جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شروع عملیات (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کلیه گردان‏ها پس از رسیدن به نقطه رهایی به ترتیبی که مشخص شده بود در محورهای مربوطه قرار گرفتند و در ساعت 2:40 بامداد روز 20 / 4 / 1364 آمادگی خود را اعلام کردند. به دنبال آن فرمانده

لشکر 19 فجر برادر نبی رودکی در ساعت 2:45 رمز شروع عملیات را با گفتن «و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، انا فتحنا لک فتحا مبینا، یا امام صادق (ع(، یا امام صادق (ع(، یا امام صادق (ع(، الله اکبر» به کلیه محورها اعلام کرد (1).

با اعلام رمز، هر یک از گردان‏ها در محور خود عملیات را آغاز کردند. کلیه گردان‏ها در محورها زیر پای دشمن آماده بودند و دشمن را کاملا غافل می‏دیدند. از سوی دیگر با توجه به اینکه دشمن به تازگی تعویض نیرو کرده بود، بعضی سنگرها خالی بود.

گردان قاسم ابن الحسن (ع) که در محور جاده اصلی عمل می‏کرد عملیات خود را روی پایگاه‏های چپ و راست جاده اصلی و پایگاه روی جاده و جاده اول آغاز کرد، درگیری اصلی رزمندگان با پایگاه سمت راست بود و هر چه به سوی پایگاه سمت چپ تیراندازی شد یا کسی داخلش نبود یا عکس‏العملی نشان نمی‏دادند.

نیروهای گردان امام مهدی (عج) نزدیک سنگرهای دشمن شدند و آنها را محاصره کردند. رزمنده‏ای که از این گردان زیر پای نگهبان سنگر فرماندهی گردان قرار گرفته بود با اعلام این که الآن می‏توانم گوش نگهبان را ببرم، عملیات این محور را با تعقیب نگهبان مزبور (2) تا سنگر فرماندهی و پرتاب نارنجکی به داخل سنگر آغاز کرد و به دنبال او بقیه نیروها با خیز اول داخل سنگر فرماندهی گردان شدند.

گردان امام علی (ع) نیز که در محور چپ عملیات مأموریت داشت و

نیروهایش را به پشت کمین‏های دشمن رسانده بود، با اعلام رمز عملیات هم‏زمان با محورهای دیگر، درگیری را آغاز کرد و رزمندگان در همان لحظات اول وارد سنگرهای دشمن شدند و عده‏ای از افراد دشمن را اسیر کردند.


1) در طرح مانور پیش‏بینی شده بود که تا ساعت 1 گردان‏ها اعلام آمادگی کنند، ولی در عمل به دلایلی که اشاره شد قریب 2 ساعت تأخیر شد.

2) فرمانده گردان امام مهدی (عج) در جلسه خاتم گزارش داد، برادری که نزدیک نگهبان سنگر فرماندهی گردان دشمن آماده شروع عملیات بود با علامت شروع حمله، عملیات خود را با گفتن یک «پخ» شروع کرد، نگهبان مزبور از ترس اسلحه‏اش را انداخته و به داخل سنگر فرماندهی فرار کرد و برادر یاد شده ضمن تعقیب او نارنجکی به داخل سنگر انداخت و…