جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شام غریبان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

چند ساعتی محوطه‏ی گردان خلوت می‏شود و نزدیک عصر بار دیگر بچه‏ها خود را برای شام غریبان آماده می‏کنند. ولی قبل از آن می‏خواهند دعای سمات بخوانند. وارد حسینیه که بشوی آثار غم و غربت را به خوبی مشاهده می‏کنی. یکی از برادران به پشت بلندگو می‏رود و شروع می‏کن.

ای زمین کربلا غماز شو

کفر و دین، از یکدگر ممتاز شو

حمله آرید ای گروه نوریان‏

ناریان را فاش سازید و عیان‏

ای فرشته صورتان و سیرتان‏

پرده بردارید از این اهریمنان‏

چون شنیدند این سخن از آن جناب‏

پا نهادند از نشاط اندر رکاب‏

کفر و دین بر یکدگر آمیختند

رشته‏های جان ز هم بگسیختند

شاه دین چون شمع روشن در میان‏

گرد او یاران همه پروانه‏سان‏

پس عنان را سوی میدان کرد باز

از قفایش صد هزاران دیده باز

آن یکی گفتا که خورشید سماست‏

وان دگر گفتا نه این نور خداست‏

او روان شد سوی میدان جدال‏

آفتاب ایستاد محو آن جمال‏

پهنه و پهنا همه انوار شد

کربلا یکسر تجلی بار شد

» حسین از خواهر خداحافظی کرد و رفت، یک بار دیگر این خواهر برادر را دید. آن هم در گودال قتلگاه… »

اینجا کسی شعر و نوحه از بی‏سر و سامانی نمی‏خواند. شعرها باید حماسی باشد. اگر چه کربلا همه‏اش توأم با درد و بلا و رنج و محنت بوده ولی کسی حق ندارد نام امام چهارم یعنی زین‏العابدین را به نام امام بیمار خطاب کند. او خود شیری بوده که به خواست خدا و برای حفظ سلسله امامت در بستر بیماری افتاد تا خاندان امامت باقی بماند. اگر کسی از اسارت زینب کبری و شام غریبان در آن ویرانه می‏خواند، حتما اشاره‏ای به آن خطابه علی گونه در کاخ معاویه نیز می‏کند.

کربلا محل کشتن و کشته شدن نبوده و نیست. کربلا محل تلاقی دو اعتقاد بوده و هست. ما از این نبردها زیاد سراغ داریم. خیلی هم فجیع‏تر یکدیگر را مثله کردند. ولی آیا برای آنان گریه می‏کنیم. خیر! ما برای قداست مردانی که در راه خدا شمشیر زده‏اند، گریه می‏کنیم. اصلا گریه بهانه‏ای است برای زنده نگه‏داشتن نام کربلا. در عین حال که بر غربت سالار شهیدان گریه می‏کنیم، باز هم کینه‏ی

دشمنانشان را در دل زیاد می‏گردانیم و براساس اصل تولی و تبری، در پی آنیم که روزی انتقام آن سیلی و آن ریسمان به گردن انداختن و آن تیرباران و آن سر بریدن و.. را بگیریم. / ان‏شاءالله /

اینجا خودش شام غریبان است. در شبهای دیگر هم خبری از جنجال و هیاهوی مرسوم در شهرها وجود ندارد و بچه‏ها شب را با دعا و قرآن و لبخندهای عاشورایی، به پایان می‏برند. امشب هم فانوس در دست، در حسینیه‏ی خاموش جمع شده‏ایم و آرام و نشسته اشک می‏ریزیم.

ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم‏

دور از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم‏

پژمرد گل روی تو از تابش خورشید

در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم‏

لبریز شد ای عمه دگر کاسه‏ی صبرم‏

بر حال تو و این دل دیوانه بگرییم‏

نومید ز دیدار پدر گشته دل من‏

بنشین به کنارم که یتیمانه بگرییم‏

گرییم چو پروانه به گرد سر معشوق‏

چون شمع در این گوشه غمخانه بگرییم‏

این عقده مرا می‏کشد ای عمه که باید

پیش نظر مردم بیگانه بگرییم‏

امشب هم به پایان رسید و نیروهای گردان با همان شیوه و روش شبهای قبل، پس از وضو ساختن و مسواک زدن و تلاوت قرآن مجید – سوره‏ی » واقعه » – خود را برای فردایی دیگر آماده می‏سازند.