شاخصهاى عمدهى توسعهى فرهنگى امروزه با ارزیابى آموزش و پرورش، آموزش عالى، مطالعه، سوادآموزى و به عبارت دیگر مصرف کالاهاى فرهنگى از یک سو و ابزار ارتباطات از قبیل مبادلات پستى، تلفنى در اشکال مختلف آن و برخوردارى از تکنولوژى رایانهاى در ارتباطات به ویژه ارتباطات شبکهاى و نیز برخوردارى از وسایل ارتباط جمعى مثل رادیو، تلویزیون مطبوعات و نیز برخوردارى از مراکز فرهنگ به ویژه مراکز فرهنگى تاریخى، تحول در خانواده و استقلال آن در قالب خانوادههاى هستهاى – که خود نشان از تحول در سنتهاست – صورت مىگیرد. (1) از این رو، در فرآیند نوگرایى و رشد و توسعهى جامعه، قوىترین اقدامى که جوامع در مرحلهى گذار باید در حفظ قوام و انسجام آن تلاش مضاعفى انجام دهند، حفظ کیان خانواده و ارتقاى ارزشهاى مربوط به آن است. به هر دلیل اگر خللى در این نهاد ایجاد شود، اثرات آن تا عمق و ریشهى جامعه نفوذ خواهد کرد.
فرهنگ وظیفهى ساختارى کردن جوامع را بر دوش دارد؛ وظیفهاى که از شروط اساسى توسعهى یک کشور است. فرهنگ بیان کننده و تایید کنندهى هویتها و تفاوتها و در نتیجه، عامل پویایى است که متناسب با شرایط، پیشرفته و افقهاى جدیدى را در پیش روى فرآیند توسعه قرار مىدهد. در عین حال، فرهنگ مىتواند به منزلهى سدى مهم، به تعارض و اختلاف با فرآیند توسعه بپردازد. این اختلاف و تعارض نتیجهى پدیدار شدن الگوهاى فرهنگى متفاوت ناشى از اجراى طرح توسعهاى است که بر اساس تحلیل دقیق توانایىهاى بالقوهى درونزا تدوین نشده است.
وابستگى فرهنگى بیشتر از وابستگى اقتصادى از خود بیگانگى را به دنبال دارد. توسعهى واقعى بدون توجه به بعد فرهنگى و در نتیجه بدون احترام به هویت فرهنگى ملتها تحقق نخواهد یافت. همان طور که «زیموند شاسله» مىگوید: تاکید بر هویت فرهنگى، شرط لازم حاکمیت و استقلال و شکوفایى توانایىهاى فردى و توسعهى هماهنگ جوامع؛ اقدامى است رهایى بخش و اسلحهاى است براى مبارزه در جهت نیل به استقلال واقعى. تاکید بر حفظ هویت فرهنگى، پادزهر هرگونه تقلید (برون گرایى) است که آن، با کنار گذاردن شیوههاى فکرى و عملى بیگانه امکانپذیر است. هویت فرهنگى به معناى دفاع از سنتها، تاریخ و ارزشهاى اخلاقى است و حفظ میراث نیاکان، بدون سنتگرایى، بىتحرکى و انزواست. هویت فرهنگى در ارتباط و تماس با سنتها و ارزشهاى ملل دیگر نو و غنى مىشود و امکان تعالى و شکوفایى را افزایش مىدهد. (2).
فرهنگ تنها یک عامل اقتصادى کمابیش حاشیهاى نیست، بلکه براى فعالیتهاى اقتصادى و محیط اجتماعى عامل تعیین کننده به شمار مىرود. بعد فرهنگى از اقتصاد جدایى ناپذیر است و نمىتواند به سطح یک زایدهى کیفى تنزل یابد، بلکه باید برنامههاى توسعه را تغذیه کند. عدم توجه به بعد فرهنگى توسعه، برنامههاى اقتصادى را نیز به شکست مىکشاند. بدون توجه به ملاحظات فرهنگى، طرح توسعه امرى توهمى خواهد بود. در مقابل، ترویج توسعهى فرهنگى بهترین وسیله براى تحقق توسعهى اقتصادى و ضامن تعادل عادلانهى توزیع و تبادل کالاهاى مادى و معنوى در جامعهى بشرى است. (3).
فرهنگ، عنصرى است که شامل همهى کنشها و واکنشهاى فرد و محیط پیرامون او با بعد زیرین زندگى گروههاى اجتماعى مىشود؛ یعنى مجموعهى روشها و شرایط زیست یک جامعه بر اساس بنیاد مشترکى از سنتها و دانشها و نیز اشکال مختلف بیان جایگاه فرد در درون جامعه، به هم پیوند خورده است و تنها با دخالت عوامل فرهنگى در راه حلهاى انتخاب شده براى توسعه مىتوان به طور کامل نیازها و خواستهاى گروههاى اجتماعى و ملتها را برآورده ساخت.
1) فردرو و دیگران، جامعه و فرهنگ ج 1380 ، 1، ص 22.
2) گزاویه دوپوئى، فرهنگ و توسعه، مترجم فاطمه فراهانى و زرین قلم، یونسکو، 1374، ص 42.
3) Cultural Sustainable Development Concepts and Principles-Harryspally. The Kings University College – Canada T 6 B 2H3 – 1999- P.6.