلط پیدا مى‏نماید و با او به بى‏انصافى رفتار خواهد کرد«. (4).

در جایى دیگر درباره ترک جهاد و عدم آمادگى براى شهادت مى‏فرماید: «خداوند لباس خوارى و زبونى را در زندگى تنش خواهد کرد و از دایره دین بیرون خواهد رفت.» (5).

خلاصه اینکه از نظر ایشان جهاد و شهادت طلبى کارکردهاى بسیار مهمى براى فرد و جامعه و دین دارد و ترک آن موجب آسیبهاى جبران‏ناپذیرى خواهد شد.

3- انگیزه‏هاى شهادت طلبى از دیدگاه امام حسین (ع)

حماسه عاشورا بزرگترین الگو و مکتب و طریقت در تکامل فرهنگ ایثار و شهادت طلبى است. تاثیر این قیام در سرنوشت اسلام و جنبه الگوگیرى آن براى آزادگان جهان، مبین یک دکترین و مکتب است.

در گستره این مکتب قرائتهاى فراوان و گاهى متفاوتى از انگیزه‏هاى امام حسین (ع) توسط متفکران سیاسى و اجتماعى و مبلغان و محققان مذهبى شده است. اگر چه هر رویکردى به این قیام مى‏تواند جنبه‏هاى کارکردى مثبتى را در برداشته باشد اما عدم توجه به اصل فلسفه نهضت عاشورا و انگیزه‏هاى سالار شهیدان، آنرا از یک نگرش کامل و سیستمى خارج مى‏کند و باعث نوعى «تقلیل‏گرایى» (6) مى‏شود که نتیجه آن غفلت از همه ابعاد این قیام مى‏شود. چنانکه عده قلیلى با نگاهى سطحى به عاشورا و نهضتهاى منبعث از آن نگریسته و آنرا فقط یک جریان مبارزه مى‏دانند که براى پس از پیروزى حرفى براى گفتن ندارد. اما توجه کامل به ابعاد انسانى، عرفانى، اجتماعى، سیاسى، عقلانى و دینى و تاریخى این نهضت مبین این است که عاشورا یک مکتب کامل است، اگر چه عده‏اى بخاطر نقص ادراکى نتوانسته‏اند همه ابعاد آنرا درک نمایند. در اینجا به فلسفه و انگیزه و قیام شهادت طلبى از دیدگاه سالار شهیدان اشاره مى‏نمائیم برخى از سخنانى که از امام حسین (ع) نقل شده است تجلى نوعى شوق به لقاءالله و فناء فى‏الله و اشتیاق به مرگ و شهادت است که مبین نوعى عرفان متعالى است. مثلا در یک جا او به صبر و ابتلاء و امتحان الهى اشاره مى‏کنند. «آنچه خدا راضى است ما نیز راضى و

خشنودیم و در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت مى‏ورزیم که او اجر صبر کنندگان را بر ما عنایت خواهد فرمود:… هر یک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد.» (7).

در جاى دیگر او به زیبایى مرگ در راه خدا و اشتیاق به شهادت اشاره مى‏کند «مرگ بر انسانها لازم افتاده همانند گردن بند که لازمه گردن دختران است و من به دیدار خدایم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف داشت.» (8) در عبارات بسیارى که از ایشان نقل شده است، امام مرگ را زیباتر از پذیرفتن ننگ و سازش با ستمگران مى‏داند. در جاى دیگر بعنوان یک مصلح دینى و اجتماعى به احیاى سنتها و افشاى بدعتها و امر به معروف و نهى از منکر اشاره مى‏کند. او معتقد بود که سنتها مرده و بدعتها زنده گردیده و «من نه از روى خودخواهى و نه براى خوشگذرانى و فساد و ستمگرى از مدینه خارج مى‏شوم بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح مفاسد و احیاى سنت و سیره جدم رسول خدا (ص) و پدرم على (ع) است.» (9) و یا در جاى دیگر مى‏فرماید: «اگر دین جدم محمد (ص) جز با شهادت من پایدار نمى‏ماند اى شمشیرها مرا دریابید.» (10) و یا در مناجات خود مى‏فرماید «خداوندا تو مى‏دانى که ما براى این قیام کردیم تا تعالیم (نشانه‏هاى برجسته) دین تو را که ستمگران بى‏ایمان پوشانده‏اند) در پیش دیده‏ها نهیم و شهرها را (که ظالمان غرق در فساد کرده‏اند) اصلاح کنیم تا بندگان مظلوم نجات یابند و همه احکام دین تو مورد عمل قرار گیرد.» (11).

در جاى دیگر بعنوان یک مصلح اجتماعى به ظلم و ستم بنى‏امیه و حاکمیت نامشروع آنها اشاره مى‏کند. چرا که آنها حکومت را از مسیر واقعى خود خارج کرده و نظام استبدادى و موروثى را جایگزین آن کردند. از نظر او باید فاتحه اسلام را خواند وقتى که جامعه زمامدارى چون یزید داشته باشد. امام در گفت و گویى با فرزدق به انحطاط اجتماعى مردم و حاکمان بنى‏امیه اشاره مى‏کند و چنین مى‏گوید: «همانا این مردم اطاعت شیطان را پذیرفتند و اطاعت پروردگار را رها کردند و در زمین فساد را آشکار و حدود الهى را تعطیل کردند و شراب‏خوار شدند و بر اموال فقرا و مردم زمین‏گیر، تجاوز

کردند، من از دیگران به یارى کردن دین خدا و محترم نگهداشتن احکام دین و جهاد در راه خدا سزاوارترم تا نام خدا از هر چیز برتر باشد.» (12) او معتقد بود اینک باید فاتحه اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروایى مانند یزید گرفتار شده‏اند او نگران سرنوشت مردم بود. و در جاى دیگر به نقش الگویى خود در طول تاریخ اشاره مى‏کند. «من کشته عبرت هستم، مرا مومنى یاد نمى‏کند مگر آنکه از این حادثه پند گیرد.» (13) این حدیث بیانگر این است که عاشورا فقط یک حادثه نبود که مربوط به زمان خود باشد بلکه یک راه و روش براى «الهام و عبرت» است که باید سرمشق مومنان باشد. و البته تاریخ نشان داده است قیام عاشورا توانسته است چنین نقشى را ایفا کند و چنانکه در روایت آمده است، شهادت امام حسین (ع) حرارتى در قلبهاى مسلمین ایجاد کرد که تا قیامت خاموش شدنى نیست. و کربلا نماد بارز شهادت طلبى و ایثار براى دفاع از اهداف متعالى آزادگان جهان است. «بعد حماسى» نهضت عاشورا نیز، بسیار مهم است. کربلا میدان بزرگ عزت طلبى و حماسه آفرینى و شجاعت و دلاورى و ذلت‏ناپذیرى است. اکنون به بعضى از جملات حماسى سالار شهیدان اشاره مى‏کنیم: او در خطبه‏اى که در روز عاشورا در مقابل سپاه یزید ایراد کرد فرمود: «اجداد ما همه مردانى بلند همت و بزرگ روح بودند و هرگز خوارى و مذلت را نپذیرفته و مرگ را به زبونى و ذلت ترجیح داده‏اند. ما به ترس و کم دلى عادت نداریم و با شادکامى بسوى بهشت و شهادت مى‏رویم…

میدان جنگ براى من چون محراب نماز و دعا است و با همان شوق بدان روى مى‏آورم.» (14).

در جاى دیگر مى‏فرماید: «من مرگ را جز شهادت و زندگى با متجاوزان و ستمگران را جز زجر و ناراحتى نمى‏دانم.» (15) و هنگامى که امام را به تسلیم‏پذیرى یا شهادت بیم مى‏دهند این جمله معروف را بیان مى‏کند که «هیهات من الذله» ذلت و تسلیم‏پذیرى از ما دور است.

بهرحال بیان این انگیزه‏هاى جامع‏الاطراف که امام حسین (ع) در بسیارى از سخنان خود مطرح نموده و نیز سنتى که بجا نهاده، سبب شده است که عاشورا به عنوان یک مکتب کامل انسان‏سازى مطرح شود. همانطوریکه از سخنان سالار شهیدان استنباط

مى‏شود قیام عاشورا فقط یک حادثه گذرا نبود بلکه مى‏توان از چشم اندازهاى مختلف بررسى کرد. چشم انداز عرفانى به عاشورا شهادت طلبى سالار شهیدان را، مظهر عشق کامل و تسلیم محض در برابر خداوند و فناء الله مى‏داند و لذا شهادت امام حسین (ع) و یارانش یک حادثه خونین و تراژدى غمبار نبود بلکه انتخاب بهترین و زیباترین نوع مردن عاشق در طریق وصل معشوق و تجلى بالاترین مرحله عشق یار، در راه دلدار بود. بنابراین امام حسین (ع) در پى آن بود که به بالاترین درجه تکاملى که خداوند براى او در نظر گرفته بود، دست یابد. (16).

چشم انداز احساسى، حادثه کربلا را کانون بروز احساسات و عواطف مى‏داند. که البته در طول تاریخ از دو منظر به آن توجه شده است. الف) کربلا یک تراژدى غمبار و سوزناک بود که نشانه اوج شقاوت یزیدیان و ظالمان است و براى این حادثه فقط مى‏توان اشک ریخت و عزادارى براى سالار شهیدان بخاطر رسیدن به ثواب و تبرک جستن براى آمرزش گناهان است. این جمله که ما غرق گناه هستیم فقط یک حسین داریم نشانه تفکرى است که کربلا را یک منبع شفاعت طلبى براى شیعیان تصور مى‏کند و لذا گریه کردن و گریاندن براى سالار شهیدان باعث آمرزش گناهان است. (17).

ب) در دیدگاه دوم اگر چه یادآورى شهادت و عزادارى سالار شهیدان داراى اجر و مزد و موجب شفاعت و ثواب است اما آنها فقط این کار را کافى نمى‏دانند بلکه از نظر آنها این عاطفه باید سرچشمه حرکت، اتحاد، جوش و خروش و نفرت علیه یزیدیان زمانه گردد. این گریه‏ها و اشک‏ها و عزادارى‏ها نباید جنبه تخدیرى و تسلیم‏پذیرى را داشته باشد بلکه باید به سیلى تبدیل شوند که بساط ظالمین را درهم نوردد. چشم انداز حماسى به عاشورا آنرا جلوه قهرمانانه‏ترین و حماسى‏ترین حادثه تاریخ مى‏داند که الگوى جانبازى و رشادت، عزت، شجاعت، صلابت و دلاورى در راه اهداف متعالى است. برخى از رجزهاى حماسى امام (ع) و یارانش در روز عاشورا تجلى همین چشم انداز است. چشم انداز سیاسى، اجتماعى، آنرا الگوى مقابله با انحرافات سیاسى و اجتماعى و فرهنگى و الگوى اصلاح‏طلبى و یا اسوه مبارزه با ستمگرى و فساد و

نامردمى و بى‏عدالتى و ایجاد نهضتها و انقلابات اجتماعى مى‏داند.

از جنبه دیگر هدف نهضت عاشورا در سه بعد قابل بررسى است: بعد اول بعد گذشته نگرى آن بود که همان مقابله با انحرافات و بدعتها و نهضت براى تبعیت از سنتهاى اصیل اسلامى بود. بعد دوم ریشه داشتن در زمان حال است یعنى امام حسین (ع) بدنبال ایجاد یک انقلاب اجتماعى و بازگردانیدن حاکمیت به جانشینان واقعى پیامبر (ص) بود. بعد سوم بعد آینده‏نگرى بود یعنى حادثه کربلا و فرهنگ شهادت الگویى براى مبارزه با ظلم و ستم انحرافات و بدعتها در همه زمانها و مکانها به حساب مى‏آید که شایسته الگوگیرى براى جهاد و شهادت است. بهرحال از نظر سالار شهیدان آنچه که باعث تقویت فرهنگ و ایثار و شهادت مى‏شود، اعتقاد واقعى به دین و عدم وابستگى به تعلقات دنیاى فانى است چنانکه در مورد عده‏اى از مردم روزگار خود فرمودند که آنها بندگان دنیایند و پشتیبانى آنها از دین تا آنجاست که منافع دنیوى آنها به خطر نیفتد و آنگاه که در معرض امتحان و آزمایش قرار گیرند. دینداران اندکى خواهند بود. تاثیر قیام و شهادت طلبى سالار شهیدان نهضتهاى ضد استبدادى و ارتجاعى آنقدر زیاد بود که بسیارى از دلاور مردان و بزرگان روزگار چنین مردنى را آرزو مى‏کردند. نمونه‏اى از آنرا قیام ابن‏زبیر بر علیه بنى‏امیه مى‏توان ذکر کرد. اسماء مادر عبدالله بن زیبر که دختر ابوبکر بود به فرزندش مى‏گوید «اى فرزند این خروج که تو بر بنى‏امیه کردى دین را بود یا دنیا را؟ گفت: بخداى که از بهر دین را بود و دلیل آنکه نگرفتم یک درم از دنیا و این ترا معلوم است. گفت پس صبر کن و بر مرگ و کشتن و مثله کردن، چنانکه برادرت مصعب کرد که پدرت زبیر عوام بوده است و جدت از سوى من بوبکر صدیق رضى‏الله عنه و نگاه کن که حسین على رضى‏الله عنها چه کرد. او کریم بود و به حکم پسر زیاد عبیدالله تن در نداد. گفت اى مادر من هم برانیم که تو مى‏گویى اما راى و دل تو خواستم که بدانم درین کار اکنون بدانستم و «مرگ و شهادت» پیش من خوش گشت.» (18).

ما بر جنبه‏هاى الگوگیرى از نهضت عاشورا در فصول قبل اشاره کرده‏ایم و در فصول بعد نیز اشاره خواهیم کرد.


1) شرح ابن ابى‏الحدید، ج 2، ص 213.

2) نهج‏البلاغه، خطبه 125، ص 372.

3) نهج‏البلاغه، خطبه 154.

4) نهج‏البلاغه، خطبه 27.

5) وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، ص 5.

6) Reduction.

7) لهوف على القتلى الطفوف، ابن‏طاووس، ص 53.

8) حیاة الحسین، ج 2، ص 322.

9) مقتل العوالم، عبدالله بن نورالدین بحرانى، ص 54.

10) شهادت، حسین، قرآن، محمد جواد مغنیه، ترجمه محمد رسول ص 57.

11) تحف‏العقول، ص 173.

12) مقتل الحسین، خوارزمى، ج 1، ص 223.

13) مقتل الحسین، عبدالرزاق مقرم، ص 103.

14) شهادت، حسین، قرآن، محمد جواد مغنیه، ترجمه محمد رسول دریایى، ص 9.

15) تاریخ طبرى، ج 5، ص 403.

16) از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که به امام حسین (ع) فرمودند: «ان لک عندالله درجه لن تنالها الا با الا شهادة» براى تو در نزد خداوند درجه و مقامى است که جز با شهادت بدان دست نخواهى یافت. (بحارالانوار، علامه مجلسى، جلد 44، ص 313(.

17) همان تفکرى که بعضى از مسیحیان درباره حضرت عیسى (ع) دارند. آنها معتقدند که عیسى (ع) شهید شد و مصلوب گشت تا کفاره گناهان ما باشد.

18) تاریخ بیهقى، بکوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، ص 138 – 139.