اندیشههاى استاد مطهرى یکى از منابع مهم و معتبر و موثر در زمینه مسائل اسلامى بویژه موضوع جهاد و شهادت است. او با درک مقتضیات زمان و با تحقیقات عمیق و اصیلى که از منابع و مسائل اسلامى و اجتماعى داشت، در این وادى نیز مباحث جالب و بیاد ماندنى دارد. ایشان معتقد است اگر کسى با مفاهیم اسلامى آشنا باشد احساس مىکند که گرد واژه شهید را، هالهاى از تقدس فراگرفته است و این کلمه در همهى عرفها و فرهنگها توام با قداست و عظمت است. چیزى که همت معیارها و ملاکها در آنها متفاوت است. موضوع نیتها و انگیزهها و معیارها از نظر او بسیار اساسى است. از نظر وى در اسلام درجه شهید و مقام شهادت درباره کسى صدق مىکند که اسلام با معیارهاى خاص خودش او را شهید بشناسد یعنى واقعا در راه هدفهاى عالى اسلامى و به انگیزه برقرارى ارزشهاى واقعى بشر کشته شود. از این منظر شهادت مرگى است که انسان با توجه به خطرات احتمالى یا ظنى یا یقینى فقط به انگیزه هدفى مقدس و انسانى و به تعبیر قرآن «فى سبیل الله» از آن استقبال نماید.
بنابراین شهادت طلبى به حکم اینکه عملى آگاهانه و اختیارى و در راه هدفى مقدس
است، باید از هر گونه انگیزه و خودگرایانه منزه و مبرا باشد تا عملى قهرمانانه و تحسینانگیز و افتخارآمیز از نظر مکتب بشمار آید. از نظر او شهادت طلبى با تقدس و ارزشهاى ما فوق مادى مرتبط است و «نشانه تقدس یک چیز آن است که انسان آن را شایسته این بداند که زندگى فردى خودش را فداى آن مىکند.» (1).
تاکید او به موضوع «خالص بودن انگیزههاى شهادت طلبى» و «فى سبیل الله» بودن آن از ویژگیهاى منحصر بفرد تفکر اوست. همچنان که او بارها گفته بود که کارى براى رضاى خود کردن خودپرستى و کار براى رضاى خلق و خدا کردن، شرک و دوگانه پرستى و کار خود و خلق را براى ارضاى خدا کردن یگانهپرستى است. اگر بپذیریم بالاترین کار و ارزشمندترین عمل و آخرین کنشى که فرد در زندگى انجام مىدهد، کشته شدن و شهادت است، بنابراین جهاد و شهادت باید محض رضاى خدا یعنى «قربة الى الله» باشد.
جنبه دیگر شهادت طلبى از نظر او میثاقى است که شهید با جامعه دارد. منطق شهید از نظر او سوختن و روشن کردن و حل شدن و جذب شدن در جامعه، براى احیاى جامعه است. منطق شهید دمیدن روح به اندام مرده از ارزشهاى انسانى و منطق حماسهآفرینى و بسیار دورنگرى و آیندهنگرى است. «شهید احیانا براى حماسهآفرینى براى تزریق خون به جامعه براى نوربخشى به جامعه، براى حیات دادن به جامعه باید شهید شود.» (2).
بنابراین شهید چون شمع و مشعلى است که خود مىسوزد تا اجتماع در تاریکىها نماند و در فساد و تباهى نسوزد. پس شهید یک اصلاحطلب است که براى انجام اصلاحات شایسته و بایسته از جان خود هم، مىگذرد. اینجاست که استاد مطهرى منطق عشق و عرفان را با منطق یک مصلح پیوند مىزند. «اگر منطق یک مصلح دلسوخته براى اجتماع خودش و منطق یک عارف عاشق لقاى پروردگار خودش و به تعبیر دیگر اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب بکنید از آنها «منطق شهید» در مىآید. (3).
ایشان معتقد است که شهادت دو خصلت دارد. هم عمل و تکامل است و هم انتقال به جهان دیگر است که امرى محبوب و مطلوب و مورد آرزوى اولیاءالله است. ایشان در
بررسى جامع خود از حادثه عاشورا به تحریفات آن اشاره کرده است. و انگیزههاى قیام سالار شهیدان را حماسى، عقلانى و عرفانى و متضمن احساس والا مىداند. به اعتقاد او همین ابعاد متنوع است که کربلا را یک نمونه و سوژه بزرگ اجتماعى براى اصلاحات در همه عصرها و نسلها کرده است.
»حسین (ع) یک سوژه بزرگ اجتماعى است. حسین بن على (ع) در آن زمان یک سوژه بزرگ بود هر کسى که مىخواست در مقابل ظلم قیام بکند شعارش «یا لثارات الحسین» بود. امروز هم حسین على (ع) یک سوژه بزرگ است، سوژهاى براى امر به معروف و نهى از منکر براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلام در وجود ما احیاء شود.» (4) از نظر او شهادت امام حسین (ع) فقط یک حادثه حزنآلود و تراژدى خونبار نیست بلکه یک حماسه بزرگ اسلامى و الهى است که درس آزادگى و آمادگى مىدهد. منطق امام حسین (ع) پیام رسانى براى اصلاح جامعه است که ریشه در سنت نبوى و علوى دارد. این پیام براى نسل گذشته و نسل حاضر و نسلهاى آینده مهم است. از نظر او منطق شهادت طلبى با منطق شخص مدافع و متعاون و سازشکار و فرصت طلب تفاوت دارد. منطق کربلا ریشه مشترک در خون و خرد و عشق و حماسه دارد و «این منطق یعنى منطق هجوم، منطق توسعه و گسترش دادن انقلاب، امام حسین (ع) کارهایى کرده است که جز با این منطق با منطق دیگرى قابل توجیه نیست.» (5) سپس او به عمیقترین وجه شخصیتى امام حسین (ع) اشاره مىکند و مىگوید: «از نظر من کلید شخصیت حسین (ع) حماسه است، شور است، عظمت است، جلالت است، شدت است، ایستادگى است، حق پرستى است.» (6).
از دیدگاه او زمان و مکان انتخاب شهادت بسیار مهم است. یعنى درک شرایط و مقتضیات براى انتخاب شهادت بسیار حیاتى است. از نظر او موقعیت شناسى امام حسین (ع) بسیار عالى بود. اگر چه عدهاى ظاهرنگر که فقط به نتایج ظاهرى و موقت توجه داشتهاند، حادثه کربلا را پایان یک راه مىدانند اما او معتقد بود یک سلسله امور و پدیدههاى اجتماعى وجود دارد که به اجتماع روشنایى و صفا مىدهد و جرأت و شهامت و غیرت مىبخشد. سالار شهیدان با حرکت و قیامش روح مردم را زنده کرد، ترس را
ریخت و احساس عبودیت و بردگى را زایل نمود و در یک کلام به جامعه شخصیت داد. و احساس فلسفه زندگى مستقل و الگوى مستقل قیام را مطرح کرد. بطور کلى انگیزههاى شهادت طلبى بویژه شهادت سالار شهیدان را از نظر استاد شهید مطهرى مىتوان بصورت زیر خلاصه نمود:
1- نقش الگویى و پیام رسانى و حماسهآفرینى و قهرمانى و تجلى صفات عالى انسانى.
2- ارتباط یافتن با ارزشهاى مقدس و فدا شدن در راه برقرارى اهداف متعالى و مقدس.
3- دلسوزى براى اصلاح جامعه و توجه به جذب شدن در جامعه براى احیاى اندامهاى مرده اجتماع.
4- انجام فریضه امر به معروف و نهى از منکر و اقدام عملى جهت احیاى دین و جلوگیرى از نابودى سنتهاى حسنه.
5- شور عاشقانه و خالصانه براى پیوستن به معشوق بدور از خودخواهى و خودپرستى.
6- آرمانگرایى و ذلتناپذیرى و عدالتخواهى و آزادگى در پرتو توحید.
7- اتصال با ابدیت و جاودانگى و تکامل فردى.
1) تکامل اجتماعى انسان، مرتضى مطهرى، ص 108.
2) حماسه حسینى، مرتضى مطهرى، ج 2، ص 134.
3) قیام و انقلاب مهدى، مرتضى مطهرى، ص 85.
4) حماسه حسینى، استاد مطهرى، ج 1، ص 171.
5) حماسه حسینى، ج 2، ص 282.
6) همان منبع، ص 149.